کلمه جو
صفحه اصلی

negotiable


معنی : قابل مذاکره، قابل تبدیل به پول نقد
معانی دیگر : قابل دادوستد (مانند سفته و برخی اوراق بهادار)، قابل انتقال به وسیله ی پشت نویسی، قابل بحث، گفتگوپذیر، جستارپذیر

انگلیسی به فارسی

قابل مذاکره، قابل تبدیل به پول نقد


قابل مذاکره است، قابل مذاکره، قابل تبدیل به پول نقد


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: negotiability (n.)
(1) تعریف: subject to negotiation, as terms in an agreement or contract.
متضاد: nonnegotiable

- Before she hired me for the job, the supervisor said that the wages and benefits were negotiable.
[ترجمه ترگمان] قبل از اینکه او من را برای این کار استخدام کند، ناظر گفت که دستمزدها و مزایا قابل مذاکره هستند
[ترجمه گوگل] پیش از آنکه او را برای این کار استخدام کنید، سرپرست گفت که حقوق و مزایا قابل مذاکره است
- The advertisement said that the price of the bookshelf was negotiable, so I offered fifty dollars for it.
[ترجمه ترگمان] آگهی نوشته بود که قیمت کتاب قابل مذاکره است، بنابراین من پنجاه دلار برای آن پیشنهاد کردم
[ترجمه گوگل] این تبلیغات گفت که قیمت قفسه کتاب قابل مذاکره است، بنابراین من پنجاه دلار برای آن دادم

(2) تعریف: capable of being converted into cash or of being transferred to the ownership of another with or without endorsement or compensation.
متضاد: nonnegotiable

• can be negotiated; transferable; merchandisable
something that is negotiable can be changed or agreed by means of discussion.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] قابل داد و ستد، قابل انتقال (با ظهر نویسی)، قابل مذاکره

مترادف و متضاد

قابل مذاکره (صفت)
negotiable

قابل تبدیل به پول نقد (صفت)
negotiable

جملات نمونه

1. negotiable instruments
اوراق قابل خرید و فروش

2. negotiable papers
اوراق (بهادار) قابل دادوستد

3. our borders are not negotiable
مرزهای ما قابل بحث نیستند.

4. He says his claim is not negotiable.
[ترجمه ترگمان] میگه ادعای اون غیرقابل مذاکره - ه
[ترجمه گوگل]او می گوید ادعای او قابل مذاکره نیست

5. Part-time barman required. Hours and salary negotiable.
[ترجمه ترگمان]متصدی بار به او نیاز داشت ساعت و حقوق مذاکره
[ترجمه گوگل]باریم بخشی مورد نیاز است ساعت و حقوق و دستمزد قابل مذاکره است

6. The mountain track is negotiable, but only with difficulty.
[ترجمه ترگمان]مسیر کوهستان قابل مذاکره است، اما فقط با مشکل است
[ترجمه گوگل]مسیر کوه قابل مذاکره است، اما تنها با مشکل است

7. Everything is negotiable at this stage - I'm ruling nothing out.
[ترجمه ترگمان]در این مرحله همه چیز قابل مذاکره است - من هیچ اطلاعی ندارم
[ترجمه گوگل]همه چیز در این مرحله قابل بحث است - من هیچ حقی ندارم

8. The bonds may no longer be negotiable.
[ترجمه ترگمان]bonds دیگر قابل مذاکره نیست
[ترجمه گوگل]اوراق قرضه دیگر قابل مذاکره نیست

9. The road is only negotiable in the dry season.
[ترجمه ترگمان]جاده فقط در فصل خشک غیرقابل مذاکره است
[ترجمه گوگل]جاده فقط در فصل خشک قابل مذاکره است

10. This ties in with the notion of the negotiable nature of people's stocks of knowledge.
[ترجمه ترگمان]این ارتباط با مفهوم ماهیت قابل مذاکره سهام مردم بستگی دارد
[ترجمه گوگل]این ارتباط با مفهوم ماهیت قابل قبول سهام دانش افراد است

11. The exact details are negotiable and depend on the circumstances of each deal.
[ترجمه ترگمان]جزییات دقیق قابل مذاکره هستند و به شرایط هر معامله بستگی دارند
[ترجمه گوگل]جزئیات دقیق مذاکره می شود و بستگی به شرایط هر قرارداد دارد

12. The price was not negotiable.
[ترجمه ترگمان]قیمت آن قابل مذاکره نبود
[ترجمه گوگل]قیمت قابل مذاکره نبود

13. Illustrations are the many uses to which the negotiable instrument has been put.
[ترجمه ترگمان]Illustrations کاربردهای بسیاری هستند که از آن ابزار قابل مذاکره استفاده شده است
[ترجمه گوگل]تصاویر استفاده بسیار زیادی است که ابزار مذکور قرار داده شده است

14. Bank charges for loans are often negotiable.
[ترجمه ترگمان]هزینه های بانکی برای اعطای وام اغلب قابل مذاکره هستند
[ترجمه گوگل]اتهامات بانکی برای وام اغلب قابل مذاکره است

negotiable papers

اوراق (بهادار) قابل دادوستد


Our borders are not negotiable.

مرزهای ما قابل‌بحث نیستند.


پیشنهاد کاربران

قابل مذاکره

وجه التزام


کلمات دیگر: