جزئی از یک کل، بخش، قسمت، گره، دسته، بسته، امانت پستی، به قطعات تقسیم کردن، توزیع کردن، بسته بندی کردن، دربسته گذاشتن
بسته، بخش، قسمت، گره، جزئي از یك کل، دسته، امانت پستی، به قطعات تقسیم کردن، توزیع کردن، بسته بندی کردن، در بسته گذاشتن
Synonyms: bite, chunk, cut, division, lion’s share, member, moiety, piece of the action, portion, rake-off, section, segment, slice
Antonyms: whole
container prepared to be sent
Synonyms: bindle, bundle, carton, load, pack, package, packet
group, bunch
Synonyms: array, band, batch, body, clot, clump, cluster, clutch, collection, company, crew, crowd, gang, lot, pack
Antonyms: none, one
piece of land
Synonyms: acreage, plat, plot, property, tract
part, piece
a parcel of fools
یک دسته اوباش
postal parcels
بسته‌های پستی
parcels of food and medicine for earthquake victims
بسته‌های دارو و خوراک برای زلزله‌زدگان
He came to control a whole parcel of maritime companies.
او کنترل یک عالمه شرکت دریانوردی را به دست آورد.
two parcels of land in Vanak
دو قواره زمین در ونک
This condition is part and parcel of the agreement we signed last year.
این شرط بخشی از قراردادی است که پارسال امضا کردیم.
The huge farm was parceled out among his nine children.
مزرعه‌ی پهناور میان نه فرزند او تقسیم شد.
He parceled the gifts.
او هدیه‌ها را بسته‌بندی کرد.
