کلمه جو
صفحه اصلی

hermetic


معنی : کیمیایی، وابسته به هرمس مصری، سحر امیز
معانی دیگر : (قوطی حاوی خوراک - سفینه ی فضایی و غیره) کیپ، کاملا بی منفذ، هوابندی شده، تنگ بسته، (کاملا) سربسته (hermetical هم می گویند)، (معمولا h بزرگ) وابسته به تات (خدای مصریان باستان)، وابسته به سحر و جادو، جادویی، بغرنج، دشوار، پیچیده و مبهم

انگلیسی به فارسی

(به‌طور معمول H بزرگ) وابسته به تات (خدای مصریان باستان)، وابسته به سحر و جادو، جادویی، کیمیایی


کیپ، هوابندی شده، بدون منفذ


هرمس، کیمیایی، وابسته به هرمس مصری، سحر امیز


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: hermetical (adj.), hermetically (adv.)
(1) تعریف: preventing or sealed to prevent the influx or escape of air; airtight.

- The hermetic seal between the two panes of glass keeps air from entering between them.
[ترجمه ترگمان] مهر hermetic میان دو شیشه شیشه که از میان آن ها فاصله دارد فاصله دارد
[ترجمه گوگل] مهر و موم مهر و موم بین دو شیشه از شیشه جلوگیری می کند

(2) تعریف: protected from external pressures or influences.

- It was easy to forget about the war on this hermetic island.
[ترجمه ترگمان] فراموش کردن جنگ در جزیره hermetic آسان بود
[ترجمه گوگل] جنگ در این جزیره انحصاری آسان بود

(3) تعریف: (sometimes cap.) relating to the occult sciences, esp. alchemy.

- His interest extended beyond what we would call science into areas of the Hermetic Arts.
[ترجمه ترگمان] علاقه او فراتر از چیزی بود که ما علم را در حوزه هنرهای Hermetic می نامیم
[ترجمه گوگل] علاقه او فراتر از آن چیزی است که ما به علوم علمی در حوزه هنرهای معاصر می گوییم

• sealed, airtight
if a container has a hermetic seal, it is very tightly closed so that no air can get in or out.
if you describe the situation you are in as hermetic, you mean that you feel socially or physically separated from other people.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] بی منفذ درز بندی دائمی به وسیله ی ذوب، لحیمکاری ،یا روشهای دیگر برای جلوگیری از ورود هوا، بخار آب،و سایر گازها. - غیر قابل نفوذ

مترادف و متضاد

کیمیایی (صفت)
alchemic, hermetic, chemical, alchemical

وابسته به هرمس مصری (صفت)
hermetic

سحر امیز (صفت)
hermetic, magic, magical, sorcerous

airtight


Synonyms: completely sealed, impervious, sealed, shut, tight, waterproof, watertight


جملات نمونه

1. A hermetic seal is used on this glass bottle.
[ترجمه ترگمان]آب بندی hermetic در این بطری شیشه ای به کار می رود
[ترجمه گوگل]مهر و موم مهر و موم در این بطری شیشه ای استفاده می شود

2. A hermetic seal is used at the top of this sample box.
[ترجمه ترگمان]آب بندی hermetic در بالای این جعبه نمونه به کار می رود
[ترجمه گوگل]مهر و موم مهر و موم در بالای این جعبه نمونه استفاده می شود

3. The hermetic seal on the packet means that the food lasts longer.
[ترجمه ترگمان]مهر hermetic روی بسته به این معنی است که غذا بیشتر طول می کشد
[ترجمه گوگل]مهر و موم مهر و موم در بسته نشان می دهد که مواد غذایی طول می کشد طولانی تر است

4. He entered the hermetic world of the monastery at a young age.
[ترجمه ترگمان]وی در سنین جوانی وارد دنیای hermetic شد
[ترجمه گوگل]او در سن جوانی وارد دنیای پنهان صومعه شد

5. Their work is more cosily hermetic than ever.
[ترجمه ترگمان]کار آن ها more از همیشه است
[ترجمه گوگل]کار آنها راحت تر از هر زمان دیگری است

6. Its film industry operates in its own curiously hermetic way.
[ترجمه ترگمان]صنعت فیلم آن به شیوه خاص خود عمل می کند
[ترجمه گوگل]صنعت فیلم آن در شیوه ی کنجکاوانه انعطاف پذیری خود عمل می کند

7. The system was designed to ensure a hermetic seal of security, but at the sacrifice of speed and understanding.
[ترجمه ترگمان]این سیستم برای تضمین یک آب بند hermetic برای امنیت طراحی شده بود، اما با قربانی کردن سرعت و درک
[ترجمه گوگل]این سیستم برای اطمینان از مهر و موم مهر و موم شده از امنیت طراحی شده بود، اما در قربانی سرعت و درک

8. It amounts to a cosmology as hermetic as Blake's.
[ترجمه ترگمان]این کوه یخی به اندازه بلیک as (بلیک)به حساب می آید
[ترجمه گوگل]این به معنای کیهان شناختی است که بلیک را به عنوان مخفیانه به کار می برد

9. Hermetic sealing is reliable, the filling changes but is in progress under not stop calculation situation, the convenient rapid block of wood affects systematic operation.
[ترجمه ترگمان]آب بندی Hermetic قابل اعتماد است، تغییرات پر کننده اما در حال پیشرفت تحت شرایط محاسبه نیست، بلوک سریع و سریع چوب بر عملیات سیستماتیک تاثیر می گذارد
[ترجمه گوگل]مهر و موم غیر قابل نفوذ قابل اعتماد است، تغییرات پر می کند، اما در حال اجرا در شرایط محاسبه توقف نیست، بلوک راحت سریع چوب تحت تاثیر قرار عمل سیستماتیک است

10. Hermetic: Airtight sealing of an object.
[ترجمه ترگمان]hermetic: مهر و موم کردن یک شی
[ترجمه گوگل]Hermetic: مهر و موم هوادهی یک شی

11. The ceramic seals further realize hermetic sealing with a ceramic cap of posterior part.
[ترجمه ترگمان]آب بنده ای سرامیکی به طور بیشتر در مورد مهر و موم hermetic با یک درپوش سرامیکی از بخش عقبی اشاره می کند
[ترجمه گوگل]مهر و موم سرامیک بیشتر مهر و موم hermetic با سرپوش سرامیک قسمت پشتی

12. Because the hermetic sealing weir reduces expenses the action, the gas of the entry hermetic sealing face is compressed, the gas press goes up.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که سرریز sealing آب بندی، هزینه های عمل را کاهش می دهد، گاز ورودی آب بندی کننده ورودی فشرده می شود و فشار گاز بالا می رود
[ترجمه گوگل]از آنجایی که آبشویی مهر و موم باعث کاهش هزینه ها عمل می شود، گاز ورودی مهر و موم متنفرم فشرده می شود، فشار گاز افزایش می یابد

13. At first she received them from the Hermetic Brotherhood of Luxor in Egypt.
[ترجمه ترگمان]او ابتدا آن ها را از انجمن برادری Hermetic در مصر دریافت کرد
[ترجمه گوگل]ابتدا او را از اخوان المسلمین مصر در مصر دریافت کرد

14. A hermetic seal is used at the top of this glass bottle.
[ترجمه ترگمان]آب بندی hermetic در بالای این بطری شیشه ای به کار می رود
[ترجمه گوگل]مهر و موم مهر و موم در بالای این بطری شیشه ای استفاده می شود

15. The Die valve has already played hermetic sealing and metallic to seal completely two kinds of hermetic sealing patterns.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر شیر Die برای آب بندی کامل دو نوع از الگوهای آب بندی، مهر و موم شده و فلزی را ایفا می کند
[ترجمه گوگل]دریچه Die در حال حاضر دارای آب بندی مهر و موم شده و فلزی به طور کامل مهر و موم دو نوع از الگوهای مهر و موم hermetic

a hermetically sealed space

فضای تنگ بسته (کاملاً بیروزنه)


پیشنهاد کاربران

آب بند

ایزوله شده
Hermetic seal مهر وموم و ایزوله شده

دست نیافتنی


کلمات دیگر: