کلمه جو
صفحه اصلی

quitclaim


معنی : ترک دعوی، چشم پوشیدن از، واگذار کردن
معانی دیگر : ترک ادعا، گذشتن از حق خود

انگلیسی به فارسی

ترک دعوی، چشم پوشیدن از، واگذار کردن


بیرون آمدن، ترک دعوی، چشم پوشیدن از، واگذار کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the transfer of one's interest, right, or title, as to a piece of property, without a guarantee that the title is good or that there are no debts attached to the property.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: quitclaims, quitclaiming, quitclaimed
• : تعریف: to give up a right or claim to.

• renunciation of a claim, act of giving up a legal suit (law)
abandon a legal claim, give up a suit (law)

دیکشنری تخصصی

[حقوق] واگذار کردن، بری الذمه کردن، ترک دعوی، اعراض از ادعا یا حق مالکیت، امضاء سند ابراء، سند ابراء

مترادف و متضاد

ترک دعوی (اسم)
acquittance, quitclaim

چشم پوشیدن از (فعل)
quitclaim, spare, forgo, waive

واگذار کردن (فعل)
abandon, surrender, concede, cede, assign, relegate, give, transfer, abdicate, admit, quitclaim, title, make over, remise, vest, entrust, intrust, give over, yield

جملات نمونه

1. Quitclaim deeds are most commonly used to clear up title problems, to transfer property between spouses after a divorce, or in informal transactions between friends or family members.
[ترجمه ترگمان]اعمال Quitclaim اغلب برای پاک سازی مشکلات عنوان، انتقال اموال بین همسران پس از طلاق یا معاملات غیررسمی بین دوستان یا اعضای خانواده به کار می رود
[ترجمه گوگل]اعمال نادرستی اغلب برای روشن کردن مشکلات عنوان، انتقال اموال بین همسران پس از طلاق یا انجام معاملات غیر رسمی بین دوستان یا اعضای خانواده استفاده می شود

2. In recent years, the investors sign quitclaim with government for the scenic shot's management right and managing a given period of the scenic shot has been the tour invested hotspot.
[ترجمه ترگمان]در سال های اخیر، سرمایه گذاران quitclaim را با دولت به خاطر حق مدیریت این فیلم زیبا امضا کرده و مدیریت یک دوره مشخص از این عکس خوش منظره، کانون کانون توجه بوده است
[ترجمه گوگل]در سال های اخیر، سرمایه گذاران با استفاده از حق تقدم با دولت برای اعمال مدیریت صحنه شات به ثبت رسانده اند و مدیریت یک دوره معین از صحنه های منظره، نقطه تورهای سرمایه گذاری شده است

3. If you don't attend class trial because of your own problem, we will regard it as a quitclaim .
[ترجمه ترگمان]اگر به خاطر مشکل خود در کلاس حضور نداشته باشید، آن را به عنوان یک quitclaim تلقی می کنیم
[ترجمه گوگل]اگر به علت مشکل خود به محاکمه کلاس نپیوندید، ما آن را بهعنوان درخواست محکوم میکنیم

4. Using economic analysis methods, this paper offers a general analysis on marriage, a social phenomenon including the forming of marriage contact, its quitclaim, and marriage market.
[ترجمه ترگمان]با استفاده از روش های تحلیل اقتصادی، این مقاله یک تحلیل کلی درباره ازدواج، یک پدیده اجتماعی از جمله تشکیل پیوند ازدواج، quitclaim و بازار ازدواج ارائه می دهد
[ترجمه گوگل]با استفاده از روش های تحلیل اقتصادی، این مقاله، یک تحلیل کلی ازدواج را ارائه می دهد، یک پدیده اجتماعی شامل تشکیل تماس ازدواج، درخواست خروج ازدواج و بازار ازدواج است

5. If you don't attend class trial because of your own problem, we will regard it as a quitclaim. Students who transfer in don't have an class trial.
[ترجمه ترگمان]اگر به خاطر مشکل خود در کلاس حضور نداشته باشید، آن را به عنوان یک quitclaim تلقی می کنیم دانش آموزانی که در حال انتقال به دادگاه هستند، یک محاکمه کلاس ندارند
[ترجمه گوگل]اگر به علت مشکل خود به محاکمه کلاس نپیوندید، ما آن را بهعنوان درخواست محکوم میکنیم دانش آموزانی که در حال انتقال هستند یک محاکمه طبقاتی ندارند

پیشنهاد کاربران

چشم پوشیدن. بخشیده شد


کلمات دیگر: