1. unconscionable demands
درخواست های نامعقول
2. You take an unconscionable time getting dressed!
[ترجمه ben] تو زمان غیر معقولی را صرف لباس پوشیدن می کنی!
[ترجمه ترگمان]تو خیلی وقت داری که لباس بپوشی!
[ترجمه گوگل]شما زمان غیرمنتظره ای برای لباس پوشیدن دارید!
3. He kept me waiting an unconscionable time.
[ترجمه ترگمان]او من را خلاف معمول منتظر نگه می داشت
[ترجمه گوگل]او مرا نگه داشت تا زمان غیر قابل انکار باشد
4. It's unconscionable for the government to do anything for a man who admits to smuggling 135 tons of cocaine into the United States.
[ترجمه ترگمان]تلاش دولت برای انجام هر کاری برای مردی که اعتراف می کند ۱۳۵ تن کوکائین را به ایالات متحده قاچاق می کند
[ترجمه گوگل]برای حکومت هیچ کاری برای انسان انجام نمیدهد که به قاچاق 135 تن کوکائین در ایالات متحده اعتراف کند
5. It would be unconscionable for her to keep the money.
[ترجمه ترگمان]برای او خلاف وجدان است که پول را نگه دارد
[ترجمه گوگل]برای اینکه پولش را حفظ کند غیر قابل انکار است
6. The war caused an unconscionable amount of suffering.
[ترجمه ترگمان]جنگ موجب رنج و درد شدیدی شده بود
[ترجمه گوگل]جنگ باعث شد میزان رنجی ناخوشایند
7. The defendants' conduct was not unconscionable, nor an interference with any legal or equitable right of the plaintiffs.
[ترجمه ترگمان]رفتار متهمان نه unconscionable بود و نه دخالت در حقوق قانونی و عادلانه شاکیان
[ترجمه گوگل]رفتارهای متهمان غیرقابل انکار نبود و نه دخالت در حق قانونی یا عادلانه شاکیان
8. It was also necessary to show unconscionable conduct etc.
[ترجمه ترگمان]همچنین برای نشان دادن رفتار unconscionable و غیره ضروری بود
[ترجمه گوگل]لازم بود رفتار غیرقابل انکار و غیره نیز نشان داده شود
9. What we are doing by glomorizing smoking is unconscionable.
[ترجمه ترگمان]کاری که ما با سیگار کشیدن انجام می دهیم unconscionable است
[ترجمه گوگل]آنچه که ما با شستشو دادن به سیگار انجام می دهیم غیرقابل قبول است
10. He takes an unconscionable time eating.
[ترجمه ترگمان]او زمان زیادی را صرف خوردن می کند
[ترجمه گوگل]او طول می کشد زمان ناپذیر خوردن
11. It would unconscionable to deviate from it.
[ترجمه ترگمان]خلاف وجدان است که از آن خارج شود
[ترجمه گوگل]این غیر قابل انکار است که از آن جدا شود
12. The demands are unconscionable and impossible to meet.
[ترجمه ترگمان]برآورده کردن این درخواست ها غیر ممکن و غیر ممکن است
[ترجمه گوگل]خواسته ها ناعادلانه و غیرممکن است
13. She spends an unconscionable time in gambling.
[ترجمه ترگمان]او وقت زیادی را صرف قمار می کند
[ترجمه گوگل]او زمان غیرقابل قبولی در قمار را صرف می کند
14. The man had some merit, but much unconscionable evil in him.
[ترجمه ترگمان]این مرد استعداد زیادی در او داشت، اما خلاف وجدان او بود
[ترجمه گوگل]این مرد دارای شایستگی بود، اما بسیار بد اخلاق در او بود