کلمه جو
صفحه اصلی

aliment


معنی : رزق، غذا، قوت لایموت، قوت دادن
معانی دیگر : خوراک، قوت، خوراک دادن، پروردن، تغذیه کردن، غذا دادن

انگلیسی به فارسی

غذا، رزق، قوت لایموت، قوت دادن، غذا دادن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: physical nourishment; food.
مشابه: nourishment, nurture, sustenance

(2) تعریف: sustenance of any kind.
مشابه: food, sustenance
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: aliments, alimenting, alimented
مشتقات: alimental (adj.), alimentally (adv.)
• : تعریف: to sustain or feed.

• food, something that nourishes; support, encouragement

مترادف و متضاد

رزق (اسم)
aliment

غذا (اسم)
chop, food, diet, dish, aliment, meal, chow, alimentation, nutrition, nourishment, nurture, viand, chop-chop, cuisine, provender, nutriment

قوت لایموت (اسم)
aliment

قوت دادن (فعل)
aliment, nourish, invigorate, energize

جملات نمونه

1. a man must aliment his own wife and children
مرد باید به زن و فرزند خود رزق و روزی برساند.

2. He and others had been larboard abandoned after aliment or able adaptation for over six months.
[ترجمه ترگمان]او و دیگران پس از گذشت بیش از شش ماه به سمت چپ رها شده بودند
[ترجمه گوگل]او و دیگران پس از آلمن یا انطباق پذیرفته شده برای بیش از شش ماه، مانده بودند

3. It is important to relieve the aliment suffered from RA, and has remarkably society benefit.
[ترجمه ترگمان]مهم است که aliment از RA رنج ببرد و به طور قابل توجهی سود جامعه را داشته باشد
[ترجمه گوگل]اهمیت دارد که رعایت رژیم غذایی رژیم صهیونیستی را از بین ببریم و به طور چشمگیری به نفع جامعه است

4. I can make aliment but it never tastes as good as it does at home.
[ترجمه ترگمان]من می توانم غذا درست کنم، اما هیچ وقت به اندازه خانه مزه خوبی ندارد
[ترجمه گوگل]من می توانم آلیم را انجام دهم، اما هرگز آنطور که در خانه می گوید، آن را دوست ندارد

5. I like eggs, meat, beats by dre, rice, aliment and milk.
[ترجمه ترگمان]من از تخم مرغ، گوشت، dre، برنج، برنج و شیر خوشم می آید
[ترجمه گوگل]من مثل تخم مرغ، گوشت، ریش، برنج، شیر و شیرینی می خواهم

6. The poor dog had no aliment, it was dying.
[ترجمه ترگمان]سگ بیچاره غذا نخورده بود
[ترجمه گوگل]سگ فقیر هیچ حمایتی نداشت، در حال مرگ بود

7. At that point in the post-match discussion, Mourinho suddenly revealed another aliment that had struck the dressing room.
[ترجمه ترگمان]در این نقطه در بحث پس از مسابقه، مورینو ناگهان ضربه دیگری را که به اتاق تعویض وارد شده بود را آشکار کرد
[ترجمه گوگل]در آن لحظه در مسابقه پس از مسابقه، مورینیو ناگهان آلیس دیگری را نشان داد که اتاق رختکن را لرزاند

8. She had to lift up the continued atramentous face-veil that afraid from aloft her adenoids every time she capital to alteration a forkful of aliment into her mouth.
[ترجمه ترگمان]باید پرده را بالا می زد - توری که هر بار که او را مجبور می کرد چنگال مانندش را در دهانش فرو کند، پوست خود را در دهانش فرو می برد
[ترجمه گوگل]او مجبور شد تا حجاب وحشتناکی را که از دستش افتاده بود، هر بار که سرش را به سر و صدای المال به دهانش می چرخاند، تکان دهد

9. As they were actual athirst, they ate up all the aliment actual anon.
[ترجمه ترگمان]در حالی که هنوز تشنه بودند، تمام مدت غذا را صرف غذا خوردن کردند
[ترجمه گوگل]همانطور که آنها واقعی بودند، آنها تمام آلیون واقعی را می خوردند

10. HONEY, a most assimilable carbohydrate compound, is a singularly acceptable, practical and most effective aliment to generate heat, create and replace energy, and furthermore, to form certain tissues.
[ترجمه ترگمان]HONEY، a ترکیب کربوهیدرات، به نحو عجیبی قابل قبول، عملی و most موثر برای تولید گرما، ایجاد و جایگزینی انرژی و همچنین ایجاد بافت های خاص است
[ترجمه گوگل]عسل، یکی از جذاب ترین ترکیبات کربوهیدرات، یک مکمل قابل قبول، عملی و موثر برای تولید گرما، ایجاد و جایگزینی انرژی و همچنین ایجاد بافت های خاص است

11. After sequencing, the result was tested by using BLAST and compared with the corresponding subetypes. Aliment reports show that the sequence is above 90% with the bulk corresponding subetypes.
[ترجمه ترگمان]پس از ترتیب بندی، نتیجه با استفاده از BLAST مورد آزمایش قرار گرفت و با the متناظر مقایسه شد گزارش ها Aliment نشان می دهند که این توالی بیش از ۹۰ % با the متناظر صورت گرفته است
[ترجمه گوگل]پس از توالی، نتیجه با استفاده از BLAST و مقایسه با انواع مربوطه مورد آزمایش قرار گرفت گزارش های Aliment نشان می دهد که توالی بیش از 90٪ با دسته های زیر مربوط به نوع آن است

aliments that are necessary

خوراکهایی که برای رشد لازم هستند


A man must aliment his own wife and children.

مرد باید به زن و فرزند خود رزق و روزی برساند.


پیشنهاد کاربران

بیماری

Aliment یعنی غذا با غذا دادن
Ailment یعنی بیماری
دلارام جان اشتباه نوشتن


کلمات دیگر: