کلمه جو
صفحه اصلی

naturalize


معنی : بتابعیت کشوری در آمدن، پذیرفته شدن، جزو زبانی وارد شدن، بومی شدن، طبیعی شدن
معانی دیگر : (بیگانه را) به شهروندی پذیرفتن، شهروند کردن، تبعه کردن یا شدن، (سنت یا واژه و غیره) اخذ کردن، (از خارج) گرفتن و از آن خود کردن، وام گرفتن، (گیاه یا جانور) با محیط جدید خوگرفتن، نوپرگیری کردن، بومی کردن یا شدن، نیادی کردن یا شدن، (رویدادها را) از راه علوم توجیه کردن (و تاثیرات ماورای طبیعی را رد کردن)، طبیعی کردن، از قید تصنع آزاد کردن، غیر مصنوعی کردن، (در علوم طبیعی) پژوهش کردن، بتابعیت کشوری در امدن، پذیرفته شدن درکشور، جزوزبانی وارد شدن کلمات، بومی شدن گیاه و جانور

انگلیسی به فارسی

بتابعیت کشوری در آمدن، پذیرفته شدن (درکشور)، جزوزبانی وارد شدن (کلمات)، بومی شدن (گیاه و جانور)، طبیعی شدن


طبیعی شدن، بتابعیت کشوری در آمدن، پذیرفته شدن، جزو زبانی وارد شدن، بومی شدن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: naturalizes, naturalizing, naturalized
(1) تعریف: to confer citizenship on.

(2) تعریف: to cause to adapt to a new environment.
مشابه: acclimate, assimilate

(3) تعریف: to bring (something foreign or new) into common usage.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: naturalized (adj.), naturalization (n.)
• : تعریف: to become adapted or acclimated.
مشابه: adapt

• confer citizenship; become a citizen; make into a citizen; adapt to the environment, adjust; acclimate, acclimatize; (botany) cause a plant to become established and grow as if native (also naturalise)
if someone is naturalized, they become a citizen of a country which they were not born in.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] اعطا کردن تابعیت، کسب کردن تابعیت

مترادف و متضاد

بتابعیت کشوری در آمدن (فعل)
naturalize

پذیرفته شدن (فعل)
naturalize

جزو زبانی وارد شدن (فعل)
naturalize

بومی شدن (فعل)
naturalize

طبیعی شدن (فعل)
naturalize

جملات نمونه

1. She's a German who was naturalized in Canada.
[ترجمه ترگمان]او المانی است که در کانادا پذیرفته شده است
[ترجمه گوگل]او یک آلمانی است که در کانادا تحصیل کرده است

2. Einstein was naturalized American nationality in 1940.
[ترجمه ترگمان]انیشتین ملیت آمریکایی را در ۱۹۴۰ گرفته بود
[ترجمه گوگل]اینشتین در سال 1940 ملیت آمریکایی را به رسمیت شناخت

3. He was naturalized after living in China for many years.
[ترجمه ترگمان]او به مدت چندین سال در چین زندگی می کرد
[ترجمه گوگل]او پس از سالها در چین زندگی می کرد

4. I have been naturalized to the place and to the manner of living.
[ترجمه ترگمان]من به محل زندگی و طرز زندگی آمده ام
[ترجمه گوگل]من به جایی و شیوه زندگی زندگی کردم

5. A couple of pandas have naturalized in America.
[ترجمه ترگمان]تعدادی از pandas در آمریکا به تابعیت درآمده اند
[ترجمه گوگل]یک زن و شوهر از پانداها در آمریکا تحصیل کرده اند

6. The grey squirrel is now naturalized in Britain.
[ترجمه ترگمان]این سنجاب خاکستری در حال حاضر در بریتانیا متولد شده است
[ترجمه گوگل]سنجاب خاکستری اکنون در بریتانیا طبیعی است

7. The English oak has become naturalized in parts of this country.
[ترجمه ترگمان]چوب بلوط انگلیسی در بخش هایی از این کشور به تابعیت درآمده است
[ترجمه گوگل]بلوط انگلیسی در بخش هایی از این کشور طبیعی شده است

8. English sporting terms have been naturalized in many languages.
[ترجمه ترگمان]اصطلاحات ورزشی انگلیسی در بسیاری از زبان ها به رسمیت شناخته شده است
[ترجمه گوگل]شرایط ورزشی انگلیسی در بسیاری از زبانها طبیعی است

9. This is the stud naturalized from Britain.
[ترجمه ترگمان]این ایالت از بریتانیا است
[ترجمه گوگل]این گلدان از انگلیس به دنیا آمده است

10. We should be naturalized to the new tide of the world.
[ترجمه ترگمان]باید به جزر و مد جدید جهان توجه داشته باشیم
[ترجمه گوگل]ما باید به جزایر جدید جهان ملحق شویم

11. The custom of shakehands has naturalized all over the world.
[ترجمه ترگمان]رسم of در سراسر جهان به رسمیت شناخته شده است
[ترجمه گوگل]سفارشی از shakehands در سراسر جهان naturalized

12. He was naturalized as a British citizen in 1940.
[ترجمه ترگمان]او در سال ۱۹۴۰ به عنوان یک شهروند انگلیسی انتخاب شد
[ترجمه گوگل]او در سال 1940 به عنوان یک شهروند بریتانیایی زندگی کرد

13. Those that naturalize would live.
[ترجمه ترگمان]کسانی که بومی شدن زنده خواهند بود
[ترجمه گوگل]کسانی که طبیعتا زندگی می کنند

14. In all, the Boston office naturalized 2052 citizens in 2000, compared to 923 in 1990, the Globe reported Wednesday.
[ترجمه ترگمان]گلوب روز چهارشنبه گزارش داد که در کل، دفتر بوستون شهروندان ۲۰۵۲ را در سال ۲۰۰۰ در مقایسه با ۹۲۳ در سال ۱۹۹۰ به رسمیت شناخته است
[ترجمه گوگل]در کل، دفتر بوستون در سال 2000، 2052 شهروند را در سال 2000، در مقایسه با 923 نفر در سال 1990، در ماه ژوئیه سال 2010 به شهادت رسید

Naturalized citizens have all the rights of native-born citizens.

شهروندان به تابعیت‌درآمده دارای کلیه‌ی حقوق شهروندان بوم‌زاد هستند.


Some Latin phrases have become completely naturalized in the English language.

برخی عبارت‌های لاتین کاملاً جای خود را در زبان انگلیسی باز کرده‌اند.


Some African weeds have become naturalized here.

برخی از علف‌های افریقایی در اینجا پا گرفته‌اند.


اصطلاحات

Immigration and Naturalization Service

(امریکا) اداره‌ی مهاجرت و شهروند‌سازی



کلمات دیگر: