کلمه جو
صفحه اصلی

take over


به عهده گرفتن، تصدی چیزی را قبول کردن، به عهده گیری، تصدی، در دست گیری، غصب قدرت، تصاحب، به زور گرفتن مقام یا قدرت و غیره

انگلیسی به فارسی

موقتا کسی را برکنار کردن


سهام کسب‌وکاری را خریدن


تصاحب کردن


موفق‌تر شدن


انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to begin to have control of something.

- New management took over the company.
[ترجمه عبدالجبار] مدیریت جدید ( مسئولیت ) شرکت را پذیرفت
[ترجمه Htm] مدیریت جدید ، ( کنترل ) شرکت را بدست گرفت.
[ترجمه ترگمان] مدیریت جدید شرکت را اشغال کرد
[ترجمه گوگل] مدیریت جدید شرکت را بر عهده گرفت
اسم ( noun )
• : تعریف: the act or an instance of taking control or replacing a previous authority, as of a business or government.

• capture, take into command
act of taking control of something (as in a government or business)
a takeover occurs when someone buys enough shares in a company to gain control of it.
when someone takes control of a country by force, this is also described as a takeover.

دیکشنری تخصصی

[فوتبال] تیک اور
[حقوق] تعهد کردن، تقبل کردن، عهده دار شدن، تحویل گرفتن، کنترل کردن، تصرف کردن
[ریاضیات] انجام شدن

مترادف و متضاد

Adopt a further responsibility or duty


Relieve someone temporarily


Buy out the ownership of a business


Annex a territory by conquest or invasion


Become more successful (than someone or something else)


جملات نمونه

1. a hostile takeover of the company
قبضه کردن خصم آمیز شرکت

2. He will take over Class 9801 next week.
[ترجمه Sina] مسعولیت کلاس ٩٨٠١ را به عهده خواهد گرفت
[ترجمه amisy83] او هفته ی اینده مسئولیت کلاس 9801 را به عهده خواهد گرفت .
[ترجمه ترگمان]او هفته آینده کلاس کلاس را به عهده خواهد گرفت
[ترجمه گوگل]او هفته آینده کلاس 9801 را خواهد گرفت

3. A British newspaper says British Airways plan to take over Trans World Airways.
[ترجمه ترگمان]یک روزنامه انگلیسی می گوید که خطوط هوایی انگلیس قصد دارد خطوط هوایی سراسری را بگیرد
[ترجمه گوگل]یک روزنامه بریتانیایی میگوید: British Airways قصد دارد تا Trans World Airways را برداشته باشد

4. Who will take over the leadership of the club?
[ترجمه Sina] چه کسی رهبری باشگاه را به عهده خواهد گرفت
[ترجمه ترگمان]چه کسی رهبری این باشگاه را بر عهده خواهد گرفت؟
[ترجمه گوگل]چه کسی رهبری باشگاه را خواهد گرفت؟

5. take over the British Beer Company.
[ترجمه ترگمان]شرکت آبجو انگلیسی را تصرف کنید
[ترجمه گوگل]شرکت آبجو انگلیسی را بر عهده بگیرد

6. Would you like me to take over for a while?
[ترجمه Sina] ایا شما دوست دارید که من را برای مدتی جایگزین کنید
[ترجمه ترگمان]دوست داری یه مدت اینجا بمونم؟
[ترجمه گوگل]آیا دوست دارید که من برای مدتی طول بکشد؟

7. The wife can push in,and take over the man's place.
[ترجمه romina] زن می تواند به مرد فشار بیاورد ودر جایگاه او قرار بگیرد
[ترجمه ترگمان]زن می تواند به داخل فشار بیاورد و جای آن مرد را بگیرد
[ترجمه گوگل]همسر می تواند در جایگاه مرد قرار بگیرد و جای خود را بگیرد

8. It's time for someone new to take over.
[ترجمه amisy83] وقت ان است که فرد جدیدی مسئولیت اینجا را به عهده بگیرد
[ترجمه ترگمان]وقتشه که یه نفر جدید بیاد اینجا
[ترجمه گوگل]زمان آن فرا رسیده است که فردی جدیدی را بگیرد

9. I intend you to take over.
[ترجمه Sina] من قصد دارم شما رو جایگزین کنم .
[ترجمه محمد] من قصد دارم شما مسئولیت را بر عهده بگیرید.
[ترجمه ترگمان] من قصد دارم که تو از اینجا بری
[ترجمه گوگل]من قصد دارم شما را بردارم

10. Peter will take over as managing director when Bill retires.
[ترجمه Sina] پیت به عنوان مدیر عامل جایگزین بیل خواهد شد هنگامی که بیل بازنشست شود
[ترجمه amisy83] هنگامی که بیل بازنشته شود ، پیتر به مسئولیت ( پست ) مدیر عاملی خواهد رسید
[ترجمه ترگمان]وقتی بیل بازنشسته می شود، پیتر ریاست مدیر را بر عهده خواهد گرفت
[ترجمه گوگل]پیتر به عنوان مدیرعامل وقتی که بیل بازنشسته خواهد شد

11. He understands the business and can take over when I'm away.
[ترجمه FR86] اون یه چیزایی از تجارت می دونه و می تونه تا وقتی من نیستم جای منو بگیره
[ترجمه ترگمان]او کسب وکار را درک می کند و می تواند زمانی که من از اینجا می روم، طول بکشد
[ترجمه گوگل]او کسب و کار را درک می کند و زمانی که من دور هستم می توانم از آن استفاده کنم

12. Our plan to take over the business could boomerang on us if we're not careful.
[ترجمه jonse] نقشه ما برای تصاحب کسب و کار ممکن است اگر مراقب نباشیم به خودمان برگردد.
[ترجمه ترگمان]اگر مراقب نباشیم، نقشه ما این است که با ما معامله کنند
[ترجمه گوگل]برنامه ریزی ما برای کسب کسب و کار ما می تواند بومرنگ باشد، اگر ما دقت نکنیم

13. We'll let ourselves in for trouble if we take over this business.
[ترجمه ترگمان]اگر به این کار رسیدگی کنیم، به دردسر می افتیم
[ترجمه گوگل]اگر ما این کار را انجام دهیم خودمان را برای مشکل آماده خواهیم کرد

14. The eldest son is being groomed to take over when his father dies.
[ترجمه ترگمان]پسر بزرگ تر، وقتی پدرش بمیرد، به کار گرفته می شود
[ترجمه گوگل]پسر بزرگتر وقتی که پدرش میمیرد، ازدواج می کند

15. The army is/are threatening to take over if civil unrest continues.
[ترجمه ترگمان]در صورتی که ناآرامی های مدنی ادامه یابد، ارتش تهدید به انجام این کار خواهد کرد
[ترجمه گوگل]ارتش در صورت ادامه ناآرامی های داخلی، تهدید می کند

16. The takeover of the company is bound to mean more job losses.
[ترجمه ترگمان]واگذاری شرکت به معنای ضررهای شغلی بیشتر می باشد
[ترجمه گوگل]پیاده سازی این شرکت به معنی افزایش تلفات بیشتر است

17. The company have abandoned their takeover bid.
[ترجمه ترگمان]این شرکت پیشنهاد تصاحب آن ها را رها کرده است
[ترجمه گوگل]این شرکت پیشنهاد خرید خود را رها کرده است

18. The takeover bid now looks unlikely to succeed.
[ترجمه ترگمان]این پیشنهاد تصاحب حالا بعید به نظر می رسد که موفق شود
[ترجمه گوگل]پیشنهاد خرید اکنون به نظر می رسد بعید است که موفق شود

19. A German firm launched a takeover bid for the company.
[ترجمه ترگمان]یک شرکت آلمانی پیشنهاد تصاحب این شرکت را آغاز کرد
[ترجمه گوگل]شرکت آلمانی یک پیشنهاد خرید را برای این شرکت راه اندازی کرد

20. The company successfully mounted a takeover bid in 199
[ترجمه ترگمان]شرکت در ۱۹۹ پیشنهاد تصاحب در ۱۹۹ راس شرکت کرد
[ترجمه گوگل]این شرکت با موفقیت یک پیشنهاد خرید را در سال 199 به بازار عرضه کرد

21. Thornbury has announced a takeover bid of a regional TV company.
[ترجمه ترگمان]Thornbury پیشنهاد تصاحب یک شرکت تلویزیونی منطقه ای را اعلام کرده است
[ترجمه گوگل]Thornbury اعلام کرده است که پیشنهاد خرید یک شرکت تلویزیونی منطقه ای است

22. The company underwent a massive upheaval after the takeover.
[ترجمه ترگمان]این شرکت پس از این تصاحب متحمل یک تحول عظیم شد
[ترجمه گوگل]این شرکت پس از فروپاشی تحول عظیم ایفا کرد

23. Rumours of a takeover began to swirl around the stock markets.
[ترجمه ترگمان]شایعات مربوط به این تصاحب شروع به چرخیدن دور بازار سهام کردند
[ترجمه گوگل]شایعاتی مبنی بر جذب شدن در بازار سهام آغاز شد

24. Chief executive David Prosser said the takeover speculation was wrong and no one was sniffing around.
[ترجمه ترگمان]رئیس اجرایی \"دیوید پروسر\" گفت که معامله اشتباه بوده و کسی اطراف رو بو نمی کشید
[ترجمه گوگل]مدیر اجرایی دیوید پروسر گفت که گمانه زنی ها در اشتباه بوده است و هیچ کس نمی فهمد

25. Granada mounted a hostile takeover bid for Forte.
[ترجمه ترگمان]گرانادا (غرناطه)یک پیشنهاد تصاحب خصمانه برای Forte برپا کرد
[ترجمه گوگل]گرانادا پیشنهاد فروپاشی خصمانه برای Forte ارائه داد

26. Hanson made an agreed takeover bid of £351 million.
[ترجمه ترگمان]\"هانسون\" پیشنهاد تصاحب مورد موافقت ۳۵۱ میلیون پوند را داد
[ترجمه گوگل]هانسون پیشنهاد خرید پذیرفته شده 351 میلیون پوند را انجام داد

27. Final arrangements for the takeover have yet to be formalized.
[ترجمه ترگمان]تمهیدات نهایی برای این تصاحب هنوز رسمی نشده است
[ترجمه گوگل]ترتیبات نهایی برای پیاده سازی هنوز رسمی نشده اند

28. The company spent much effort in avoiding takeover bids from predatory competitors.
[ترجمه ترگمان]این شرکت تلاش زیادی را برای اجتناب از گرفتن پیشنهادهای مربوط به رقبای خود خرج می کرد
[ترجمه گوگل]این شرکت تلاش زیادی در اجتناب از تعهدات خرید از رقبای غاصب انجام داده است

29. The company is in the middle of a takeover battle.
[ترجمه ترگمان]این شرکت در وسط یک نبرد تصاحب قرار دارد
[ترجمه گوگل]این شرکت در وسط یک جنگ غلبه است

30. The company made a takeover bid for a rival firm.
[ترجمه ترگمان]این شرکت پیشنهاد تصاحب یک شرکت رقیب را داد
[ترجمه گوگل]این شرکت پیشنهاد یک شرکت رقیب را پیشنهاد داد

پیشنهاد کاربران

تحویل گرفتن

به کار گرفتن. در این معنی معمولا مجهول است. to be taken over

به دست گرفتن، عهده دار شدن

begin to have control of or responsibility for sth esp in place of sb else

به عهده گرفتن بدهی یا پرداخت بابت بدهی

کنترل ( جایی یا چیزی ) به دست کسی افتادن

تصاحب

تسلط داشتن بر کاری

جای چیزی را گرفتن
to take the place of something
to become dominant
to assume control of, management of, or responsibility for something

به معنی جایگزین کردن چیزی یا کسی
Some workers will lose their jobs as machines take over
( تعدادی از کارگرها کار خودشان را از دست خواهند داد به دلیل اینکه ماشین ها جایگزین انها می شوند )

رخ دادن، اتفاق افتادن

اشغال کردن
تصرف کردن ( از سر قدرت و زورگویی )

غبضه سازی

غبضه ( کردن )

در برخی موارد بعهده گرفتن مسئولیت
در برخی موارد جایگزین کردن
به جملع بستگی داره

تسخیر , اشغال ( البته به صورت سرهم نوشته میشه یعنی takeover )

تقبل کردن - پرداختن
it had to take over the expense of services provided previously by the federal government.
مجبور بود که هزینه خدماتی را که قبلا توسط حکومت فدرال ایجاد شده است را بپردازد.

تحت تملک گرفتن


سبقت گرفتن

غصبی، تصاحبی

کنترل کردن، مدیریت کردن، مثل کنترل یا مدیریت خشم

گفتگو کردن

چیره شدن، غالب شدن

انجام شد

Take precedence over
از اولویت و حق تقدم برخوردار بودن

جایگزین شدن ، جای چیزی را گرفتن
phrasal verb
If one thing takes over from something else, it becomes more important, successful, or powerful than the other thing, and eventually replaces it.
Cars gradually took over from horses. [VERB PARTICLE from]
When the final vote came, rationality took over. [VERB PARTICLE]
ماشینها به تدریج جایگزین اسبها شدند

کنترل اوضاع را به دست گرفتن
چیزی یا شرایطی را مدیریت کردن

از سر گرفتن گفتگو
به عهده گرفتن کنترل چیزی

به عهده گرفتن

تسخیر کردن

تسلط پیدا کردن بر . . .
به عهده گرفتن کنترل /قدرت

( کنترل - قدرت رو به دست گرفتن )

وظیفه ی ( فرماندهی، . . . ) را به عهده گرفتن

Means "to take control of something"

تملیک
تصدی گری

دست بالا را گرفتن . جلو افتادن از بقیه

خریده شدن یک شرکت توسط شرکت دیگر
یا
خریده شدن سهم یک شرکت سهامی عام توسط یک شرکت دیگر که اگر شرکت موافق به این معامله باشد friendly takeover می شود
و اگر نباشد hostile takeover می شود

به تملک درآوردن

assume

تصرف کردن
تسخیر کردن
[از لحاظ نظامی] گرفتن
تصاحب کردن

قبضه کردن
it takes over the internet: اینترنت رو قبضه کرده.

یکی از معانیش میشه زمام و کنترل چیزی را در دست گرفتن

بروی کار آمدن، روی کار آمدن .

در دست گیری ، وضع ید

حاکم شدن

Takeover وقتی سرهم باشه اسم محسوب میشه و معنیش میشه وقتی یک شرکت کنترل شرکت دیگری را با خریدن بیش از نصف سهام هایش به دست می گیرد

take over ( اقتصاد )
واژه مصوب: تصاحب
تعریف: در اختیار گرفتن ادارة یک شرکت با خرید بیش از 50 درصد از سهام آن


کلمات دیگر: