کلمه جو
صفحه اصلی

gradient


معنی : شیب، سطح شیب دار، افت حرارت، مدرج، متحرک، شیب دار
معانی دیگر : (راه آهن و جاده سازی) شیب یکنواخت، سرازیر یا سربالا، میزان شیب، (زیست شناسی) بر آورد و درجه بندی میزان رشد و سوخت و ساز در جنین یا اندام یا سازواره، (ریاضی و فیزیک) گرادیان، زینه مندی، ضریب زاویه، گرایند، خیز، در خور راه رفتن، سالک

انگلیسی به فارسی

شیب، خیز، سطح شیب دار، در خور راه رفتن، شیب دار،سالک، افت حرارت، مدرج، متحرک


شیب، سطح شیب دار، افت حرارت، شیب دار، مدرج، متحرک


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the amount by which an incline deviates from the horizontal; slope.
مشابه: inclination

(2) تعریف: a slope or incline.
مشابه: grade, inclination, incline

(3) تعریف: in physics, a measure of the greatest rate by which a variable, such as pressure or temperature, changes with a change in position.
صفت ( adjective )
• : تعریف: sloping gradually and uniformly upward or downward.

• slope, incline; rate of ascent or descent
sloping, rising or descending gradually
a gradient is a slope or the angle of a slope.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] گرادیان، شیب
[عمران و معماری] شیب - گرادیان - زینه - شیبدار - نشیب - شیب تغییرات
[کامپیوتر] گرادیان ؛ شیب یکنواخت
[زمین شناسی] شیب، افت،گرادیان ،شیبدار،نشیب - شیب رودخانه :شیب یک رودخانه معمولا به صورت میزان افت قایم در یک فاصله مشخص بیان می شود. - - در زمین ریخت شناسی: شیب، گرادیان - الف) درجه انحراف یا آهنگ صعود یا نزول بخش مورب سطح کره زمین نسبت به افق. تندی یک سراشیبی را گویند. این مقدار به عنوان یک نسبت (قائم به افقی)، یک کسر (مانند m/km یا ft/mi) یا درصد (فاصله افقی) یا یک زاویه (به درجه) بیان می شود. - مترادف: شیب (ریخت شناسی). - - ب) بخشی از عوارض سطحی که به سمت بالا یا پایین شیب دار است. یک شیب، مثلاً متعلق به یک کانال رود یا سطح خشکی. واژه مترادف grade یا شیب در مهندسی استفاده می شود. -
[صنعت] شیب
[ریاضیات] شیب، شیب دار، گرادیان، ضریب زاویه، زینی، شیب چندبعدی
[پلیمر] گرادیان، شیب

مترادف و متضاد

شیب (اسم)
dip, inclination, incline, pendant, slant, slope, tilt, declivity, rake, gradient, glacis, talus, shelving

سطح شیب دار (اسم)
ramp, gradient, inclined plane

افت حرارت (اسم)
gradient

مدرج (صفت)
gradient, scaled, graduated

متحرک (صفت)
moving, agile, mobile, movable, ambulatory, ambulant, versatile, peripatetic, gradient, locomotive, locomotor, marked with a vowel point, nomadic, traveling

شیب دار (صفت)
slope, declivitous, gradient, shelvy

slope


Synonyms: acclivity, angle, bank, cant, declivity, grade, hill, inclination, incline, lean, leaning, pitch, ramp, rise, slant, tilt


جملات نمونه

1. this road's gradient rises gradually
شیب این راه به تدریج زیاد می شود.

2. The road has a fairly steep gradient.
[ترجمه دکتراحمدی:] این راه شیب نسبتاتندی دارد.
[ترجمه ترگمان]این جاده یک شیب نسبتا شیب دار دارد
[ترجمه گوگل]جاده شیب نسبتا شیب دارد

3. The car slid down the steep gradient into the river.
[ترجمه ترگمان]اتومبیل از شیب تند شیب به رودخانه سرازیر شد
[ترجمه گوگل]ماشین با شیب تند به سمت رودخانه حرکت کرد

4. The path has a gentle slope/gradient.
[ترجمه ترگمان]این مسیر شیب \/ شیب ملایمی دارد
[ترجمه گوگل]مسیر دارای شیب / شیب ملایم است

5. The football pitch was on a slight gradient.
[ترجمه ترگمان]زمین فوتبال روی شیب ملایمی بود
[ترجمه گوگل]زمین فوتبال در یک شیب کوچک بود

6. A gradient of 1 in 4 is a rise of fall of one metre for every four metres forward.
[ترجمه ترگمان]شیب ۱ در ۴ یک ارتفاع یک متر برای هر چهار متر به جلو است
[ترجمه گوگل]گرادیان 1 در 4 افزایش سقوط یک متر برای هر چهار متر به جلو است

7. Again a vertical stable salt concentration gradient is set up, and a heat source introduced.
[ترجمه ترگمان]باز هم یک گرادیان غلظت ثابت عمودی ایجاد می شود و یک منبع حرارتی معرفی می شود
[ترجمه گوگل]مجددا یک گرادیان غلیظ غلظت نمک عمودی پایدار تنظیم می شود و یک منبع گرما معرفی می شود

8. The route has a ruling gradient of one in 49 with one section at one in 2
[ترجمه ترگمان]این مسیر دارای گرادیان حاکم از یک در ۴۹ با یک بخش در ۲ در ۲ است
[ترجمه گوگل]مسیر دارای یک حاکم حاکم بر یک در 49 با یک بخش در یک در 2 است

9. Positive Richardson number corresponds to a stabilizing density gradient; turbulent motion can not be sustained when Ri becomes large.
[ترجمه ترگمان]عدد ریچاردسون مثبت متناظر با گرادیان چگالی ثابت است، حرکت آشفته را نمی توان وقتی بزرگ می شود پایدار نگه داشت
[ترجمه گوگل]تعداد مثبت ریچاردسون مربوط به یک گرادیان تراکم ثبات است؛ هنگامی که Ri بزرگ می شود، حرکت آشفته نمی تواند پایدار باشد

10. The role of the density gradient depends on its sign.
[ترجمه ترگمان]نقش شیب تراکم به نشانه آن بستگی دارد
[ترجمه گوگل]نقش گرادیان چگالی بستگی به نشانه آن دارد

11. The gradient in the vertical size ratio is referred to as differential vertical perspective.
[ترجمه ترگمان]شیب در نسبت اندازه عمودی به یک دیدگاه عمودی تفاضلی اشاره دارد
[ترجمه گوگل]گرادیان در نسبت اندازه عمودی به عنوان چشم انداز عمودی دیفرانسیل اشاره شده است

12. The temperature gradient just above the core would become much steeper, for example, causing a much hotter boundary layer.
[ترجمه ترگمان]گرادیان دمایی دقیقا بالاتر از هسته است، به عنوان مثال، باعث ایجاد یک لایه مرزی بسیار گرم تر می شود
[ترجمه گوگل]گرادیان دما فقط بالای هسته می شود بسیار سنگین تر، به عنوان مثال، ایجاد یک لایه مرزی بسیار داغ تر

13. The gradient in the horizontal size ratio is referred to as differential horizontal perspective.
[ترجمه ترگمان]شیب در نسبت اندازه افقی به یک دیدگاه افقی تفاضلی اشاره دارد
[ترجمه گوگل]شیب در نسبت اندازه افقی به عنوان افقی افقی افقی اشاره شده است

14. Movement in these circumstances is over short distances and occurs down a pressure gradient.
[ترجمه ترگمان]حرکت در این شرایط در فواصل کوتاه مدت است و شیب فشار را کاهش می دهد
[ترجمه گوگل]حرکت در این شرایط بیش از فاصله های کوتاه است و به صورت یک گرادیان فشار رخ می دهد

15. Lawrence then supposes that bristles grow soas to point down the concentration gradient.
[ترجمه ترگمان]پس از آن، لارنس فرض می کند که مو به سرعت رشد می کند تا شیب غلظت را کاهش دهد
[ترجمه گوگل]لارنس پس از آن فرض می کند که مویی رشد می کند تا به نقطه گرادیان غلظت

This road's gradient rises gradually.

شیب این راه به‌تدریج زیاد می‌شود.


پیشنهاد کاربران

کشیدگی ، شیب آهسته ، تدریج

پله پله ( به تدریج و به صورت پلکانی افزایش یافتن )

طیفی

سراشیبی

درجه - شیب - ضریب زاویه

gradient ( علوم جَوّ )
واژه مصوب: شیو
تعریف: آهنگ کاهش هر کمیت در فضا


کلمات دیگر: