کلمه جو
صفحه اصلی

unilateral


معنی : یک طرفه، یک جانبه، یک سویه، یک ضلعی، تک سویه
معانی دیگر : یک سویی، غیر متقابل، (گیاه شناسی) قرار گرفته در یک سوی محور یا ساقه، یک سو رست، رجوع شود به: unilineal، خمیده به یک سو، پیچیده به یک سو

انگلیسی به فارسی

یک جانبه، یک طرفه، یک سویه، یک ضلعی، تک سویه


یکجانبه


یک ضلعی، یکطرفه، یک جانبه، تک سویه، یک سویه


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: unilaterally (adv.)
(1) تعریف: on, concerning, done by, or affecting only one of two or more sides.
متضاد: concerted, cooperative, multilateral

(2) تعریف: involving action by, or consequences or obligations for, only one of two or more individuals, groups, or nations in an action, agreement, or transaction.
متضاد: multilateral

- a unilateral decision
[ترجمه ترگمان] یک تصمیم یکطرفه
[ترجمه گوگل] یک تصمیم یک جانبه
- unilateral increases in arms. (Cf. bilateral, multilateral.)
[ترجمه ترگمان] یک طرفه در سلاح افزایش می یابد (Cf)دو جانبه، چندجانبه
[ترجمه گوگل] افزایش یک جانبه در سلاح (نگاه کنید به دو جانبه، چند جانبه)

• occurring on or affecting only one side; one-sided; performed by one side
a unilateral decision or action is made or done by only one of the groups involved in a particular situation, without the agreement of the other groups.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] یک طرفه
[زمین شناسی] یک طرفه،یک سویه - به رود یا سیستم زهکشی گویند که در آن تمام ریزابه ها از یک طرف وارد می شوند، در حالی که سایر دیواره های دره های اصلی، در عمل شکسته باقی می مانند. (ریچ، 1915، ص145).
[حقوق] یکطرفه، یکجانبه
[نساجی] یکرو-یکطرفه
[ریاضیات] یک طرفه، یک جانبه، یک رویه

مترادف و متضاد

یک طرفه (صفت)
ventricose, ex parte, unilateral, sideway, overhand, one-sided, one-way

یک جانبه (صفت)
ex parte, unilateral, one-sided, one-way

یک سویه (صفت)
unilateral, unidirectional

یک ضلعی (صفت)
unilateral

تک سویه (صفت)
unilateral

جملات نمونه

unilateral kinship

خویشاوندی یک‌سویی


They agreed to a unilateral withdrawal.

آنان با عقب‌نشینی یک‌طرفه موافقت کردند.


a unilateral halting of nuclear tests

متوقف ساختن یک‌جانبه‌ی آزمایش‌های اتمی


unilateral flowers

گل‌های یک‌سو رست


1. unilateral flowers
گل های یک سو رست

2. unilateral kinship
خویشاوندی یک سویی

3. a unilateral halting of nuclear tests
متوقف ساختن یک جانبه ی آزمایش های اتمی

4. they agreed to a unilateral withdrawal
آنان با عقب نشینی یک طرفه موافقت کردند.

5. The party has now abandoned its policy of unilateral disarmament.
[ترجمه ترگمان]این حزب اکنون سیاست خلع سلاح یک جانبه را رها کرده است
[ترجمه گوگل]حزب اکنون سیاست خود را برای خلع سلاح یکجانبه رها کرده است

6. The candidates had to state their position on unilateral disarmament.
[ترجمه ترگمان]نامزدها باید موضع خود را در مورد خلع سلاح یک جانبه بیان کنند
[ترجمه گوگل]نامزدها باید موضع خود را در مورد خلع سلاح یک جانبه بیان کنند

7. They were forced to take unilateral action.
[ترجمه ترگمان]آن ها مجبور به اقدام یک جانبه شدند
[ترجمه گوگل]آنها مجبور شدند اقدامات یکجانبه انجام دهند

8. They had campaigned vigorously for unilateral nuclear disarmament .
[ترجمه ترگمان]آن ها به شدت برای خلع سلاح یک جانبه هسته ای مبارزه کردند
[ترجمه گوگل]آنها به شدت برای خلع سلاح هسته ای یک جانبه مبارزه می کردند

9. Unilateral disarmament for Britain was the policy of the right hon. Gentleman.
[ترجمه ترگمان]خلع سلاح یک جانبه برای بریتانیا سیاست عزیزم بود آقا
[ترجمه گوگل]خلع سلاح یک طرفه برای بریتانیا، سیاست درست بود جنتلمن

10. They are a unilateral declaration by the man that he need not trouble about the formalities expected between non-intimates.
[ترجمه ترگمان]آن ها یک اعلامیه یکطرفه از طرف مردی هستند که نیازی به دردسر در مورد آداب و رسوم مورد انتظار بین non ندارد
[ترجمه گوگل]آنها یک اعلام یک جانبه از سوی مرد می دانند که او نیازی به مشکلاتی در رابطه با فرایندهایی که انتظار می رود بین غیر متعهدها وجود دارد

11. The president's unilateral reforms will achieve little if he does not talk to blacks.
[ترجمه ترگمان]اصلاحات یک جانبه رئیس جمهور در صورتی که با سیاهان صحبت نکند، اندک خواهد بود
[ترجمه گوگل]اصلاحات یک جانبه رئیس جمهور اگر با سیاه پوستان صحبت نکند، کم خواهد شد

12. Standardization of contracts is typically unilateral, being devised by particular contracting parties or their trade associations.
[ترجمه ترگمان]استانداردسازی قراردادها به طور معمول یک جانبه است که توسط طرفین قرارداد یا اتحادیه های تجاری آن ها طراحی می شود
[ترجمه گوگل]استاندارد سازی قراردادها معمولا یک جانبه است، که توسط طرف های قراردادی خاص یا انجمن های تجاری آنها طراحی شده است

13. Through 198 Gorbachev maintained a unilateral ban on nuclear testing.
[ترجمه ترگمان]از دهه ۱۹۸ گورباچف یک ممنوعیت تک جانبه بر روی آزمایش هسته ای را حفظ کرد
[ترجمه گوگل]از 198 گورباچف ​​ممنوعیت یک جانبه برای آزمایش هسته ای را حفظ کرد

14. Let's put it to the question. How many people here are in favour of unilateral disarmament ?
[ترجمه ترگمان]بیایید این مساله را به این سوال مطرح کنیم چند نفر در اینجا طرفدار خلع سلاح یک جانبه هستند؟
[ترجمه گوگل]بیایید آن را به سوال قرار دهیم چند نفر در اینجا به نفع خلع سلاح یک طرفه هستند؟

پیشنهاد کاربران

unilateral ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: کناری یک سویه
تعریف: همخوانی که در هنگام تولید آن، پس از انسداد، هوا از یک سوی زبان خارج شود


کلمات دیگر: