1. a schedule of household items belonging to the deceased
فهرست اثاث منزل متعلق به متوفی
2. amortization schedule
جدول استهلاک
3. class schedule
برنامه ی کلاس ها
4. a flight schedule
برنامه ی (ساعات) پرواز
5. my daily schedule
برنامه ی روزانه ی من
6. the exam schedule is posted on the wall
برنامه ی امتحانات را به دیوار زده اند.
7. a tight daily schedule
برنامه ی روزانه ی پر (پر مشغله)
8. they laid out a schedule for building the new factory
ساختمان کارخانه ی جدید را زمان بندی کردند.
9. this sheet contains today's schedule of events
این ورقه حاوی جدول فعالیت های امشب است.
10. today, i have a full schedule
امروز برنامه ام پر است (تمام اوقاتم گرفته است).
11. a plaque on the door showed his name and his work schedule
پلاک روی در نام و ساعات کار او را نشان می داد.
12. His punishing work schedule had made him resort to drugs.
[ترجمه A.A] برنامه کار مجازاتش او را به سمت مواد مخدر سوق داد
[ترجمه 😃] زمان بندی کاری او باعث شده بود که او به مواد مخدر متوسل شود
[ترجمه ترگمان]زمان بندی کاری او باعث شده بود که او به مواد مخدر متوسل شود
[ترجمه گوگل]برنامه کاری مجازات او به مواد مخدر کمک کرد
13. She has overloaded her schedule with work, study, and family responsibilities.
[ترجمه ترگمان]او زمانبندی خود را با کار، مطالعه و مسئولیت های خانوادگی بار کرده است
[ترجمه گوگل]او برنامه خود را با کار، تحصیل و مسئولیت های خانوادگی بیش از حد تحمل کرده است
14. Our schedule went completely off the rails during the strike.
[ترجمه ترگمان]برنامه ما در طول حمله به طور کامل از ریل خارج شد
[ترجمه گوگل]برنامه ما در طول اعتصاب به طور کامل از ریل خارج شد
15. He had complained of exhaustion after his gruelling schedule over the past week.
[ترجمه ترگمان]او پس از برنامه gruelling در طول هفته گذشته، از فرط خستگی شکایت کرده بود
[ترجمه گوگل]او پس از برنامه ریزی شدید خود در طول هفته گذشته از خستگی شکایت کرده است
16. The tunnel project has already fallen behind schedule.
[ترجمه علی] پروژه تونل از برنامه عقب افتاده است.
[ترجمه ترگمان]پروژه تونل در حال حاضر پشت سر برنامه قرار دارد
[ترجمه گوگل]پروژه تونل از زمان برنامه ریزی شده است
17. Currently she has a punishing schedule of five presentations a day.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر او یک برنامه آموزشی پنج سخنرانی در روز دارد
[ترجمه گوگل]در حال حاضر او یک برنامه تنبیهی پنج سخنرانی در روز دارد
18. The plane's departure is on schedule.
[ترجمه ترگمان]حرکت هواپیما در حال برنامه ریزی است
[ترجمه گوگل]خروج هواپیما به صورت برنامه ریزی شده است
19. The secretary is trying to schedule the month's appointments.
[ترجمه ترگمان]دبیر در حال تلاش برای برنامه ریزی قرار ملاقات های این ماه است
[ترجمه گوگل]دبیرستان سعی دارد که قرار ملاقات های ماه را تنظیم کند
20. I have a hectic schedule for the next few days.
[ترجمه ترگمان]من برای چند روز آینده یک برنامه گیج کننده دارم
[ترجمه گوگل]برای چند روز آینده یک برنامه هتک حرمت دارم
21. His work schedule still includes speaking engagements and other public appearances.
[ترجمه ترگمان]برنامه کاری او هنوز شامل engagements صحبت و دیگر ظواهر عمومی است
[ترجمه گوگل]برنامه کاری او همچنان شامل تعاملات سخنرانی و سایر نمایشهای عمومی است
22. Let me look over my schedule.
[ترجمه ترگمان]بذار برنامه هام رو مرور کنم
[ترجمه گوگل]اجازه دهید به برنامه خود نگاه کنم