کلمه جو
صفحه اصلی

bottleneck


معنی : تنگنا، تنگراه، تنگه، راه خیلی باریک
معانی دیگر : (انگلیس - عامیانه) سبز تیره، محلی که (به خاطر باریکی راه یا پیچ و خم و غیره) رفت و آمد در آن مشکل است، گلوگاه، عامل کندکننده، مخل، گلوی بطری

انگلیسی به فارسی

تنگه، راه خیلی باریک، تنگنا، تنگراه


تنگنا، تنگراه، تنگه، راه خیلی باریک


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: any narrow entrance or passageway.
مترادف: aisle, neck, passageway
مشابه: artery, channel, corridor, hall, hallway, stripe

- The freeway entrance is a traffic bottleneck.
[ترجمه ترگمان] ورودی بزرگراه یک مشکل ترافیک است
[ترجمه گوگل] ورودی آزادراه تنگنا ترافیکی است

(2) تعریف: a stage in a process where progress is retarded or blocked.
مترادف: blockage, obstruction
مشابه: slowdown, stoppage

- The equipment failure caused a bottleneck in the assembly line.
[ترجمه ترگمان] نقص تجهیزات باعث ایجاد تنگنا در خط مونتاژ شد
[ترجمه گوگل] شکست این دستگاه باعث ایجاد تنگنا در خط مونتاژ شد

(3) تعریف: a style of guitar playing in which the neck of a bottle or a metal tube is slid up and down the strings.
مشابه: slide, steel guitar
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: bottlenecks, bottlenecking, bottlenecked
• : تعریف: to impede or confine, or be hindered, as by a bottleneck.
مترادف: bar, block, clog, clot, hinder, impede
مشابه: congest, stick, trap

• stop, delay, hinder movement, delay traffic
narrow section at the top of a bottle; hindrance to the clear flow of traffic, traffic jam; impediment to progress
a bottleneck is a narrow part of a road where the traffic often has to slow down or stop.
a bottleneck is also a situation that stops a process or activity from progressing.
traffic jam, merge from a wide area into a narrow area which causes backup

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] گلوله - دهانه بطری
[کامپیوتر] گلوگاه - بخشی از یک سیستم کامپیوتری که کارایی آن را پایین می آورد . مانند یک گرداننده آهسته دیسک مودم آهسته یا شبکه شلوغ یافتن و اصطلاح گلوگاه ها با ارزش تر از تسریع بخشهایی از کامپیوتر است که قبلا" سرعت لازم را داشته اند گلوگاه " ون نیومن " محدودیتی بر سرعت کامپیوتر است . این محدویت در نتیجه این حقیقت است که برنامه و داده در یک حافظه جایگزین می شوند . از این رو سی پی یو در هر لحظه فقط می تواند یک دستور برنامه یا قطعه ای از داده ها را برای کار دریافت کند نه هر دوی آنها را . کامپیوتر های جدید با استفاده از خطوط لوله و حافظه های cache براین محدودیت فائق آمده اند .
[صنعت] تنگنا، گلوگاه، راه خیلی باریک
[ریاضیات] تنگنا، دهانه ی بطری، گلوگاه، گلوگاه تولیدی

مترادف و متضاد

تنگنا (اسم)
fix, bottleneck, pinch, impasse, warpath, strait, jaw, cul-de-sac, hairbreadth

تنگراه (اسم)
bottleneck

تنگه (اسم)
gut, bottleneck, strait, canyon, neck

راه خیلی باریک (اسم)
bottleneck

obstacle


Synonyms: barrier, block, blockage, clog, congestion, hindrance, hold-up, impediment, jam, obstruction, snag, traffic jam


جملات نمونه

1. Traffic was bottled up in the bottleneck.
[ترجمه ترگمان]ترافیک در تنگنا قرار داشت
[ترجمه گوگل]ترافیک در تنگنا بطری بود

2. Understaffing has caused a real bottleneck.
[ترجمه ترگمان]understaffing باعث یک تنگنای واقعی شده است
[ترجمه گوگل]Understaffing سبب یک تنگنا واقعی شده است

3. There's always going to be a bottleneck because only two people review all the applications.
[ترجمه ترگمان]همیشه یک مشکل وجود دارد، زیرا تنها دو نفر تمام برنامه های کاربردی را مورد بررسی قرار می دهند
[ترجمه گوگل]همیشه یک تنگنا وجود دارد زیرا فقط دو نفر همه برنامه ها را بررسی می کنند

4. The cell was getting lighter; bottleneck flies darted around like blue-green meteors.
[ترجمه ترگمان]حجره تاریک شده بود و مگس ها مثل ستاره های آبی به دور و اطراف پرواز می کردند
[ترجمه گوگل]سلول سبکتر شد؛ تنگنا مگس در اطراف مانند شهاب سنگ های آبی سبز

5. While the others played raging bottleneck guitar and favoured rough, percussive voices, Hooker was on to another tip.
[ترجمه ترگمان]در حالی که دیگران در حال نواختن گیتار bottleneck و صداهای خشن و percussive بودند هوکر به نوک دیگری می رسید
[ترجمه گوگل]در حالی که دیگران گیتار بلافاصله تهاجمی را پخش می کردند و به صداهای خشن و تکان دهنده علاقه مند بودند، Hooker به نوک دیگر بود

6. He pointed out that the client/server bottleneck is caused by the development time.
[ترجمه ترگمان]او خاطر نشان ساخت که محدودیت کلاینت \/ سرور از زمان توسعه ناشی می شود
[ترجمه گوگل]او اشاره کرد که تنگنای مشتری / سرور از زمان توسعه ناشی می شود

7. To prevent a bottleneck, we begin to assemble more boxes.
[ترجمه ترگمان]برای جلوگیری از یک محدودیت، ما شروع به جمع کردن جعبه ها می کنیم
[ترجمه گوگل]برای جلوگیری از تنگنا، ما شروع به جمع آوری جعبه های بیشتر

8. Most notable were the razor-sharp bottleneck on Cloud Nine and the familar, sliding refrain of Something.
[ترجمه ترگمان]بیشتر قابل توجه، bottleneck تیز تیغ روی ابر نه و the بود که از چیزی اجتناب می کردند
[ترجمه گوگل]بیشتر قابل توجه بود تنگ چروک تیز در Cloud Nine و Familar، کشیدن لغزش از چیزی

9. He shook his head to drive away some bottleneck flies straying from the vile puddle in front of the horse-faced young man.
[ترجمه ترگمان]سرش را تکان داد تا مگس ها را دور کند و مگس ها را از the کثیف جلوی اسب پیاده کند
[ترجمه گوگل]او سرش را تکان داد تا موانع تنگنائی را که از لبه فریبنده در مقابل مرد جوان اسب سواری برداشته شده است دور کنند

10. This bottleneck has been worsened by video-intensive applications like Windows
[ترجمه ترگمان]این bottleneck با استفاده از برنامه های کاربردی فشرده مانند ویندوز بدتر شده است
[ترجمه گوگل]این تنگنا توسط برنامه های ویدیویی شدید مانند ویندوز بهبود یافته است

11. Computer buffs call this a bottleneck.
[ترجمه ترگمان]طرفداران کامپیوتر این را تنگنا می نامند
[ترجمه گوگل]متخصصان کامپیوتر این را تنگنا می دانند

12. They discovered that bottleneck after bottleneck arose from extreme specialization within the department.
[ترجمه ترگمان]آن ها کشف کردند که bottleneck پس از محدودیت ناشی از تخصص شدید در بخش است
[ترجمه گوگل]آنها کشف کردند که تنگناهایی که بعد از تنگنا رخ داد از تخصص ویژه در داخل بخش تشکیل شده است

13. The listener can be a bottleneck if it is single threaded, and if InterChange Server is not running on a high speed disk subsystem.
[ترجمه ترگمان]اگر یک threaded واحد باشد، شنونده می تواند یک تنگنا (bottleneck)باشد، و اگر سرور interchange روی یک زیرسیستم دیسک با سرعت بالا اجرا نشود
[ترجمه گوگل]شنونده می تواند تنگنا باشد، اگر آن را یک رشته داشته باشد، و اگر InterChange سرور بر روی یک زیرسیستم دیسک با سرعت بالا اجرا نمی شود

14. Bottleneck - A crack with converging sides. Good for placing tapers or other passive protection.
[ترجمه ترگمان]Bottleneck - ترکی با دو طرف همگرا برای قرار دادن شمع یا سایر محافظت منفعل، خوب است
[ترجمه گوگل]Bottleneck - ترک با همگرایی طرف برای قرار دادن مقطع یا حفاظت غیرفعال

15. This study is not only a breakthrough the bottleneck of silica gel formation and pulp filtration, but also a good removal iron and silicon completely, and a filterable cake is obtained.
[ترجمه ترگمان]این مطالعه تنها یک پیشرفت در تنگنای شکل گیری ژل سیلیکا و تصفیه خمیر کاغذ و همچنین یک آهن حذف خوب و سیلیکون به طور کامل نیست، و یک کیک filterable بدست می آید
[ترجمه گوگل]این مطالعه نه تنها پیشرفت در تنگنا تشکیل سیلیسیم ژل و فیلتر کردن خمیر، بلکه همچنین حذف خوب آهن و سیلیکون به طور کامل، و یک کیک قابل تصفیه است

The bottlenecks at the bridges create tremendous traffic jams.

تنگنای پل‌ها راه‌بندانه‌ای بزرگی ایجاد می‌کند.


The bottlenecks in production.

عواملی که تولید را کند می‌کنند.


پیشنهاد کاربران

گلوگاه

نقطه ضعف

محدودیت

تنگمانی
تنگلاخی
هنگامگی hangamegi

تنگنا

اثر دهانه بطری ( زیست شناسی )

کمبود، نقصان، محدودیت

عامل کند کننده

قفل شدن ترافیک

مشکل سر راه

در زیست شناسی : کاهش اندازه یک جمعیت براثر کمبود بسیار شدید مواد غذایی و رشد مجدد اندازه جمعیت

در تنگنا قرار دادن، در تنگنا گیر انداختن، راه را سد کردن و مانع پیشروی شدن

bottleneck ( حمل‏ونقل درون شهری - جاده ای )
واژه مصوب: گلوگاه 1
تعریف: [حمل‏ونقل درون شهری - جاده ای] بخشی از معبر که حجم تردد در آن بیش از ظرفیت باشد [مهندسی مخابرات] مسیر یا کارکردی با حداقل ظرفیت در سامانه یا شبکه که در غیاب مسیر یا کارکرد جانشین عمل می کند


کلمات دیگر: