کلمه جو
صفحه اصلی

formalization


معنی : رسمی سازی، انطباق با ایین و اداب ظاهری
معانی دیگر : انطباق با ایین واداب ظاهری، رسمی سازی

انگلیسی به فارسی

انطباق با ایین واداب ظاهری، رسمی سازی


رسمی سازی، انطباق با ایین و اداب ظاهری


انگلیسی به انگلیسی

• act of making formal, act of making official (also formalisation)

دیکشنری تخصصی

[صنعت] رسمیت - عبارتست از میزان استاندارد بودن رویه ها، فعالیت ها و رفتار سازمان
[ریاضیات] صورت بخشی، قالب ریزی

مترادف و متضاد

رسمی سازی (اسم)
formalization

انطباق با ایین و اداب ظاهری (اسم)
formalization

جملات نمونه

1. The formalization of learning was not only unnecessary and inhibiting, but politically divisive.
[ترجمه ترگمان]رسمی سازی دانش نه تنها غیر ضروری و بازدارنده بود، بلکه از لحاظ سیاسی divisive بود
[ترجمه گوگل]رسمی شدن یادگیری نه تنها غیر ضروری و مهارتی بود، بلکه از نظر سیاسی اختلاف آمیز بود

2. The formalization of decision-making could have adverse side effects.
[ترجمه ترگمان]رسمی سازی تصمیم گیری می تواند اثرات جانبی زیان آوری داشته باشد
[ترجمه گوگل]رسمی سازی تصمیم گیری می تواند عوارض جانبی نامطلوب داشته باشد

3. The formalization is the most distinctive characteristics.
[ترجمه ترگمان]رسمی سازی برجسته ترین ویژگی است
[ترجمه گوگل]رسمی سازی بیشترین ویژگی های متمایز آن است

4. Non - formalization is closely related to daily life, but also has obvious defections.
[ترجمه ترگمان]رسمی سازی ارتباط نزدیکی با زندگی روزمره دارد، اما also آشکار دارد
[ترجمه گوگل]غیر رسمی بودن به زندگی روزمره نزدیک است، اما دارای نقایص آشکار است

5. Going at problem formalization, the paper formalizes the function part in software requirement using ADL to get the operator file and fact files that the planner needs.
[ترجمه ترگمان]در رسمی سازی مشکل، این مقاله بخش تابع را در نیاز نرم افزاری به کار می برد که با استفاده از ADL برای به دست آوردن فایل اپراتور و در حقیقت فایل های مربوط به طراح نیاز دارد
[ترجمه گوگل]در مرحله رسم سازی مشکل، مقاله بخش عملکرد را در نیاز نرم افزاری با استفاده از ADL تشکیل می دهد تا پرونده ها و پرونده های اپراتور را که برنامه ریزان نیاز دارند، دریافت کند

6. Developing such system includes domain knowledge modeling, formalization and storage of knowledge ontology, inference of diagnosing.
[ترجمه ترگمان]توسعه چنین سیستمی شامل مدل سازی دانش دامنه، رسمی سازی و ذخیره هستی شناسی دانش، استنباط diagnosing است
[ترجمه گوگل]توسعه چنین سیستم شامل مدل سازی دانش دامنه، رسم سازی و ذخیره هستی شناسی دانش، استنتاج تشخیص است

7. The detailed task allocation formalization was given. The extendibility of the algorithm is strengthened because of the independence among each appraisal target.
[ترجمه ترگمان]رسمی سازی تخصیص وظیفه به رسمیت شناخته شد The الگوریتم به دلیل استقلال در میان هر هدف ارزیابی تقویت می شود
[ترجمه گوگل]تخصیص کامل تخصیص تخصیص داده شد گسترش الگوریتم به دلیل استقلال در میان هر هدف ارزیابی تقویت می شود

8. Mohist logic has the character of non - formalization, while Aristotlian Logic is mainly charactered by its formalization.
[ترجمه ترگمان]منطق Mohist دارای ویژگی غیر رسمی سازی است، در حالی که منطق Aristotlian عمدتا با رسمی سازی آن به رسمیت شناخته می شود
[ترجمه گوگل]منطق محیط دارای ویژگی غیر رسمی است، در حالی که منطق ارسطو عمدتا توسط رسم سازی آن مشخص می شود

9. Beside this, the formalization based on OWL + Dublin Core is provided.
[ترجمه ترگمان]در کنار این، رسمی سازی مبتنی بر OWL + دوبلین ارائه می شود
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، رسمی سازی بر اساس OWL Dublin Core ارائه شده است

10. Plastics Plastic material pre - heat and formalization.
[ترجمه ترگمان]پلاستیک مواد پلاستیکی قبل از حرارت و رسمی سازی
[ترجمه گوگل]پلاستیک مواد پلاستیکی قبل از حرارت و رسمی سازی

11. The definition and the mathematical formalization of mapping process physical domains were presented.
[ترجمه ترگمان]تعریف و رسمی سازی ریاضی دامنه های فیزیکی فرآیند نقشه برداری ارائه شد
[ترجمه گوگل]تعریف و رسم سازی ریاضی دامنه های فیزیکی فرایند نقشه برداری ارائه شد

12. Formalization is necessary requirement and directive impetus for design patterns.
[ترجمه ترگمان]formalization الزام و انگیزه لازم برای الگوهای طراحی است
[ترجمه گوگل]فرمالیزم ضروری و ضروری برای الگوهای طراحی است

13. Organic: A structure that is low in complexity, formalization, and centralization.
[ترجمه ترگمان]ارگانیک: ساختاری که در پیچیدگی، رسمی سازی و تمرکز کم است
[ترجمه گوگل]ارگانیک: یک ساختار پیچیده، رسمی سازی و تمرکز کم است

14. This paper illustrates the formalization model employed in Head-driven Phrase Structure Grammar.
[ترجمه ترگمان]این مقاله یک مدل رسمی سازی که در دستور Structure ساختار Phrase محور به کار گرفته می شود را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]در این مقاله، مدل رسمی سازی مورد استفاده در دستورالعمل ساختار دستورالعمل هدایت قرار می گیرد

15. Perfect Aspect, Progressive Aspect, and Their Formalization.
[ترجمه ترگمان]ابعاد کامل، ابعاد پیشروی و formalization آن ها
[ترجمه گوگل]جنبه ای کامل، جنبه پیشرفت و فرمالیته آنها

پیشنهاد کاربران

صورت بندی

رسمیت دادن

رسمیت
رسمی سازی

رسمیت بخشیدن

صوری سازی

رسمیت بخشی

رسمیت


کلمات دیگر: