کلمه جو
صفحه اصلی

bargaining

انگلیسی به فارسی

چانه زنی، چانه زدن، خریدن، خریداری کردن


انگلیسی به انگلیسی

• negotiating, haggling

دیکشنری تخصصی

[صنعت] چانه زدن، داد و ستد، معامله کردن

جملات نمونه

1. a bargaining counter
عامل برابر ساز در مذاکرات (یا معاملات)

2. i think bargaining over price is a bad custom
به نظر من چانه زدن سر قیمت رسم بدی است.

3. The women are bargaining with the dealers for the property.
[ترجمه ترگمان]این زنان با فروشندگان برای این ملک دست و پنجه نرم می کنند
[ترجمه گوگل]زنان در حال معامله با فروشندگان این اموال هستند

4. I'm bargaining on your help to drive us to the airport.
[ترجمه ترگمان]من دارم به کمک شما برای رانندگی به فرودگاه کمک می کنم
[ترجمه گوگل]من #39 ؛ در مورد کمک شما برای انتقال ما به فرودگاه چانه زنی می کنم

5. He spent hours bargaining for the valuable watch.
[ترجمه ترگمان]ساعت ها مشغول معامله با ارزش آن ساعت با ارزش بود
[ترجمه گوگل]او ساعت ها برای این ساعت ارزشمند چانه زنی کرد

6. After much hard bargaining we reached an agreement.
[ترجمه h.asgari] بعد از چانه زنی بسیار سخت، ما به یک توافق رسیدیم
[ترجمه ترگمان]پس از مذاکرات بسیار سخت به توافق رسیدیم
[ترجمه گوگل]پس از چانه زنی های بسیار سخت به توافق رسیدیم

7. There will be some hard bargaining before an agreement is reached.
[ترجمه ترگمان]مذاکرات سختی پیش از رسیدن به توافق وجود خواهد داشت
[ترجمه گوگل]قبل از رسیدن به توافق ، چانه زنی های سختی انجام خواهد شد

8. He was bargaining with the salesman.
[ترجمه ترگمان]داشت با فروشنده معامله می کرد
[ترجمه گوگل]او با فروشنده در حال معامله بود

9. The dealer spent hours bargaining for the painting.
[ترجمه ترگمان]فروشنده ساعت ها به چانه زدن برای نقاشی می پرداخت
[ترجمه گوگل]فروشنده ساعت ها برای خرید این نقاشی چانه زنی کرد

10. Collective bargaining was viewed as the alpha and omega of trade unionism.
[ترجمه ترگمان]داد و ستد جمعی به عنوان آلفا و امگا of تجاری تلقی می شد
[ترجمه گوگل]چانه زنی جمعی به عنوان آلفا و امگا اتحادیه صنفی تلقی می شد

11. Missiles were used as a bargaining chip in negotiations for economic aid.
[ترجمه ترگمان]موشک ها به عنوان یک چیپ چانه در مذاکرات برای کمک اقتصادی مورد استفاده قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]در مذاکرات برای کمک اقتصادی از موشک ها به عنوان یک ابزار چانه زنی استفاده می شد

12. After some tough bargaining, we finally agreed on a deal.
[ترجمه ترگمان]بعد از چانه زدن های سخت، بالاخره توافق کردیم
[ترجمه گوگل]پس از چانه زنی های سرانجام ، سرانجام بر سر یک معامله توافق کردیم

13. Rising unemployment has diminished the bargaining power of people with jobs.
[ترجمه ترگمان]افزایش بیکاری، قدرت چانه زنی افراد با شغل را کاهش داده است
[ترجمه گوگل]افزایش بیکاری قدرت چانه زنی افراد دارای شغل را کاهش داده است

14. She was bargaining about the goods in the market.
[ترجمه ترگمان]درباره اجناس در بازار چانه می زد
[ترجمه گوگل]او در مورد کالاهای موجود در بازار چانه می زد

15. This will increase the bargaining power of management in wage negotiations.
[ترجمه ترگمان]این باعث افزایش قدرت چانه زنی مدیریت در مذاکرات حقوقی خواهد شد
[ترجمه گوگل]این قدرت چانه زنی مدیریت در مذاکرات دستمزد را افزایش می دهد

پیشنهاد کاربران

کنارآمدن

چانه زنی
چانه زدن

چانه زدن


جر و بحث با خود
کشمکش

bargaining ( اعتیاد )
واژه مصوب: چانه زنی
تعریف: یکی از انواع رایج انکار که در آن فرد می کوشد تا با تغییر در رفتارهای اعتیادی یا مقدار مصرف الکل و مواد با به تعویق انداختن زمان ترک، همچنان به اعتیاد خود ادامه بدهد


کلمات دیگر: