کلمه جو
صفحه اصلی

initiation


آغازش، عمل آغاز کردن، شروع، راه اندازی، آشناسازی، پذیرش (به عضویت طی مراسم)، اشنا سازی وارد کردن کسی در جایی با ایین دستورویژه، شروع مبادرت

انگلیسی به فارسی

آغازش، عمل آغاز کردن


آغاز، شروع


راهاندازی، آشناسازی


پذیرش (به عضویت طی مراسم)


مراسم عضویت (در انجمنها و مجامع سری و غیره)، مراسم پاگشایی


شروع


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a set of ceremonies or rituals used to formally initiate someone into a club or society.

(2) تعریف: the act of beginning.
متضاد: finish, termination
مشابه: commencement, introduction

• beginning, commencement; formal admission into some organization or position; ceremony celebrating admission into an organization or position; instruction, teaching of basic knowledge

دیکشنری تخصصی

[بهداشت] آغاز
[صنعت] شروع به کار، آغاز - در مدیریت پروژه مرحله تصویب پروژه و یا یک فاز از پروژه می باشد
[ریاضیات] آماده سازی
[پلیمر] آغاز، آغازگری

مترادف و متضاد

start, introduction


Synonyms: admission, baptism, beginning, commencement, debut, enrollment, entrance, inaugural, inauguration, inception, indoctrination, induction, installation, instatement, investiture, preliminaries


Antonyms: close, conclusion, end, ending, finish, termination


جملات نمونه

1. They announced the initiation of a rural development programme.
[ترجمه ترگمان]آن ها شروع یک برنامه توسعه روستایی را اعلام کردند
[ترجمه گوگل]آنها اعلام کردند که یک برنامه توسعه روستایی را آغاز کرده اند

2. This was my initiation into the peace movement.
[ترجمه مجید] این شروع کار من در جنبش صلح بود
[ترجمه ترگمان]این شروع ورود من به جنبش صلح بود
[ترجمه گوگل]این شروع من به جنبش صلح بود

3. The club has an initiation ceremony for new members.
[ترجمه ترگمان]این باشگاه یک مراسم رسمی برای اعضای جدید دارد
[ترجمه گوگل]این باشگاه یک مراسم آغازین برای اعضای جدید دارد

4. My initiation into the mysteries of home brewing was not a success.
[ترجمه ترگمان]شروع من به اسرار of موفقیت نبود
[ترجمه گوگل]شروع من به رمز و رازهای آبجو خانه موفق نبود

5. Lawyers for the couple have announced the initiation of divorce proceedings.
[ترجمه ترگمان]وکلای این زوج شروع روند طلاق را اعلام کرده اند
[ترجمه گوگل]وکلا برای زوج اعلام کرده اند که آغاز طلاق را آغاز کرده اند

6. You have to go through an initiation rite before you become a full member.
[ترجمه ترگمان]شما باید قبل از اینکه عضو کامل شوید از یک مراسم رسمی پیروی کنید
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه عضو کامل شوید، باید از طریق یک وظیفه شروع کنید

7. It was my initiation into the world of high fashion.
[ترجمه ترگمان]شروع به قدم زدن در دنیای مد بالا بود
[ترجمه گوگل]این شروع من به جهان مد بالا بود

8. The outlook for pharmacist initiation and modification of drug therapy.
[ترجمه ترگمان]چشم انداز تولید دارو و اصلاح درمان دارویی
[ترجمه گوگل]چشم انداز داروساز شروع و اصلاح دارو درمانی

9. Your initiation rites do not conceal your destitution.
[ترجمه ترگمان]مراسم تاج گزاری شما destitution رو مخفی نمی کنه
[ترجمه گوگل]آیین های آغازین شما باعث نابودی شما نمی شوند

10. They had some kind of initiation where they all filed down to the alley.
[ترجمه ترگمان]اونا یه جور of داشتن جایی که همشون رفتن به کوچه
[ترجمه گوگل]آنها تا به حال شروع به کار کرده اند که همه آنها در کوچه قرار دارند

11. Some initiation ceremony perhaps or unspoken betrothal?
[ترجمه ترگمان]شاید یک مراسم آغاز و یا نامزدی ناگفته؟
[ترجمه گوگل]بعضی از مراسم آغازین یا توطئه غیرقابل توضیح؟

12. The Batak chieftains perform the traditional initiation rite.
[ترجمه ترگمان]سران قبیله Batak مراسم آغازین سنتی را اجرا می کنند
[ترجمه گوگل]فرماندهان بتک اجرای حکومت سنتی را اجرا می کنند

13. For a $ 500 initiation fee, plus $ 85 a month, girls will receive a year-long membership in the academy.
[ترجمه ترگمان]برای یک هزینه ۵۰۰ میلیون دلاری، به اضافه ۸۵ دلار در ماه، دختران یک عضویت در مدت یک سال در این آکادمی دریافت خواهند کرد
[ترجمه گوگل]برای یک مبلغ شروع 500 دلار، به اضافه 85 دلار در ماه، دختران عضویت یک ساله در آکادمی دریافت خواهند کرد

14. Dissociation of initiation from propagation probably accounts for abortive spikes such as those observed in HeLa cells responding to low doses of histamine.
[ترجمه ترگمان]به احتمال زیاد شروع به انتشار از انتشار احتمالا برای spikes abortive مثل آن هایی که در سلول های HeLa واکنش می دهند و به دوزهای پایین هیستامین واکنش نشان می دهند، حساب می کند
[ترجمه گوگل]جداسازی آغاز از انتشار، احتمالا برای سنبله های سقط شده مثل آنهایی که در سلول های HeLa دیده می شود، پاسخ می دهند که به دوزهای پایین هیستامین پاسخ می دهند

15. Language is the means of initiation into the conventions of conceptualization and communication which define particular cultures.
[ترجمه ترگمان]زبان وسیله ای برای آغاز به کنوانسیون های مفهوم سازی و ارتباط است که فرهنگ های خاص را تعریف می کند
[ترجمه گوگل]زبان ابزار پیشنهادی برای تصورات و ارتباطات است که فرهنگ های خاصی را تعریف می کنند

پیشنهاد کاربران

پیش قدمی

وصل ( در طرق معنوی )

تشرف

پاگشا

سر آغاز

اقدامات

آغازین

معارفه

initiation ( noun ) = پذیرش، راه اندازی، آغاز ( به صورت رسمی ) ، اقامه ، آشناسازی، آشناییت

Definition = موقعیتی که چیزی شروع می شود/موقعیتی که کسی برای اولین بار با یک فعالیت یا مهارت آشنا می شود/عمل شروع چیزی/یک مراسم یا تشریفات خاص که نشان دهنده پذیرش شخصی در یک گروه است/

an initiation ceremony = مراسم پذیرش


examples:
1 - Lawyers for the couple have announced the initiation of divorce proceedings.
وکلای زوج از آغاز ( به طور رسمی ) مراحل طلاق خبر داده اند.
2 - My initiation into the mysteries of home brewing was not a success.
آشناسازی من به رازهای تولید آبجو خانگی موفقیت آمیز نبود.
3 - The initiation and carrying out of such a measure, he wrote, is absolutely necessary.
وی نوشت ، شروع و انجام چنین اقدامی کاملاً ضروری است.
4 - Sailors who charter a boat must pay a $495 initiation fee to join the club
ملوانانی که قایق را اجاره می کنند برای پیوستن به این باشگاه باید مبلغ 495 دلار هزینه پذیرش را پرداخت کنند


initiation ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: آغازش
تعریف: [زبان شناسی] حرکت تلمبه‏ای اندام های آوایی که باعث جریان هوا در مجرای آوایی برای تولید آوا می‏شود|||[زیست شناسی - ژن شناسی و زیست فنّاوری] 1. نخستین واکنش برای ساخت یک ترکیب، به ویژه مولکول بسپاری|||2. نخستین مرحلۀ همتاسازی یا رونویسی یا ترجمه


کلمات دیگر: