معنی : ابجو، طفره، افیون، رازک، روی یک پا جستن، رازک بار اوردن، جست وخیز کوچک کردن، لنگان لنگان راه رفتن، پرواز دادن، پلکیدن، لی لی کردن، رقصیدن، خمیدن
معانی دیگر : روی یک پا راه رفتن یا جستن، (مثل قورباغه یا پرنده) ورجه وورجه کردن، با جهش حرکت کردن، (عامیانه - با : over یا up یا down) جهیدن، خیزیدن، (از روی چیزی) پریدن، (به سرعت) رفتن، ورجستن، (امریکا) سوار شدن، (عامیانه) پرواز کوتاه کردن (با هواپیما)، پرواز کوتاه، (انگلیس - معمولا با : it) دور شدن، عزیمت کردن، (عامیانه) رقص، ورجه وورجه، جهش، پرش، خیزش، (گوی و توپ) جهمندی، ورجهش، (گیاه شناسی) رازک (humulus lupulus از خانواده ی hemp)، (با: s) میوه ی رازک (که در آبجو سازی و داروسازی کاربرد دارد)، (خودمانی) ماده ی مخدر (به ویژه تریاک)، رازک زدن به، دارای طعم رازک کردن، درجمع میوه رازک رازک زدن به، درجمع ابجو، پلکیدن
hop _
پسوند : جهنده، سیار، - عوض کن