1. The new employee boasted of his skill in finance.
کارمند جدید در رابطه با مهارتش در امور مالی لاف زد
2. Frank circulated the rumor that his uncle would finance his way through college.
فرانک شایعه کرد که عمویش هزینه کالج او را می دهد
3. Mrs. Giles retained a lawyer to handle her finances.
خانم "گیلز"، وکیلی را برای انجام امور مالی خود استخدام کرد
4. minister of finance
وزیر دارایی
5. she is studying finance at harvard university
او در دانشگاه هاروارد رشته امور مالی می خواند.
6. the ministry of finance
وزارت دارایی
7. his b. a. is in finance and banking
لیسانس او در امور مالی و بانکداری است.
8. he is in charge of banking and finance
او امور بانکی و مالی را سرپرستی می کند.
9. the government does not have enough money to finance road building
دولت برای تامین هزینه های راه سازی پول کافی ندارد.
10. the school had to close for lack of finance
به واسطه ی فقدان مالی،مدرسه مجبور به تعطیل شد.
11. She is an expert in finance.
[ترجمه amir] او کارشناس امور مالی است
[ترجمه ترگمان]او متخصص امور مالی است
[ترجمه گوگل]او متخصص امور مالی است
12. The finance minister will continue to mastermind Poland's economic reform.
[ترجمه ترگمان]وزیر دارایی به طراحی اصلاحات اقتصادی لهستان ادامه خواهد داد
[ترجمه گوگل]وزیر دارایی به اصلاح اقتصادی لهستان ادامه خواهد داد
13. Finance for education comes from taxpayers.
[ترجمه ترگمان]امور مالی برای آموزش از سوی مالیات دهندگان تامین می شود
[ترجمه گوگل]مالیات برای آموزش و پرورش از مالیات دهندگان می آید
14. Finance for the National Health Service comes from taxpayers.
[ترجمه قرباني] منابع مالی برای خدمات بهداشتی ملی از طریق مالیات دهندگان تأمین می شود.
[ترجمه ترگمان]امور مالی برای خدمات بهداشت ملی از مالیات دهندگان تامین می شود
[ترجمه گوگل]مالیات برای خدمات بهداشت ملی به مالیات دهندگان می رسد
15. People who work in banks know about finance.
[ترجمه ترگمان]افرادی که در بانک ها کار می کنند از امور مالی خبر دارند
[ترجمه گوگل]افرادی که در بانک ها کار می کنند در مورد امور مالی می دانند
16. People work in banks know something about finance.
[ترجمه قرباني] کارکنان بانک ها، با امور مالی آشنایی دارند.
[ترجمه ترگمان]افرادی که در بانک ها کار می کنند چیزی درباره امور مالی می دانند
[ترجمه گوگل]مردم در بانک ها چیزی در مورد امور مالی می دانند
17. Finance for a sole trader usually comes from the individual's own savings or from family and friends.
[ترجمه ترگمان]دارایی برای یک تاجر معمولا از پس انداز خود یا خانواده و دوستان نشات می گیرد
[ترجمه گوگل]سرمایه گذاری برای یک معامله گر تنها، معمولا از پس انداز شخصی اش یا از خانواده و دوستانش می آید
18. The meeting will be attended by finance ministers from many countries.
[ترجمه ترگمان]در این نشست وزرای دارایی از بسیاری از کشورها برگزار خواهد شد
[ترجمه گوگل]این نشست با حضور وزرای امور مالی از بسیاری از کشورها برگزار خواهد شد
19. The Ministry of Finance consistently overestimated its budget deficits.
[ترجمه ترگمان]وزارت دارایی به طور مداوم کسری بودجه خود را دست بالا گرفته بود
[ترجمه گوگل]وزارت مالیه به طور مداوم کسری بودجه خود را بیش از پیش ارزیابی کرد
20. You may require bridging finance until the sale of your own property is completed.
[ترجمه ترگمان]شما ممکن است نیاز به تامین مالی پل زدن داشته باشید تا زمانی که فروش ملک تان کامل شود
[ترجمه گوگل]تا زمانی که فروش اموال خود را تکمیل نکنید، ممکن است نیاز به سرمایه گذاری پلیدی داشته باشید
21. You need to speak to someone in the finance department.
[ترجمه ترگمان]باید با یکی تو بخش مالی صحبت کنی
[ترجمه گوگل]شما باید با کسی در بخش مالی صحبت کنید
22. We referred the matter back to the Finance Committee.
[ترجمه ترگمان]ما موضوع را به کمیته امور مالی ارجاع دادیم
[ترجمه گوگل]ما این موضوع را به کمیته مالی ارجاع دادیم