کلمه جو
صفحه اصلی

tautology


معنی : تکرار، حشو قبیح، حشو و زوائدی، درستنما
معانی دیگر : (معانی بیان) مکرر گویی، همانگویی، تکرار واضحات، حشو و زائد

انگلیسی به فارسی

درست نما


تکرار، حشو و زائد، حشوقبیح


tautology، تکرار، حشو قبیح، درستنما، حشو و زوائدي


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: tautologies
مشتقات: tautological (adj.), tautologically (adv.)
(1) تعریف: unnecessary repetition of the same idea in different words; redundancy.

- The essay was marred by its tautology.
[ترجمه ترگمان] مقاله مورد بحث و تکراری آن را خراب کرده بود
[ترجمه گوگل] این مقاله با تاووتولوژی آن تضعیف شد

(2) تعریف: an instance of such a repetition.

• needless repetition of same idea in different words
a tautology is a statement which uses different words to say the same thing twice.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] دلیل عین مدعی، مصادره بر مطلوب، حشو قبیح، تکرار
[ریاضیات] (گزاره ی) راستگو

مترادف و متضاد

تکرار (اسم)
practice, rehearsal, replication, reiteration, frequency, frequence, renewal, repeat, duplication, repetition, iteration, frequentation, iterance, tautology, recapitulation, reduplication, reuse

حشو قبیح (اسم)
pleonasm, tautology

حشو و زوائدی (اسم)
tautology

درست نما (اسم)
tautology

جملات نمونه

1. "necessary essentials" is a tautology
((ضروریات لازم)) حشو قبیح است

2. To me it was immediately apparent, a tautology, a verbal redundancy.
[ترجمه ترگمان]برای من واضح بود که توضیح بی مورد و بی مورد است
[ترجمه گوگل]برای من بلافاصله آشکار شد، tautology، افزونگی کلامی

3. It is therefore either a tautology or a fallacy to state that lack of entrepreneurial talent is the reason for poor growth.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، یا توضیح نادرست یا غلط برای دولت است که فقدان استعداد کارآفرینی دلیل رشد ضعیف است
[ترجمه گوگل]به همین دلیل است که می توان یک تدفین یا اشتباهی بیان کرد که فقدان استعداد کارآفرینی دلیل رشد اقتصادی است

4. The uttering of simple and obvious tautologies should, in principle, have absolutely no communicative import.
[ترجمه ترگمان]عبارات ساده و واضح و واضح باید در اصل، هیچ وارداتی ارتباطی نداشته باشند
[ترجمه گوگل]اظهارنظرهای ساده و واضح باید، در اصل، کاملا واردات ارتباطی داشته باشند

5. Try to avoid repetition or tautology.
[ترجمه ترگمان]سعی کنید از تکرار تکراری اجتناب کنید
[ترجمه گوگل]سعی کنید از تکرار یا تطبیق اجتناب کنید

6. Also, some tautology appears when we see generations of new concepts.
[ترجمه ترگمان]همچنین، هنگامی که ما نسل مفاهیم جدید را می بینیم، توضیح بیشتری پیدا می شود
[ترجمه گوگل]همچنین، برخی از توهمات ظاهر می شود زمانی که نسل های مفاهیم جدید را می بینیم

7. Implication tautology is not reasoning form.
[ترجمه ترگمان]توضیح توضیح ناپذیر، شکل استدلال نیست
[ترجمه گوگل]Tautology به معنای شکل استدلالی نیست

8. As we know, contrapositive symmetry is the tautology in classical logic.
[ترجمه ترگمان]همانطور که می دانیم، تقارن contrapositive توضیح ناپذیر در منطق کلاسیک است
[ترجمه گوگل]همانطور که می دانیم، تقارن مخالفان، تطبیق در منطق کلاسیک است

9. Modern logicians regard it as little more than tautology.
[ترجمه ترگمان]منطق شناسی مدرن آن را بیشتر توضیح و توضیح می دهد
[ترجمه گوگل]منطق های مدرن آن را کمی بیشتر از تاووتولوژی می دانند

10. Then the ascent algorithm and generalized quasi- tautology are discussed in the part-valued Interval-valued Fuzzy Propositional Logic .
[ترجمه ترگمان]سپس الگوریتم صعود و عبارات بی قاعده بسط یافته در فاصله زمانی با ارزش Interval فازی، مورد بحث و بررسی قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]سپس الگوریتم صعود و تقسیم بندی توزیع عمومی در منطق پیش بینی فازی با مقادیر متقاطع بحث می شود

11. The interpretation of nominal tautology can be based on some concepts and theories in psychology and cognition, of which the most important are metonymic mapping, categorization and space mappings.
[ترجمه ترگمان]تفسیر مجدد اسمی می تواند براساس مفاهیم و تئوری ها در روان شناسی و شناخت باشد، که مهم ترین آن ها نقشه برداری، دسته بندی و نگاشت های فضایی هستند
[ترجمه گوگل]تفسیر tautology اسمی می تواند بر اساس برخی از مفاهیم و نظریات در روانشناسی و شناخت، که مهمترین آنها نقشه برداری متونمی، طبقه بندی و دسته بندی فضایی است

12. A title whose seeming tautology made it clear that she was primarily interested in poetry.
[ترجمه ترگمان]عنوانی که توضیح می داد در درجه اول به شعر علاقه مند است
[ترجمه گوگل]عنوانی که تاتو شناسی ظاهری آن را روشن ساخته بود، به ویژه در شعر علاقه مند بود

13. What's the first excellence in a lawyer? Tautology. What the second? Tautology.
[ترجمه ترگمان]اولین باری که تو یه وکیل عالی بودی چی بود؟ tautology چی شده؟ tautology
[ترجمه گوگل]اولین برتری یک وکیل چیست؟ tautology چه دوم؟ tautology

"necessary essentials" is a tautology

«ضروریات لازم» حشو قبیح است


پیشنهاد کاربران

همانگویی


کلمات دیگر: