کلمه جو
صفحه اصلی

parole


معنی : عفو مشروط، قول شرف، قول مردانه، بقید قول شرف آزاد ساختن
معانی دیگر : (در اصل) قول شرف (به ویژه قول اسیر جنگی که در عوض آزادی از شرکت مجدد در جنگ خودداری خواهد کرد)، شروط مربوط به قول شرف، پیروی از قول شرف، (حقوق) آزادی به قید التزام، آزادی زندانی به شرط آنکه تا مدت معین محدودیت ها و شرایط معینی را رعایت کند، (مهجور - ارتش) اسم عبور، اسم شب، (حقوق) به قید التزام آزاد کردن، با قول نیک رفتاری آزاد کردن، ازادی زندانیان واسرا بقیدقول شرف، بقید قول شرف ازادساختن، قول شرف داده درمورد زندانی واسیر

انگلیسی به فارسی

قول شرف، قول مردانه، آزادی زندانیان واسرا بقیدقول شرف، بقید قول شرف آزادساختن، قول شرف داده(درمورد زندانی واسیر)، عفو مشروط


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the release of a prisoner before his or her punishment is finished, with conditions of good behavior to be fulfilled.

(2) تعریف: the time during which such a released prisoner is bound by conditions of parole.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: paroles, paroling, paroled
مشتقات: parolable (adj.)
• : تعریف: to release on parole.

• conditionally released from jail; pledge or promise made by a prisoner that he will obey the terms of his release
be conditionally released from jail
when prisoners are given parole, they are released before their sentences are due to end, on condition that they behave well.
if prisoners are paroled, they are released before their sentences are due to end, on condition that they behave well.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] قول شرف، التزام، عفو خصوصی

مترادف و متضاد

عفو مشروط (اسم)
parole, probation

قول شرف (اسم)
parole

قول مردانه (اسم)
parole

بقید قول شرف آزاد ساختن (فعل)
parole

جملات نمونه

1. The judge paroled the juvenile offenders on condition that they report to him every three months.
قاضی متخطیان جوان را به شرطی آزاد کرد که هر سه ماه یک بار به او مراجه کنند

2. Since the prisoner has been rehabilitated, his family is exploring the possibility of having him paroled.
از آنجایی که زندانی اصلاح شده است خانواده اش در حال بررسی امکان آزادی مشروط او هستند

3. The fugitive gave his parole not to try to escape again.
زندانی فراری قول شرف داد که که دیگر سعی نکند فرار کند

4. on parole
آزاد به قید التزام

5. he will be on parole for two more years
آزادی او تا دو سال دیگر به قید التزام خواهد بود.

6. People on parole must follow certain rules.
[ترجمه ترگمان]افراد عفو مشروط باید قوانین خاصی رو دنبال کنن
[ترجمه گوگل]افراد دارای حق آزادی بیان باید قوانین خاصی را دنبال کنند

7. He was released on parole after serving two years.
[ترجمه ترگمان]او پس از دو سال خدمت در آزادی مشروط آزاد شد
[ترجمه گوگل]او پس از دو سال خدمت در زندان آزاد شد

8. His parole application is up for review next week.
[ترجمه ترگمان]درخواست آزادی مشروط او برای بررسی هفته آینده آماده است
[ترجمه گوگل]درخواست آزمایشی او برای بررسی هفته آینده است

9. They had broken their parole and fled.
[ترجمه ترگمان]آزادی خود را شکسته و فرار کرده بودند
[ترجمه گوگل]آنها اموالشان را شکستند و فرار کردند

10. If the Parole Board decides in his favour, the prisoner will be released.
[ترجمه ترگمان]اگر هیات عفو مشروط به نفع خود تصمیم بگیرد، زندانی آزاد خواهد شد
[ترجمه گوگل]در صورتی که هیئت آزادی بیان به نفع او تصمیم بگیرد، زندانی آزاد خواهد شد

11. They were released on parole for showing signs of repentance.
[ترجمه ترگمان]آزادی مشروط بر این بود که نشانه هایی از پشیمانی را نشان دهد
[ترجمه گوگل]برای نشان دادن نشانه های توبه، آنها آزاد شدند

12. He committed a burglary while on parole.
[ترجمه ترگمان]اون موقع عفو مشروط یه دزدی رو مرتکب شد
[ترجمه گوگل]او در حالی که در حبس از دست داد، سرقت را مرتکب شد

13. Reynolds was sentenced to life without parole.
[ترجمه ترگمان]رنلدز بدون آزادی مشروط به حبس ابد محکوم شد
[ترجمه گوگل]رینولدز به حبس ابد محکوم شد

14. He's been released on parole.
[ترجمه ترگمان]از عفو مشروط آزاد شده
[ترجمه گوگل]او آزاد شده است

15. She will become eligible for parole in 19 months.
[ترجمه ترگمان]او در عرض ۱۹ ماه صلاحیت آزادی مشروط را خواهد داشت
[ترجمه گوگل]او در 19 ماه واجد شرایط حق حبس خواهد بود

16. I'll never accept parole because that entails me accepting guilt.
[ترجمه ترگمان]من هرگز عفو مشروطت رو قبول نمی کنم چون این باعث می شه احساس گناه کنم
[ترجمه گوگل]من هرگز املا را قبول نمی کنم، زیرا این امر من را به پذیرش گناه می اندازد

17. She hopes to be eligible for parole in 3 years.
[ترجمه ترگمان]او امیدوار است که در عرض سه سال صلاحیت عفو مشروط را داشته باشد
[ترجمه گوگل]او امیدوار است که در مدت 3 سال واجد شرایط دریافت شرایط آزادی باشد

He will be on parole for two more years.

آزادی او تا دو سال دیگر به قید التزام خواهد بود.


اصطلاحات

on parole

آزاد به قید التزام


پیشنهاد کاربران

قول شرف. به قید قول شرف آزاد ساختن

The fugitive gave his parole not to try to escape again


( ساختارگرایی زبان ) گفتار. گفتار رمز گونه

عفو مشروط گرفتن

( کاربرد نادر ) قول شرف
The fugitive gave his parole not to try to escape again.

- آزادی با قول شرف
- آزادیِ مشروط
در بحث زبانشناسی این واژه معادل با speaking است . سخن گفتن/صحبت کردن
یعنی توانایی به کار بردن قوانین زبان برای صحبت کردن .
این واژه در مقابلِ کلمه ی langue ( زبان ) قرار میگیرد ، که همان قوانین به کار رفته در ساخت یک زبان میباشد. مثل قوانین گرامری٫ صرف ونحو و . . .

زبان شناسی:
گفتار فردی

عفومشروط

۱. قول شرف
۲. آزادی مشروط
۳. ( یک زندانی را ) تحت شرایط خاصی آزاد کردن

رفتار یا عملکرد زبانی واقعی افراد، بر خلاف سیستم زبانی یک جامعه.


کلمات دیگر: