کلمه جو
صفحه اصلی

capitalize


ضریب دارایی به سرمایه، (اقتصاد) تبدیل به سرمایه کردن، به عنوان سرمایه یا مایه به کاربردن، ارزش یا میزان فعلی درآمد یا قسط یا مزد و حقوق (و غیره) را محاسبه کردن، (نگارش و چاپ) با حروف بزرگ نوشتن یا چاپ کردن، (با on) بهره گیری کردن، استفاده کردن، مبلغ کل سهام شرکت یا بنگاه (و غیره) را تعیین کردن، به حساب دارایی بردن، تبدیل کردن (بدهی های قابل تغییر یا کوتاه مدت) به سهام، سرمایه گذاری کردن، سرمایه تهیه کردن، مایه یا تنخواه یا دستمایه دادن، (حسابداری) به حساب بستانکار بردن، جزو دارایی حساب کردن، تبدیل بسرمایه کردن، باحروف درشت نوشتن، سرمایه جمع کردن

انگلیسی به فارسی

تبدیل به‌ سرمایه کردن، با حروف درشت نوشتن، سرمایه جمع کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: capitalizes, capitalizing, capitalized
(1) تعریف: to write or print (something) using capital letters or using a capital letter as the initial letter.
مترادف: upper-case
مشابه: cap, initial, print

- We always capitalize the names of the months.
[ترجمه امیر] ما همیشه از اسامی ماه ها استفاده میکنیم
[ترجمه Havva] ما همیشه اسامی ماه ها رو با حرف بزرگ مینویسیم
[ترجمه ترگمان] ما همیشه اسم های این ماه ها رو از دست میدیم
[ترجمه گوگل] ما همیشه اسامی ماهها را میخریم

(2) تعریف: to supply capital for or use capital in, as a business enterprise.
مترادف: bankroll, finance, fund, stake
مشابه: back, grubstake, pay, sponsor, subsidize, support

- Our company will be capitalizing the costs of this new venture.
[ترجمه ترگمان] شرکت ما در هزینه های این سرمایه گذاری جدید سرمایه گذاری می کند
[ترجمه گوگل] شرکت ما سرمایه گذاری هزینه های این سرمایه گذاری جدید را خواهد داشت

(3) تعریف: in accounting, to treat (expenditures) as assets.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: capitalizable (adj.), capitalizer (n.)
• : تعریف: to take advantage of something for gain or profit (usu. fol. by "on").

- We would be making a mistake if we did not capitalize on this opportunity.
[ترجمه ترگمان] اگر ما از این فرصت استفاده نکنیم، مرتکب اشتباه می شویم
[ترجمه گوگل] اگر ما در این فرصت سرمایه گذاری نکردیم، اشتباه می کنیم
- Street vendors are capitalizing on the popularity of the royal couple to sell vast numbers of souvenirs and trinkets.
[ترجمه ترگمان] فروشندگان خیابانی از محبوبیت این زوج سلطنتی برای فروش تعداد زیادی سوغاتی و جواهرات بهره مند می شوند
[ترجمه گوگل] فروشندگان خیابانی بر محبوبیت زن و شوهر سلطنتی سرمایه گذاری می کنند تا شمار زیادی از سوغاتی ها و لوازم جانبی را به فروش برسانند
- They should be ashamed of trying to capitalize on this tragedy.
[ترجمه ترگمان] آن ها باید از تلاش برای نجات دادن این تراژدی خجالت بکشند
[ترجمه گوگل] آنها باید از تلاش برای سرمایه گذاری در این فاجعه شرمنده باشند

• turn into capital; finance, provide with capital; write in capital letters (also capitalise)
if you capitalize on a situation, you use it to gain some advantage.

دیکشنری تخصصی

[صنعت] جمع کردن سرمایه، سرمایه گذاری

مترادف و متضاد

benefit from situation


Synonyms: avail oneself of, exploit, gain, make capital of, obtain, profit, realize, subsidize, take advantage of


جملات نمونه

1. the government tried to capitalize on the people's anxiety
دولت سعی می کرد از واهمه ی مردم بهره برداری کند.

2. heavy debts forced javad to capitalize his assets
بدهی زیاد جواد را مجبور کرد که دارایی خود را تبدیل به پول کند.

3. The rebels seem to be trying to capitalize on the public's discontent with the government.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که شورشیان در تلاش برای سرمایه گذاری بر نارضایتی عمومی از دولت هستند
[ترجمه گوگل]ظاهرا شورشیان تلاش می کنند تا با نارضایتی عمومی از دولت سرمایه گذاری کنند

4. We tried to capitalize the customers'curiosity to increase our gross sales.
[ترجمه ترگمان]ما سعی کردیم از کنجکاوی مشتریان برای افزایش فروش ناخالص مان استفاده کنیم
[ترجمه گوگل]ما سعی کردیم میزان گرایش مشتریان را افزایش دهیم تا فروش ناخالص ما افزایش یابد

5. The opposition tried to capitalize on popular discontent over the new law.
[ترجمه ترگمان]اپوزیسیون تلاش کردند بر نارضایتی عمومی نسبت به قانون جدید سرمایه گذاری کنند
[ترجمه گوگل]مخالفان سعی داشتند بر نارضایتی مردم نسبت به قانون جدید سرمایه گذاری کنند

6. We should capitalize on every chance we get to improve our English.
[ترجمه ترگمان]ما باید از هر فرصتی استفاده کنیم تا انگلیسی مان را بهبود بخشیم
[ترجمه گوگل]ما باید هر فرصتی را که ما برای بهبود زبان ما داریم، سرمایه گذاری کنیم

7. Our intention is to capitalize the company by any means we can.
[ترجمه ترگمان]قصد ما این است که شرکت را به هر وسیله ای که بتوانیم، سرمایه گذاری کنیم
[ترجمه گوگل]قصد ما این است که با هر وسیله ای که می توانیم، این شرکت را سرمایه گذاری کنیم

8. One columnist suggested that the government capitalize on the vendors' street stalls by turning them into tourist attractions.
[ترجمه ترگمان]یک ستون نویس اظهار داشت که دولت با تبدیل آن ها به جاذبه های توریستی در غرفه های خیابانی فروشندگان سرمایه گذاری کرده است
[ترجمه گوگل]یکی از ستونشناسان پیشنهاد کرد که دولت با قرار دادن آنها در جاذبه های توریستی در خیابان های خیابان فروشندگان سرمایه گذاری کند

9. Expect the best. Prepare for the worst. Capitalize on what comes. Zig Ziglar
[ترجمه ترگمان]انتظار بهترین را داشته باشید برای بدترین ها آماده شوید در مورد آنچه که پیش می آید، با حروف بزرگ صحبت کنید زیگ Ziglar
[ترجمه گوگل]انتظار بهترین آماده شدن برای بدترین از آنچه می آید حرف بزنید زیگ زیگلار

10. Eager to capitalize on the commercial potential of his designs, he launched a collection of stark, monochrome headscarves for ladies.
[ترجمه ترگمان]با اشتیاق به سرمایه گذاری بر روی پتانسیل تجاری طراحی های او، او مجموعه ای از روسری های سیاه و monochrome را برای بانوان آغاز کرد
[ترجمه گوگل]او علاقه مند به سرمایه گذاری در پتانسیل تجاری طرح های خود، مجموعه ای از روسری های خفیف، تک رنگ برای خانمها را راه اندازی کرد

11. Be sure to capitalize the first word of every sentence.
[ترجمه ترگمان]دقت کنید که اولین کلمه هر جمله را سرمایه گذاری کنید
[ترجمه گوگل]اطمینان حاصل کنید که کلمه اول هر جمله را ضبط کنید

12. Both will capitalize on the beautiful assets already in place in Ventura -- the views, the ocean, the clean air.
[ترجمه ترگمان]هر دو بر روی سرمایه های زیبا که در حال حاضر در ونتورا واقع شده اند سرمایه گذاری خواهند کرد - - مناظر، اقیانوس، هوای پاک
[ترجمه گوگل]هر دو از دارایی های زیبا که در حال حاضر در ونتورا واقع شده اند - چشم انداز، اقیانوس، هوای تمیز

13. Papen wanted to capitalize on the situation by breaking the mould of the Constitution and ruling by force against right and left.
[ترجمه ترگمان]Papen می خواست با شکستن قالب قانون اساسی و حکومت بر علیه راست و چپ بر روی این وضعیت سرمایه گذاری کند
[ترجمه گوگل]پاپن می خواست از طریق شکستن قالب قانون اساسی و با اعمال زور علیه سمت راست و چپ بر وضعیت خود سرمایه گذاری کند

14. To capitalize on the cross-cultural appeal of chile peppers(sentence dictionary), the bottle is labeled in five languages.
[ترجمه ترگمان]برای سرمایه گذاری بر روی درخواست cross از فرهنگ فلفل (فرهنگ لغت)، بطری به پنج زبان برچسب زده می شود
[ترجمه گوگل]بطری به پنج زبان مختلف برچسب زده شده است تا از تجارب متقابل فرهنگ فلفل چیلی (فرهنگ لغت جمله) بهره ببرد

15. China's tourist hotspots are hoping to capitalize on this homebody spirit.
[ترجمه ترگمان]مناطق توریستی چین امیدوارند که بر روی این روحیه homebody سرمایه گذاری کنند
[ترجمه گوگل]نقاط توریستی چین امیدوارند که بر روی این روحیه خانه کار کنند

Heavy debts forced Javad to capitalize his assets.

بدهی زیاد جواد را مجبور کرد که دارایی خود را تبدیل به پول کند.


capitalized earnings

درآمدهای محاسبه شده


In English the first letter of proper nouns is capitalized.

در انگلیسی حرف اول اسامی خاص را با حرف بزرگ می‌نویسند.


The government tried to capitalize on the people's anxiety.

دولت سعی می‌کرد از واهمه‌ی مردم بهره‌برداری کند.


اصطلاحات

capitalized value

ارزش سرمایه‌ای


پیشنهاد کاربران

با حرف بزرگ نوشتن

تبدیل کردن سرمایه به دارایی - ایجاد دارایی سرمایه ایی

به حساب دارایی بردن


۱. take the chance to gain advantage from ( استفاده از فرصت برای به دست آوردن سود )
۲. provide ( a company ) with capital ( ایجاد ثروت در یک شرکت )

بزرگ کردن حروف

حرف بزرگ ( در کلمات )

۱ - با حروف بزرگ نوشتن
۲ - سرمایه گذاری
۳ - بهره برداری

بهره برداری - استفاده کردن

وام دادن

بزرگ نمایی کردن

سرمایه دار بودن


کلمات دیگر: