کلمه جو
صفحه اصلی

lordly


لردانه، به روش لردها، بزرگ منشانه، شکوهمندانه، لرد مانند، در خور لردان، اشرافی، بزرگزاده، والا، مغرور، پر نخوت، سلطه جو، لرد وار، شایان لرد، آقاوار، منیع

انگلیسی به فارسی

لرد وار ،شایان لرد،اقا وار،بزرگ منش،منیع،مغرور


خداحافظ


انگلیسی به انگلیسی

• dignified, noble; arrogant, haughty; of or pertaining to a lord
a lordly person is proud and arrogant and shows that they think they are better than other people.

صفت ( adjective )
حالات: lordlier, lordliest
مشتقات: lordliness (n.)
(1) تعریف: befitting a lord; noble; grand.
مترادف: grand, majestic, noble, stately
مشابه: august, great, imposing, lofty, magnificent, princely, proud, regal, royal

(2) تعریف: overbearing; domineering.
مترادف: domineering, imperious, magisterial, overbearing
مشابه: arrogant, authoritarian, autocratic, bossy, high-handed, lofty, pompous

جملات نمونه

1. the lordly demeanor of his son
رفتار بزرگوارانه ی پسر او

2. Hence its rather lordly detachment, its contempt for superstition, and its obvious scepticism.
[ترجمه ترگمان]از این رو نوعی جداسازی بزرگ بود که نسبت به خرافات نفرت داشت و scepticism آشکار بود
[ترجمه گوگل]از این رو، جدایی نابخشودنی آن، تحقیر آن برای خرافات و شک و تردید واضح آن

3. Another shows a large and lordly daemon with a wasp-tail, standing between two human attendants.
[ترجمه ترگمان]دیگری یک شیطان بزرگ و بزرگ با یک دم زنبوری را نشان می دهد که بین دو تن از خدمه انسانی ایستاده است
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از شاهدان عظیم و پرحادثه ای با یک دم فرورفتگی است که بین دو خدمت انسانی ایستاده است

4. He had been too lordly to do this at one time, preferring to give them as Christmas presents.
[ترجمه ترگمان]او بیش از اندازه بزرگ بود که این کار را در یک زمان انجام دهد و ترجیح می داد آن ها را به عنوان هدیه کریسمس به آن ها بدهد
[ترجمه گوگل]او برای انجام این کار در یک زمان بیش از حد دوست داشتنی بوده است، ترجیح می دهد آنها را به عنوان هدایای کریسمس ارائه دهد

5. The lordly tripod is replaced by a broken palm-tree overhanging a mourning woman.
[ترجمه ترگمان]سه پایه lordly با یک درخت نخل شکسته که بر روی یک زن عزادار آویزان است، جایگزین می شود
[ترجمه گوگل]سه پایه مردانه جایگزین یک درخت نخل شکسته بر روی یک زن عزادار شده است

6. It contains many lordly estates of those who made their fortunes before World War I in ship building and engineering.
[ترجمه ترگمان]آن شامل بسیاری از املاک lordly از کسانی است که پیش از جنگ جهانی اول در ساختمان و مهندسی کشتی ثروت های خود را به دست آوردند
[ترجمه گوگل]این شامل بسیاری از صاحبخواران از کسانی که ثروت خود را قبل از جنگ جهانی اول در ساخت و ساز کشتی و مهندسی ساخته شده است

7. The family owns a lordly mansion.
[ترجمه ترگمان] خانواده صاحب یه عمارت باشکوه - ه
[ترجمه گوگل]این خانواده دارای یک عمارت عارفانه است

8. His air of complete self-assurance and somewhat lordly bearing would have frightened me had it not been for his warm and hearty handshake.
[ترجمه ترگمان]برای اینکه دست دادن گرم و صمیمانه او نبود، حالت اعتماد به نفس کامل و رفتار نسبتا lordly مرا به وحشت می انداخت
[ترجمه گوگل]هوای خود را از اطمینان کامل و تا حدودی ارادتمندانه من را ترسیده بود اگر آن را برای دستیابی به گرم و قلب او بود

9. The voice was rich, lordly and Harvardish.
[ترجمه ترگمان]صدا غنی و شاهانه و Harvardish بود
[ترجمه گوگل]صدای غریب، صاحب الزمان و هارواردویچ بود

10. He dismissed people with a lordly gesture.
[ترجمه ترگمان]او مردم را با ژست lordly اخراج کرد
[ترجمه گوگل]او مردم را با یک حرکت عرفی رد کرد

11. May prove as lordly and complete a thing.
[ترجمه ترگمان]می تواند به اندازه کافی بزرگ و کامل باشد
[ترجمه گوگل]می تواند به عنوان صاحب اثبات و تکمیل چیزی است

12. Maybe he brings news of our master, the lordly Vlysses.
[ترجمه ترگمان]شاید خبرهایی از ارباب ما آورده باشد
[ترجمه گوگل]شاید او به ارمغان می آورد اخبار ماستر، وصله های وحشی

13. The voice was rich, lordly, Harvardish, like all the boring radio comedians'imitations.
[ترجمه ترگمان]صدا ثروتمند، lordly، Harvardish، مثل همه کمدین های خسته کننده بود
[ترجمه گوگل]صدای ثروتمند بود، مردمی، هارواردویچ، مانند همه کمدیهای خسته کننده رادیویی

14. Owning a lordly mansion is his dream in his twenties.
[ترجمه ترگمان]مسئولیت یک عمارت بزرگ، رویای او در بیست سالگی است
[ترجمه گوگل]داشتن یک خانه ی عارفانه، رویایش او در بیست سالگی است

15. Badge of maturity, 12-tined antlers crown a lordly bull elk in Yellowstone; they serve also as formidable weapons.
[ترجمه ترگمان]شاخ های گوزن شمالی به سن ۱۲ تا tined، یک گوزن نر بزرگ در Yellowstone را به خود اختصاص می دهد؛ آن ها نیز به عنوان سلاح های مهیب عمل می کنند
[ترجمه گوگل]نشانه بلوغ، زنجبیل 12 عدد درخت یولون استون؛ آنها همچنین به عنوان سلاح های قدرتمند خدمت می کنند

the lordly demeanor of his son

رفتار بزرگوارانه‌ی پسر او



کلمات دیگر: