کلمه جو
صفحه اصلی

degeneracy


معنی : انحطاط، فساد
معانی دیگر : فرود افت، تبهگنی، تنزل، فرایند وازایایی

انگلیسی به فارسی

فساد، فروپاشی


انحطاط، فساد


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: degeneracies
(1) تعریف: the process of declining, or condition of having declined, from an elevated position, or below a normal or desired state.

(2) تعریف: an act considered morally corrupt, esp. one of a sexual nature.

• degradation, deterioration; decline, descent; deviance; state of having low moral values
degeneracy is behaviour which many people think is shocking or disgusting.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] چند حالتی بودن، هم ترازی، انحطاط
[صنعت] درجازنی، تباهیدگی، انحطاط، دژنرگی
[ریاضیات] تباهیدگی، تبهگنی، تباهی، انحطاط، ناقصی

مترادف و متضاد

انحطاط (اسم)
decline, decadence, downfall, devolution, downhill, slough, chute, degeneration, degeneracy, retrogradation

فساد (اسم)
mortification, decline, decay, decadence, dissolution, spoil, turpitude, fornication, depravity, vice, depravation, degeneration, degeneracy, corruption, immorality, necrosis, putrefaction, putrescence, invalidity, harlotry, vitiation

corruption


Synonyms: abasement, decadence, degradation, depravity, dissoluteness, downfall, immorality, inferiority, meanness, poorness


Antonyms: morality


decay, deterioration


Synonyms: atrophy, debasement, declination, decline, decrease, depravation, devolution, downfall, downgrade


Antonyms: development, improvement


جملات نمونه

1. This last degeneracy does not occur in a Fabry-Perot resonator, in which the light bounces between parallel mirrors.
[ترجمه ترگمان]این کاهش اخیر در یک تشدیدکننده Fabry - پروت رخ نمی دهد، که در آن نور بین آینه موازی بازتاب می شود
[ترجمه گوگل]این انحطاط آخر در یک تشدید کننده Fabry-Perot رخ نمی دهد، که در آن نور بین آینه های موازی پرش می کند

2. Politically, expressing horror at degeneracy was expedient.
[ترجمه ترگمان]Politically، ابراز وحشت در سازمان ملل چاره ای بود
[ترجمه گوگل]از لحاظ سیاسی، بیان وحشت در انحطاط مناسب بود

3. The opinions of mode degeneracy and photon commutation are presented to explain the above method.
[ترجمه ترگمان]نظراتی از نزول مد و تخفیف فوتونی به منظور توضیح روش بالا ارائه شده است
[ترجمه گوگل]نظر روش تخریب حالت و تعویض فوتون برای توضیح روش فوق ارائه شده است

4. Particle degeneracy and its poor ability to tracking saltatory states are two main problems when a particle filter is applied to a fault prediction.
[ترجمه ترگمان]degeneracy ذره و توانایی ضعیف آن برای ردیابی حالات saltatory دو مساله اصلی هستند که یک فیلتر ذرات برای پیش بینی خطا بکار می رود
[ترجمه گوگل]دژنراسیون ذرات و توانایی ضعیف آن برای ردیابی حالتهای نمکی، زمانی که یک فیلتر ذرات برای پیش بینی خطا استفاده می شود، دو مشکل اصلی است

5. Your native teachers are mere propagators of degeneracy.
[ترجمه ترگمان]معلم های محلی شما mere از فساد مالی هستند
[ترجمه گوگل]معلمان مادری شما فقط تبلیغ کننده های زناشویی هستند

6. We got the degeneracy when we made the edges of the box equal.
[ترجمه ترگمان]بعد از آن که لبه لژ را مساوی کردیم، فساد رو به تباهی آوردیم
[ترجمه گوگل]وقتی لبه های جعبه برابر بودیم، منحرف شدم

7. Moral degeneracy followed intellectual degeneration.
[ترجمه ترگمان]انحطاط اخلاقی انحطاط فکری را دنبال کرد
[ترجمه گوگل]دژنراسیون اخلاقی به دنبال انحطاط فکری بود

8. The movie is full of scenes of crime and degeneracy.
[ترجمه ترگمان]فیلم پر از صحنه های جنایت و فساد مالی است
[ترجمه گوگل]این فیلم پر از صحنه های جرم و جنون است

9. The closely packed neutrons form a degenerate gas and, being fermions, they can also exert a degeneracy pressure.
[ترجمه ترگمان]نوترون ها که به دقت بسته بندی می شوند گاز منحط را تشکیل می دهند و فرمیون هستند، می توانند فشار بالاتری را اعمال کنند
[ترجمه گوگل]نوترون هایی که بسته شده اند، یک گاز منفرد را تشکیل می دهند و به عنوان فرمیونی نیز می توانند فشار انحطاط ایجاد کنند

10. The extended particle filter can resolve the problem of particle degeneracy to a certain extent but can not track the saltatory state.
[ترجمه ترگمان]فیلتر ذره توسعه یافته می تواند مشکل تباهی ذره را تا حد معینی حل کند اما نمی تواند وضعیت saltatory را پی گیری کند
[ترجمه گوگل]فیلتر ذرات تمیز می تواند تا حدی مشکل دژنراسیون ذرات را حل کند، اما نمیتواند حالت نمکی را ردیابی کند

11. The introduction of the field results in a removal of the degeneracy.
[ترجمه ترگمان]معرفی این میدان به دور از فساد رو به تباهی است
[ترجمه گوگل]معرفی این زمینه منجر به برطرف شدن انحطاط می شود

12. The formula of energy levels of three dimensional harmonic oscillator in the uniform magnetic field is derived. The lowest energy level and degeneracy is discussed.
[ترجمه ترگمان]فرمول سطح انرژی نوسان ساز هارمونیک سه بعدی در میدان مغناطیسی یکنواخت به دست می آید پایین ترین سطح انرژی و فساد آسیایی مورد بحث قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]فرمول سطح انرژی نوسانگر هارمونیک سه بعدی در میدان مغناطیسی یکنواخت مشتق شده است پایین ترین سطح انرژی و انحطاط مورد بحث قرار گرفته است

13. He would consider such cavorting by his son Freddie, two girls at a time, as degeneracy.
[ترجمه ترگمان]او چنین افکاری را در کنار پسرش فردی فردی، دو دختر در زمانی که فساد ناپذیر بود، در نظر می گرفت
[ترجمه گوگل]او چنین طغیانی را پسری فرزندی خود، دو دختر در یک زمان، به عنوان انحطاط، در نظر می گیرد

14. Well - known trademark dilution can be divided into three categories: blurring, tarnishment and degeneracy.
[ترجمه ترگمان]رقیق سازی شناخته شده علامت تجاری می تواند به سه دسته تقسیم شود: مات کردن، tarnishment و تباهی
[ترجمه گوگل]رقیق کردن علامت تجاری خوب می تواند به سه دسته تقسیم شود: تار شدن، تکان دادن و انحطاط

پیشنهاد کاربران

هم تراز

اینکه یک اسیدآمینه می تواند دارای بیش از یک رمز باشد.

انحطاط - زوال - افول - تباهی و فساد

زوال
تباهی


کلمات دیگر: