کلمه جو
صفحه اصلی

will


معنی : میل، ارزو، نیت، اراده، قصد، خواهش، خواست، وصیتنامه، مشیت، وصیت، اراده کردن، فعل کمکی'خواهم'، خواستاربودن، میل کردن، وصیت کردن، خواستن
معانی دیگر : تصمیم، عزم، اشتیاق، علاقه، رغبت، یازش، یازه، خواسته، تمایل، کام، خواستنامه، عزم کردن، تصمیم گرفتن، مصمم شدن، خواستار شدن، بخشیدن، خواستنامه نوشتن، مقدر کردن، مشیت کردن، (فعل معین - برای نشان دادن آینده) خواهم -، خواهد -، خواهند - (و غیره)، (برای نشان دادن عزم یا اراده یا اجبار یا محذور)، (برای نشان دادن تمایل یا ناچاری یا خصلت)، (برای تعارف و پرسش مودبانه)، (برای نشان دادن ویژگی یا عادت)، (برای نشان دادن حدس یا انتظار)

انگلیسی به فارسی

خواست، اراده، میل، خواهش، آرزو، نیت، قصد، وصیت، وصیت نامه، خواستن، اراده کردن، وصیت کردن، میل کردن، فعل کمکی (خواهم)


اراده، خواست، وصیت، میل، قصد، وصیتنامه، نیت، خواهش، مشیت، ارزو، خواستن، اراده کردن، وصیت کردن، میل کردن، خواستاربودن، فعل کمکی'خواهم'


انگلیسی به انگلیسی

فعل کمکی ( auxiliary verb )
حالات: will, would
(1) تعریف: used to indicate future time of a verb.

- The banks will be closed tomorrow for the holiday.
[ترجمه امیر ش] بانک ها به دلیل روز تعطیل فردا تعطیل می شوند
[ترجمه احمدرضا] بانک ها به دلیل تعطیلات فردا تعطیل خواهند بود
[ترجمه Saji_hp] بانک ها به دلیل تعطیلات فردا تعطیل خواهند شد
[ترجمه ali heydari] بانک ها به دلیل تعطیلی فردا بسته خواهند شد.
[ترجمه EXO-L _ BLINK _ KOREA] بانک ها به دلیلِ تعطیلات بسته خواهند بود
[ترجمه ساناز] بانک ها بسته خواهد شد فردا ب دلیل تعطیلات
[ترجمه ترگمان] بانک ها فردا برای تعطیلات تعطیل خواهند بود
[ترجمه گوگل] بانک ها برای تعطیلات فردا تعطیل خواهند شد

(2) تعریف: used to announce one's decision or intention to do something.

- Don't move him! I will call an ambulance.
[ترجمه Ho3in] ایشان را حرکت نده!من الآن به آمبولانس زنگ میزنم. ( من الآن با آمبولانس تماس خواهم گرفت. )
[ترجمه امیر ش] نباید اورا تکان دهی ! من با آمبو لانس تماس خواهم گرفت
[ترجمه A.m] او را حرکت نده ' میخواهم با آمبولانس تماس بگیرم
[ترجمه EXO_L _ BLINK _ KOREA] تکونش نده من فوراً با آمبولانس تماس میگیرم
[ترجمه ترگمان] تکونش نده! زنگ می زنم آمبولانس بیاد
[ترجمه گوگل] او را حرکت نده! من یک آمبولانس تماس خواهم گرفت
- I will take this scarf, please, and that one also.
[ترجمه Rose elin] نباید ایشان را حرکت دهی ! همین الان به آمبولانس زنگ میزنم .
[ترجمه ترگمان] لطفا این شال را بردار، لطفا
[ترجمه گوگل] من این روسری را می گیرم، لطفا، و آن نیز

(3) تعریف: used to make a promise or give assurance.

- I will write to you every day!
[ترجمه saji_hp] هر روز برای تو خواهم نوشت
[ترجمه EXO-L _BLINK_KOREA] من هر روز برای تو خواهم نوشت
[ترجمه ترگمان] هر روز برایت نامه می نویسم!
[ترجمه گوگل] من هر روز به شما خواهم نوشت
- Don't worry. He will be all right.
[ترجمه علی] نگرانی ندارد حالش خوب میشه
[ترجمه ترگمان] نگران نباش حالش خوب میشه
[ترجمه گوگل] نگران نباش او درست خواهد بود

(4) تعریف: used to indicate willingness or inclination to do something (used with both animate and inanimate subjects).

- You can ask him, but I don't think he will lend you the money.
[ترجمه ترگمان] شما می توانید از او بپرسید، اما من فکر نمی کنم که او به شما پول قرض بدهد
[ترجمه گوگل] شما می توانید او را بپرسید، اما من فکر نمی کنم او پول شما را قرض دهد
- I've tried, but that window simply will not open.
[ترجمه ترگمان] سعی کردم، اما پنجره به سادگی باز نخواهد شد
[ترجمه گوگل] من سعی کردم، اما این پنجره به سادگی باز نمی شود

(5) تعریف: used to indicate what the speaker absolutely demands of another person (often pronounced with strong emphasis).

- You WILL bring me the money you owe me by tomorrow or there will be trouble!
[ترجمه ترگمان] پولی را که فردا به من بدهکاری برایم بیاوری، وگرنه دردسر درست خواهد شد!
[ترجمه گوگل] شما به من پولی را می دهید که فردا به من بدهکارید یا مشکلی وجود خواهد داشت!

(6) تعریف: used to make a confident prediction, although in reality the facts are not known.

- That noise? Don't worry; that will just be our neighbor shooting off fireworks.
[ترجمه ترگمان] این صدا؟ نگران نباش، این باعث می شه که همسایه ما آتیش بازی در بیاره
[ترجمه گوگل] این سر و صدا؟ نگران نباش که فقط همسایه ما تیراندازی آتش بازی است
- You answer the phone, please. That will be your mother.
[ترجمه ترگمان] تلفن رو جواب بده، لطفا این مادر تو خواهد بود
[ترجمه گوگل] شما به تلفن پاسخ می دهید، لطفا این مادر شما خواهد بود

(7) تعریف: used to indicate some behavior that is considered characteristic of someone or something (often pronounced with strong emphasis, especially when expressing disapproval).

- He WILL spend all his money on expensive wine and fancy cars.
[ترجمه ترگمان] او تمام پول خود را صرف شراب گران و ماشین های گرون قیمت خواهد کرد
[ترجمه گوگل] او تمام پول خود را بر روی شراب گران قیمت و اتومبیل های فانتزی صرف خواهد کرد

(8) تعریف: used to indicate capability or capacity.

- This car will do 120 miles per hour on the highway.
[ترجمه ترگمان] این اتومبیل ۱۲۰ مایل در ساعت در بزرگراه خواهد بود
[ترجمه گوگل] این ماشین 120 مایل در ساعت را در بزرگراه انجام خواهد داد
- This carton will hold twenty smaller boxes.
[ترجمه ترگمان] این کارتن بیست جعبه کوچک تر را نگهداری خواهد کرد
[ترجمه گوگل] این کارتن بیست جعبه کوچک را نگه می دارد
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: wills, willing, willed
• : تعریف: to desire; wish.
مترادف: desire, like, want, wish
مشابه: please

- Do what you will.
[ترجمه ترگمان] هر کاری دلت خواست بکن
[ترجمه گوگل] چه کاری انجام خواهی داد
- Go riding, if you will, but please be careful.
[ترجمه ترگمان] اگر مایل باشید، سوار شوید، اما مراقب باشید
[ترجمه گوگل] اگر می خواهید سوار شوید، اما لطفا مراقب باشید
اسم ( noun )
(1) تعریف: the power of the mind to choose one's own courses of action or decide one's emotions.
مترادف: choice, free will, volition
مشابه: animus, discretion, option, self-determination, velleity

- She was a woman with a strong will who never reversed her decisions.
[ترجمه ترگمان] او زنی بود با اراده ای قوی که هرگز تصمیمات او را عوض نمی کرد
[ترجمه گوگل] او یک زن با اراده قوی بود که هرگز تصمیمات او را عوض نکرد
- He assured the patient that one does not give up one's will even when hypnotized.
[ترجمه ترگمان] او به بیمار اطمینان داد که فرد حتی زمانی که هیپنوتیزم شده باشد، کسی را رها نمی کند
[ترجمه گوگل] او بیمار را اطمینان داد که حتی وقتی که هیپنوتیزم می شود، کسی حتی نمی خواهد از خود بگذرد

(2) تعریف: the act or process of exercising this faculty.
مترادف: option, volition
مشابه: animus, choice, intent

- A democracy is ruled by the will of the people.
[ترجمه ترگمان] دموکراسی با اراده مردم اداره می شود
[ترجمه گوگل] یک دموکراسی تحت خواست مردم است

(3) تعریف: a decision made or wish expressed by someone in a position of authority.
مترادف: decision
مشابه: behest, bidding, command, desire, directive, discretion, disposition, intent, intention, say-so, wish, word

- It is the chairman's will that the meeting be held today.
[ترجمه ترگمان] این تصمیم رئیس است که جلسه امروز برگزار شود
[ترجمه گوگل] این اراده رئیس است که جلسه امروز برگزار می شود

(4) تعریف: desire; wish.
مشابه: desire, disposition, fancy, inclination, mind, pleasure, preference, velleity, wish

- They took the child against her will.
[ترجمه Bahar] انها بچه را برخلاف میل او بردند
[ترجمه ترگمان] آن ها بچه را به وصیت نامه او بردند
[ترجمه گوگل] آنها کودک را در برابر اراده او گرفتند

(5) تعریف: self-control; determination.
مترادف: decision, determination, purpose, resolution, resolve, self-command, self-control, will power
مشابه: backbone, firmness, grit, iron, mettle, moxie, pluck, self-discipline, spunk

- He won't get the medal if he doesn't have the will to win.
[ترجمه ترگمان] اگر او وصیت را نداشته باشد مدال را نخواهد گرفت
[ترجمه گوگل] او مدال نمی گیرد اگر او اراده برای پیروزی ندارد

(6) تعریف: disposition or attitude toward others.
مترادف: attitude, disposition, humor, nature
مشابه: feeling

- The villagers showed good will toward the newcomers.
[ترجمه ترگمان] روستاییان حسن نیت خود را نسبت به تازه واردها نمایش دادند
[ترجمه گوگل] روستائیان خواسته خوبی به سوی تازه واردان نشان دادند
- There has always been ill will between those two families.
[ترجمه ترگمان] همیشه بین آن دو خانواده وجود دارد
[ترجمه گوگل] همواره این دو خانواده وجود دارد

(7) تعریف: in law, a declaration indicating how one wishes to dispose of his or her property after death.
مترادف: testament

- Unfortunately, he died before making a will.
[ترجمه ترگمان] متاسفانه، قبل از اینکه وصیت نامه رو بسازه، مرد
[ترجمه گوگل] متأسفانه او قبل از انجام یک اراده فوت کرد
- She decided it was time to draw up her will.
[ترجمه کوثر] به این نتیجه رسید که زمان نوشتن وصیت نامه اش فرارسیده است.
[ترجمه ترگمان] به این نتیجه رسید که وقتش است که اراده خود را جمع و جور کند
[ترجمه گوگل] او تصمیم گرفت آن زمان برای رسیدن به اراده اش باشد
- The will was read shortly after the funeral.
[ترجمه ترگمان] وصیت نامه اندکی پس از مراسم تدفین خوانده شد
[ترجمه گوگل] بعد از مراسم تشییع جنازه خواندن خواسته شد
- His grandfather left him several thousand dollars in his will.
[ترجمه ترگمان] پدربزرگش چند هزار دلار برایش باقی گذاشت
[ترجمه گوگل] پدربزرگش او را چندین هزار دلار در اراده اش گذاشت
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: wills, willing, willed
(1) تعریف: to decide upon.
مترادف: choose
مشابه: decide, determine, purpose, resolve, settle

- He can succeed if he wills it.
[ترجمه ترگمان] اگر بخواهد می تواند موفق شود
[ترجمه گوگل] او می تواند موفق شود اگر او آن را می خواهد

(2) تعریف: to desire.
مترادف: wish
مشابه: desire, want

- I have always willed your happiness.
[ترجمه ترگمان] من همیشه خوشبختی تو را آرزو کرده ام
[ترجمه گوگل] من همیشه خوشحال هستم

(3) تعریف: to influence or determine through the force of will.
مشابه: influence, wish

- Such was his power that he could will them to obey.
[ترجمه ترگمان] قدرت او این بود که آن ها را وادار به اطاعت کردن کند
[ترجمه گوگل] این قدرت او بود که می توانست آنها را اطاعت کند
- If only we could will the rain to stop!
[ترجمه ترگمان] کاش می توانستیم باران را متوقف کنیم!
[ترجمه گوگل] اگر فقط می توانیم باران را متوقف کنیم!

(4) تعریف: to decree; order; require.
مترادف: command, decree, ordain, order, require
مشابه: dictate, direct, enjoin, oblige, prescribe

- The court wills you to attend.
[ترجمه ترگمان] دادگاه از شما خواسته است که در این جلسه شرکت کنید
[ترجمه گوگل] دادگاه شما را به حضور خواهد رساند

(5) تعریف: to bequeath (one's property) by means of a legal will.
مترادف: bequeath, devise, leave
مشابه: hand down

- His mother willed him the house.
[ترجمه ترگمان] مادرش به او خانه می داد
[ترجمه گوگل] مادرش او را خانه خواند
فعل ناگذر ( intransitive verb )
عبارات: at will
(1) تعریف: to express or exercise one's will.

(2) تعریف: to determine; decide.
مترادف: choose, decide, determine, resolve
مشابه: settle

• desire; will power; want; determination; volition
last testament listing inheritors of a dying person's property
want; act by will power; cause will power; command; determine, decide
verb used together with other verbs to indicate the future tense
if you say that something will happen, you mean that it is going to happen in the future.
if you say that you will do something, you mean that you intend to do it or that it is acceptable to you.
you can use will when making offers, invitations, or requests.
you can also use will to say that someone or something is able to do something.
you also use will to say that you are assuming that something is true, because it is likely, or because it is normally the case.
will is the determination to do something.
if something is the will of a person or group of people with power or authority, they want it to happen.
if you will something to happen, you try to make it happen using mental rather than physical effort.
a will is a legal document stating what you want to happen to your money and property when you die.
if you can do something at will, you can do it whenever you want.
if something is done against your will, it is done even though you do not want it to be done.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] وصیت نامه، نیت، قصد، اختیار
[ریاضیات] دلخواه، اختیاری

مترادف و متضاد

میل (اسم)
stomach, addiction, bar, desire, liking, tendency, will, shaft, propensity, leaning, goodwill, penchant, relish, axle, rod, bent, vocation, inclining, predilection, zest, hade, milestone, predisposition, proclivity

ارزو (اسم)
wish, appetence, appetency, desire, will, aspiration, ambition, wishing, appetite, ideal

نیت (اسم)
resolution, effect, will, sentiment, purpose, intent, animus, idea, tenor

اراده (اسم)
will, animus, volition, nisus

قصد (اسم)
resolution, will, assumption, pretension, purpose, intent, intention, animus, thought, purport, design, attempt, determination

خواهش (اسم)
wish, desire, will, request, asking, begging, prayer

خواست (اسم)
wealth, wish, disposition, desire, will, request, demand, temptation, volition, eagerness, want, asset, property, tenure, desideratum

وصیتنامه (اسم)
devise, will, testament

مشیت (اسم)
will, volition

وصیت (اسم)
will

اراده کردن (فعل)
will

فعل کمکی'خواهم' (فعل)
will

خواستار بودن (فعل)
wish, will, solicit

میل کردن (فعل)
will, tend

وصیت کردن (فعل)
will, testate

خواستن (فعل)
choose, wish, desire, will, call, invite, bone, intend, solicit, beg, ask, want, require, desiderate, invocate

personal choice


Synonyms: aim, appetite, attitude, character, conviction, craving, decision, decisiveness, decree, design, desire, determination, discipline, discretion, disposition, fancy, feeling, hankering, heart’s desire, inclination, intention, liking, longing, mind, option, passion, pining, pleasure, power, preference, prerogative, purpose, resolution, resolve, self-control, self-discipline, self-restraint, temperament, urge, velleity, volition, willfulness, willpower, wish, wishes, yearning


last wishes; command


Synonyms: bequest, bestowal, declaration, decree, device, directions, dispensation, disposition, estate, heritage, inheritance, insistence, instructions, legacy, order, property, testament


cause


Synonyms: authorize, bid, bring about, command, decide on, decree, demand, determine, direct, effect, enjoin, exert, insist, intend, ordain, order, request, resolve


choose


Synonyms: be inclined, crave, desire, elect, have a mind to, incline, like, opt, please, prefer, see fit, want, wish


Antonyms: neglect, pass


give, bequeath to another


Synonyms: bequest, confer, cut off, devise, disherit, disinherit, leave, legate, pass on, probate, transfer


Antonyms: keep, receive


جملات نمونه

according to the will of the people

بنابر خواست مردم


to will another's happiness

خواستار خوشی دیگری شدن


1. will america be able to maintain its domination in computer technology?
آیا امریکا خواهد توانست برتری خود را در تکنولوژی کامپیوتر حفظ کند؟

2. will christina ever requite my love?
آیا کریستینا هرگز آنقدر که من او را دوست دارم مرا دوست خواهد داشت ؟

3. will force alone avail us?
آیا اعمال زور به تنهایی کاری برایمان صورت خواهد داد؟

4. will i, nill i
چه بخواهم چه نخواهم

5. will space anthropoids attack the earth?
آیا انسان نماهای فضا به کره ی زمین حمله خواهند کرد؟

6. will the telephone lead to the death of letter writing?
آیا تلفن موجب منسوخ شدن نامه نویسی خواهد شد؟

7. will this box hold all the dishes?
آیا این جعبه گنجایش همه ی ظرف ها را خواهد داشت ؟

8. will this do?
آیا این کافی است ؟

9. will you come tomorrow? possibly
فردا خواهی آمد؟ شاید.

10. will you come too? sure thing!
تو هم خواهی آمد؟ آره،حتما!

11. will you have more tea?
باز هم چای می خواهید؟

12. will you have your coffee black or with cream and sugar?
قهوه ات را تلخ می خوری یا با شیر و شکر؟

13. will you kindly put the book back on the shelf?
(آیا ممکن است) لطفا کتاب را دوباره روی تاقچه بگذارید؟

14. will you marry me?
زن من (شوهر من) می شوی ؟

15. will you please stop that noise!
لطفا به آن سر و صدا خاتمه بدهید!

16. will you sign our petition against cruelty to animals?
آیا عرضحال ما را بر علیه ظلم به حیوانات امضا خواهی کرد؟

17. will you stop this infernal noise!
این سر و صدای لعنتی را خاموش می کنی یا نه !

18. will you take me to a movie?
مرا به سینما می بری ؟

19. will your belongings to your children
مایملک خود را (طبق وصیتنامه) به فرزندانت ببخش !

20. "we will see!" was his laconic answer
پاسخ کوتاه او این بود: ((خواهیم دید!))

21. will i, nill i
چه بخواهم چه نخواهم

22. . . . will bring to school a truant child (even) on friday
. . . جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را

23. . . . will bring to school a truant child on fridays
. . . جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را

24. ali will vote in the javadieh precinct
علی در حوزه ی جوادیه رای خواهد داد.

25. boats will go out on the ebb
قایق ها در فروکشند به دریا می روند.

26. caution will be of the essence
احتیاط اساسی خواهد بود.

27. dinner will be served at eight
ساعت هشت شام داده می شود.

28. diplomas will be officially conferred next week
دانشنامه ها هفته ی دیگر رسما اعطا خواهد شد.

29. disobedience will cost you dear
نافرمانی برایت گران تمام خواهد شد.

30. dividends will be divided pro rata among shareholders
سود به نسبت تعداد سهام هر سهامدار تقسیم خواهد شد.

31. drink will be his ruination
می خوارگی زندگانیش را تباه خواهد کرد.

32. everybody will be there
همه آنجا خواهند بود.

33. faith will shield you against temptation
ایمان در برابر وسوسه سپر شما خواهد شد.

34. free will
اختیار عمل،آزادکامی

35. fruit will soon spoil in warm weather
درهوای گرم میوه زود خراب می شود.

36. gambling will be their destruction
قمار موجب تباهی آنان خواهد شد.

37. god will fix you!
خدا به حسابت خواهد رسید!

38. god will judge and doom their guilty souls
خدا ارواح گنهکار آنان را داوری و محکوم خواهد کرد.

39. god will reward you for your good deeds
خداوند اجر نیکوکاری های تو را خواهد داد.

40. god will take the ship where he pleases . . .
برد کشتی آنجا که خواهد خدای . . .

41. good will within and without the clan
حسن نیت در داخل و خارج قبیله

42. he will accept our offer, i trust
امیدوار هستم که پیشنهاد ما را بپذیرد.

43. he will be buried tomorrow
فردا او را به خاک خواهند سپرد.

44. he will be damned in hell!
او به آتش جهنم سوخته خواهدشد!

45. he will be on parole for two more years
آزادی او تا دو سال دیگر به قید التزام خواهد بود.

46. he will be selected
انتخاب خواهد شد

47. he will be taking his mocks in january
در ژانویه در آزمون های آزمایشی خود شرکت خواهد کرد.

48. he will come to judge the living and the dead
او خواهد آمد تا زندگان و مردگان را مورد قضاوت قرار دهد.

49. he will continue in office for another year
یک سال دیگر هم در شغل خود باقی خواهد ماند.

50. he will decide the outcome
او نتیجه را تعیین خواهد کرد.

51. he will disagree with whatever i say
او با هرچیزی که من بگویم مخالفت خواهد کرد.

52. he will go down in history as a cowardly commander
تاریخ از او به عنوان یک فرمانده ترسو یاد خواهد کرد.

53. he will go wherever needed
هر جا به او نیاز باشد خواهد رفت.

54. he will have his own way
او مصمم است که به میل خودش رفتار کند.

55. he will judge the murder case
او محاکمه ی قتل را دادرسی خواهد کرد.

56. he will never pass the exam however hard he studies
هرچقدر هم که درس بخواند در امتحان قبول نخواهد شد.

57. he will not countenance the use of violence by the police
او به اعمال خشونت از سوی پلیس رضایت نخواهد داد.

58. he will rest till he recruits his strength
استراحت خواهد کردتا نیروی خود را دوباره به دست آورد.

59. he will settle for any kind of job
او هر نوع شغلی را قبول خواهد کرد.

60. he will stand by his commitments
او به تعهدات خود عمل خواهد کرد.

61. he will stand for election in our district
او در ناحیه ی ما نامزد انتخابات خواهد بود.

62. he will surely go
یقینا خواهد رفت.

63. he will take his revenge yet
بالاخره انتقام خود را خواهد گرفت.

64. he will work hard one day and do nothing the next
یک روز سخت کار می کند و روز دیگر هیچ کاری نمی کند.

65. help will come soon
به زودی کمک خواهد رسید.

66. herself will have her tea now
او اکنون چای خود را خواهد خورد.

67. history will prove the mendacity of his claims
تاریخ دروغ بودن ادعاهای او را ثابت خواهد کرد.

68. how will i be able to repay your kindness
چگونه خواهیم توانست مهربانی های تو را تلافی کنم.

69. how will i ever pay you for your kindness!
چگونه (هرگز) تلافی محبت های شما را بکنم !

70. how will misery impact on such a poet?
بدبختی چه تاءثیری بر چنین شاعری خواهد داشت ؟

what is your will?

میل شما چیست؟


the will to agree

تمایل به توافق


don't impose your will on others!

اراده‌ی خود را بر دیگران تحمیل نکن!


a man of weak will

مردی ضعیف‌النفس


He had a strong will to succeed.

سخت مصمم بود که موفق بشود.


Where there's a will there's a way.

هر کجا که اراده باشد راه‌حل هم هست.


a man of iron will

مردی با اراده آهنین


The old woman had lost the will to live.

پیرزن علاقه‌ی به زندگی را از دست داده بود.


He has no will to continue his research.

اشتیاقی به ادامه‌ی پژوهش خود ندارد.


to work with a will

با رغبت کار کردن


a woman of good will

زنی دارای حسن نیت


human appetites and wills

شهوات و تمایلات بشری


He died without a will.

او بدون وصیت‌نامه مرد.


to make a will

وصیت‌نامه تهیه کردن


Whatever is willed strongly will be achieved.

آنچه که سخت اراده شود انجام خواهد یافت.


to will to succeed

نسبت به موفق شدن تصمیم گرفتن


The nation willed that all children be educated.

ملت مصمم شد که همه‌ی بچه‌ها تحصیل کنند.


to will others into submisson

(با اراده) دیگران را وادار به فرمانبری کردن


You can do it any way you will.

می‌توانی هرجور بخواهی آن را انجام بدهی.


He willed his garden to his wife.

وصیت کرد که باغش را به زنش بدهند.


Will your belongings to your children!

مایملک خود را (طبق وصیت‌نامه) به فرزندانت ببخش!


I will accept God's will.

من تسلیم مشیت الهی خواهم بود.


Whatever God wills no man can change.

آنچه را که خداوند مقدر کرده است هیچ بشری نمی‌تواند عوض کند.


when will she be able to travel?

کی خواهد توانست سفر کند؟


We will go tomorrow.

فردا خواهیم رفت.


I will buy the book.

کتاب را خواهم خرید.


Nobody knows what will happen.

هیچ‌کس نمی‌داند چه روی خواهد داد.


you will listen to me when I talk!

وقتی حرف می‌زنم به من گوش بده!


I will have you know that I was here first.

باید بدانی که من اول اینجا بودم.


He will have his own way.

او مصمم است که به میل خودش رفتار کند.


We will now go to the next part of my speech.

اکنون می‌رویم به بخش بعدی سخنرانی بنده.


Whether they will or not.

چه بخواهند چه نخواهند.


No matter what you do, children will be children.

هرکاری بکنی (باز هم) بچه‌ها بچه خواهند بود.


He is impatient and will get angry over nothing.

او بی‌حوصله است و بیخود عصبانی می‌شود.


He found no one who would take the job.

نتوانست کسی را پیدا کند که آن شغل را بپذیرد.


What will be will be.

هر چه باداباد، سرنوشت سرنوشت است.


will you have more tea?

باز هم چای می‌خواهید؟


will you please stop that noise!

لطفاً به آن سر و صدا خاتمه بدهید!


would you come in?

(خواهش می‌کنم) تشریف بیاورید تو.


a machine that will not work in cold weather

ماشینی که در هوای سرد به‌کار نمی‌افتد


They will talk for hours on end.

آن‌ها معمولاً ساعت‌ها بدون وقفه حرف می‌زنند.


He will work hard one day and do nothing the next.

یک روز سخت کار می‌کند و روز دیگر هیچ کاری نمی‌کند.


That will be his wife with him.

مثل اینکه کسی که با اوست زنش است.


اصطلاحات

God willing

ان‌شاءالله (اگر خدا بخواهد)


against one's will

برخلاف میل کسی، (به) ناچار، (به‌طور) ناخواسته


at will

بنا به میل (خود)، به دلخواه


of one's own (free) will

بنابه درخواست (آزادانه‌ی) خود، بنابه دلخواه خود


murder will out

جنایت دیر یا زود آشکار می‌شود.


will I, nill I

چه بخواهم چه نخواهم


پیشنهاد کاربران

وصیتنامه

can retrieve the customer's good will
حس - احساس

تمایل داشتن. تمایل . تمایلات

قصد انجام کاری یا احتمال دادن چیزی


میل

میل و علاقه

میل اراده

برای اموری که حتما در اینده روی خواهد داد مانند طلوع خورشید_برای تصمیم گیری لحظه ای و انی و بدون برنامه ریزی مثلا من در را باز خواهم کرد_برای اطلاع رسانی دراینده_برای بیان عهد و پیمان مانند iwill never be late again_در جملات شرطی نوع اول کهifدارند ازwillاستفاده میشود_برای پیشنهاد و دعوت از فرد هم ازwillاستفاده میشود با تشکر

اراده

مشیت و تقدیر

خواستن

قدرت

خواستن بر انجام دادن چیزی در آینده

مشتاق بودن برای چیزی که دوست دارید اتفاق بیافتد

برای انجام کارهایی که از پیش برنامه ریزی نشده اند و ممکن است انجام نشود . به صورت واضح یک احتمال است. باتشکر

براى انجام کارى که از پیش تعیین نشده

نشانه زمان آینده

: The next time, I will swear by your death
دفعه بعد سوگند مرگت به دستم رقم خواهد خورد

فعل کمکی

خواستن ، میل

گاهی می توان زمان آینده را در زبان فارسی با زمان حال ترجمه کرد:
when will you go
کی می روی ( به جای کی خواهی رفت )

گاهی هم با استفاده از فعل خواستن به این صورت:
when will you go
کی می خواهی بروی ( به جای کی خواهی رفت )


will ) refers to future )
for example : she will be successful

کلمه will بر زمان آینده دلالت دارد.
برای مثال : او ( زن ) موفق خواهد شد.

برای اینده نزیک است
Instant dicision
تصمیم های فوری
برای حدس یا پیش بینی کردن

میل داشتن

عزم و اراده - پشتکار - ( میل )

Your will to survive, your love of life.



وصیت نامه
he left me some money in his will

این کلمه معنی های تقریبا زیادی داره مثلا:
ارزو، نیت، اراده، قصد، خواهش، خواست، وصیتنامه، وصیت، اراده کردن
اما بیشتر معنی انجام دادن یا کردن کاری در اینده است
اما این کلمه فعل اینده است مثلا:
I will read the book
من کتاب رو خواهم خواند
I will buy a Samsung phone
من گوشی سامسونگ خواهم خرید😉😎

I succeeded because I willed it; I never hesitated.
من موفق شدم بخاطر اینکه من خواستم آنرا و هرگز شک نکردم.

آواره کردن

واژه will به معنای وصیت نامه
یکی از معانی واژه will، وصیت نامه است. وصیت نامه سندی قانونی است که یک فرد قبل از مرگش آنرا معمولا به کمک یک وکیل تنظیم می کند. تکلیف اموال و دارایی یک فرد بر مبنای وصیت نامه آن فرد مشخص می شود. مثال:
. i ought to make a will ( من باید یک وصیت نامه تنظیم کنم. )

واژه will در معنای فعل کمکی زمان آینده
واژه will در قالب فعل کمکی بیانگر رویداد عملی یا چیزی در زمان آینده است. فعل کمکی will در فارسی به شکل زیر صرف می شود:
خواهم - ، خواهد - ، خواهند - ( و غیره )
برای مثال: . i'll cook for you ( من برای تو آشپزی خواهم کرد.
- ( برای تعارف و پرسش و درخواست مودبانه ) . مثال:
?will you send this letter for me, please ( لطفا این نامه را برای من ارسال می کنید؟ )
- ( برای بیان حدس یا انتظار ) . مثال:
. you'll be in time if you hurry ( اگر عجله کنی به موقع خواهی رسید. )
- ( برای دستور دادن به کسی ) . مثال:
!will you be quiet ( ساکت شو! )

منبع: سایت بیاموز


کلمات دیگر: