کلمه جو
صفحه اصلی

optimistic


معنی : خوش بین
معانی دیگر : خوش بینانه

انگلیسی به فارسی

خوش بین، خوش بینانه


خوش بینانه، خوش بین


انگلیسی به انگلیسی

• seeing the good, hoping for good
someone who is optimistic is hopeful about the future.

صفت ( adjective )
مشتقات: optimistically (adv.)
(1) تعریف: expecting or tending to expect favorable outcomes.
مترادف: hopeful, sanguine
متضاد: negative, pessimistic
مشابه: anticipative, assured, cheerful, confident, expectant, idealistic, starry-eyed, upbeat

- The President appeared to be optimistic about the economy.
[ترجمه ترگمان] به نظر می رسد رئیس جمهور در مورد اقتصاد خوشبین است
[ترجمه گوگل] رئیس جمهور ظاهرا در مورد اقتصاد خوشبین بود
- The coach was optimistic about the team's chances this year.
[ترجمه ترگمان] این مربی در مورد شانس این تیم در سال جاری خوشبین بود
[ترجمه گوگل] این مربی در مورد شانس تیم در سال جاری خوشبین بود
- She's an optimistic person and always remains cheerful.
[ترجمه ترگمان] او فرد خوش بینانه ای است و همیشه شاد باقی می ماند
[ترجمه گوگل] او یک فرد خوش بین است و همیشه شاد باقی می ماند

(2) تعریف: of, concerning, or displaying optimism.
مترادف: encouraging, favorable, hopeful, promising, rosy, sanguine
متضاد: negative, pessimistic
مشابه: auspicious, bullish, idealistic, positive, propitious, sunny, upbeat

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] خوش بینانه
[صنعت] خوش بینانه
[ریاضیات] خوشبینانه

مترادف و متضاد

خوش بین (صفت)
roseate, upbeat, optimistic

believing positively


Synonyms: assured, bright, buoyant, cheerful, cheering, confident, encouraged, expectant, happy, high, hopeful, hoping, idealistic, keeping the faith, merry, on cloud nine, on top of world, positive, promising, ray of sunshine, rose-colored, rosy, sanguine, sunny, trusting, upbeat, Utopian


Antonyms: dejected, depressed, doubtful, gloomy, hopeless, pessimistic, sorrowful


جملات نمونه

1. he sounded very optimistic
به نظر خیلی خوش بین می رسید.

2. I'm very optimistic about our chances of success.
[ترجمه ترگمان]من نسبت به شانس موفقیت خود خوشبین هستم
[ترجمه گوگل]من در مورد شانس موفقیت ما بسیار خوش بین هستیم

3. He remained strongly optimistic that an agreement could be reached.
[ترجمه ترگمان]او به شدت خوش بین بود که توافقی حاصل شود
[ترجمه گوگل]او به شدت خوش بینانه باقی ماند که میتواند توافق را به دست آورد

4. He is optimistic about the future.
[ترجمه ترگمان]او نسبت به آینده خوشبین است
[ترجمه گوگل]او درباره آینده خوشبین است

5. He is an optimistic young fellow.
[ترجمه رضوانی] او یک آدم جوان خوش بین است
[ترجمه ترگمان]جوان خوش بین و خوش بین است
[ترجمه گوگل]او یک جوان جوان خوش بین است

6. I hold an optimistic view of events.
[ترجمه ترگمان]من یک دیدگاه خوش بینانه از رویدادها دارم
[ترجمه گوگل]من یک دیدگاه خوش بینانه از وقایع را نگه می دارم

7. Earlier sales forecasts were overly optimistic.
[ترجمه ترگمان]پیش بینی های اولیه فروش بیش از حد خوشبین بودند
[ترجمه گوگل]پیش بینی های فروش پیش بینی بسیار خوش بین بودند

8. You will feel more buoyant and optimistic about the future than you have for a long time.
[ترجمه ترگمان]شما در مورد آینده نسبت به زمانی که برای مدت طولانی دارید، احساس شادمانی بیشتری خواهید کرد
[ترجمه گوگل]شما نسبت به مدت زمان طولانی در مورد آینده احساس خوش بینی و خوش بینی بیشتری خواهید داشت

9. Bankers are cautiously optimistic about the country's economic future.
[ترجمه ترگمان]بانکداران محتاطانه نسبت به آینده اقتصادی کشور خوشبین هستند
[ترجمه گوگل]بانکداران در مورد آینده اقتصادی کشور با اطمینان خوشبین هستند

10. Your view is too optimistic.
[ترجمه ترگمان]دیدگاه شما خیلی خوش بین است
[ترجمه گوگل]دیدگاه شما خیلی خوش بینانه است

11. The meeting ended on an optimistic note.
[ترجمه ترگمان]جلسه با یک یادداشت خوش بینانه به پایان رسید
[ترجمه گوگل]این جلسه یک یادداشت خوش بینانه به پایان رسید

12. Ferguson is optimistic about the future of the business.
[ترجمه ترگمان]فرگوسن در مورد آینده کسب وکار خوش بین است
[ترجمه گوگل]فرگوسن درباره آینده ی کسب و کار خوشبین است

13. The timeline for the project is optimistic.
[ترجمه ترگمان]جدول زمانی این پروژه خوشبین است
[ترجمه گوگل]جدول زمانی پروژه خوش بینانه است

14. He is known for his optimistic can-do attitude.
[ترجمه ترگمان]او به خاطر خوش بینی اش معروف است
[ترجمه گوگل]او به خاطر نگرش خود در مورد توانایی خوش بینانه شناخته شده است

15. She is optimistic about her chances of winning a gold medal.
[ترجمه ترگمان]او نسبت به شانس برنده شدن مدال طلا خوشبین است
[ترجمه گوگل]او در مورد شانس خود برای کسب مدال طلای خوش بینانه است

پیشنهاد کاربران

وpessimetic یعنی بدبین

خوش بین، خوشبینانه، تا حدودی نا ممکن

خوشبین ( صفت ) ( Adj )
خوشبینانه
Seeing or thinking positively to sth


خوشایند

بهترین - زیباترین

صفت:
hopeful and confident about the future. امیدوار و مطمئن در مورد آینده.
"the optimistic mood of the Sixties""روحیه خوش بینانه دهه شصت"

صفت:
pessimistic متضاد optimistic
pessimistic
tending to see the worst aspect of things or believe that the worst will happen. به دنبال بدترین جنبه ای از چیزها هستند یا بر این باورند که بدترین اتفاق خواهد افتاد.
"he was pessimistic about the prospects""او در مورد چشم انداز بدبین بود"

صفت:optimistic
hopeful and confident about the future. امیدوار و مطمئن در مورد آینده.
"the optimistic mood of the Sixties""روحیه خوش بینانه دهه شصت"

مثبت اندیش، با دیدِ مثبت

مثبت گرا

خوشایند و خوش بینانه

مثبت_روشن اندیش_خوش بین
optimistic outlook:
چشم انداز مثبت


به نقل از هزاره:
[شخص] خوشبین
[نظر] خوشبینانه

متضاد pessimistic و paranoid

چند معنی داره ولی در این مثالی که برای شما میزنم به عنوان خوشبین معنی میدهد.
I am more optimistic now than befor


کلمات دیگر: