کلمه جو
صفحه اصلی

fluctuation


معنی : تغییر، نوسان، ترقی و تنزیل، بی ثباتی
معانی دیگر : ترقی و تنزیل، نوسان

انگلیسی به فارسی

ترقی و تنزیل، نوسان


نوسان، تغییر


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: unsteadiness; vacillation.
متضاد: stability

- Fluctuations in temperature are common in spring.
[ترجمه ترگمان] دمای هوا در بهار شایع است
[ترجمه گوگل] نوسان دما در بهار معمول است

(2) تعریف: undulation.

• vacillation, instability, wavering, inconstancy, change

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] نوسان - افت و خیز
[برق و الکترونیک] نوسان کردن، بالا و پایین رفتن
[مهندسی گاز] نوسان، تغییر
[نساجی] نوسان
[ریاضیات] نوسان، تلاطم، تموج
[پلیمر] افت و خیز، نوسان

مترادف و متضاد

vacillation


Synonyms: variation, inconstancy, change


تغییر (اسم)
change, shift, alteration, conversion, variation, mutation, commutation, fluctuation, innovation, vicissitude

نوسان (اسم)
amplitude, oscillation, swing, sway, fluctuation, vibration, pulsation, modulation, lurch, libration, vibrancy, undulation, vibratility

ترقی و تنزیل (اسم)
fluctuation

بی ثباتی (اسم)
tergiversation, transience, variation, fluctuation, inconsistency, mutability, inconstancy, instability

جملات نمونه

1. periodic fluctuation
نوسان دوره ای

2. The calculations do not take into account any fluctuation in the share price.
[ترجمه ترگمان]این محاسبات هیچ نوسان قیمت سهام را در نظر نمی گیرد
[ترجمه گوگل]محاسبات هیچ نوسان قیمت قیمت سهام را در نظر نمی گیرند

3. This price fluctuation requires that one measure the current yield on a seasoned bond.
[ترجمه ترگمان]این نوسان قیمت مستلزم آن است که یک اندازه بازده کنونی را در یک پیوند فصلی اندازه گیری کند
[ترجمه گوگل]این نوسان قیمت ها مستلزم آن است که یک عملکرد فعلی را بر اساس اوراق قرضه فصلی اندازه گیری کنید

4. There is much evidence that the fluctuation field involves distinctive patterns of motion.
[ترجمه ترگمان]شواهد بسیاری وجود دارد که میدان نوسانات شامل الگوهای متمایزی از حرکت است
[ترجمه گوگل]شواهد زیادی وجود دارد که زمینه نوسان شامل الگوهای متمایز حرکت است

5. As it is sensitive to large temperature fluctuation, care should be taken to maintain a stable reading.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که حساسیت به نوسانات دمای زیاد حساس است، باید دقت شود تا یک خوانش پایدار حفظ شود
[ترجمه گوگل]از آنجایی که این حساسیت به نوسانات دما زیاد است، باید مراقبت از خواندن پایدار داشته باشیم

6. This also gets round problems of fluctuation, when business is slow, they do not have to maintain a regular workforce.
[ترجمه ترگمان]این مساله هم چنین مشکلاتی در نوسان دارد، زمانی که کسب وکار کند است، آن ها مجبور نیستند نیروی کار عادی خود را حفظ کنند
[ترجمه گوگل]این نیز مشکلات دور از نوسانات است، زمانی که کسب و کار آهسته است، آنها لازم نیست برای حفظ نیروی کار به طور منظم

7. The third general feature is increased fluctuation in production between years.
[ترجمه ترگمان]سومین ویژگی عمومی نوسان در تولید بین سال های گذشته می باشد
[ترجمه گوگل]سومین ویژگی عمومی، نوسانات تولید در بین سال ها است

8. The reason is simply a minor fluctuation in the fluid content of your body.
[ترجمه ترگمان]دلیلش این است که نوسانات خفیفی در محتوای سیال بدن شما وجود دارد
[ترجمه گوگل]دلیل این است که به سادگی یک نوسان جزئی در محتوای مایع بدن شما است

9. Prices are subject to fluctuation.
[ترجمه ترگمان]قیمت ها در معرض نوسانات هستند
[ترجمه گوگل]قیمت ها در معرض نوسانات هستند

10. The erratic fluctuation of market prices are in consequence of unstable economy.
[ترجمه ترگمان]نوسان نامنظم قیمت های بازار در نتیجه اقتصاد ناپایدار است
[ترجمه گوگل]نوسانات نامناسب قیمت های بازار در نتیجه اقتصاد ناپایدار است

11. On the basis of concentric annular fluctUation pressure model, approximate solution of eccentric annular was soluted.
[ترجمه ترگمان]بر پایه مدل فشار fluctuation حلقوی هم مرکز، یک راه حل تقریبی از annular حلقوی تشکیل شد
[ترجمه گوگل]بر اساس مدل فشار فشاری حلقوی مرکزی، حل تقریبی حلقه بیضوی حل شد

12. OBJECTIVE:To observe the factors that influence the fluctuation of serum concentrations of valproic acid and to improve the effectiveness and usefulness of monitoring the serum concentration.
[ترجمه ترگمان]OBJECTIVE: برای مشاهده عواملی که نوسانات غلظت serum اسید valproic را تحت تاثیر قرار می دهند و کارآیی و سودمندی کنترل غلظت سرم را بهبود می بخشند
[ترجمه گوگل]هدف: برای رعایت عوامل موثر بر نوسانات غلظت سرمی اسید و والپروئیک و بهبود اثربخشی و سودمندی نظارت بر غلظت سرمی

13. The number of students at a college can be subject to considerable fluctuation.
[ترجمه ترگمان]تعداد دانش آموزان در یک کالج را می توان در معرض نوسانات قابل توجهی قرار داد
[ترجمه گوگل]تعدادی از دانشجویان در کالج می توانند نوسانات قابل توجهی داشته باشند

14. Indeed, at one point the peak of a worst case fluctuation actually exceeds that of the best case.
[ترجمه ترگمان]در واقع، در یک نقطه اوج بدترین نوسان موردی در واقع از بهترین حالت تجاوز می کند
[ترجمه گوگل]در واقع، در یک نقطه، اوج بدترین نوسانات موردی در واقع بیش از بهترین مورد است

15. Any number of circumstances may give rise to a fluctuation in workload thus upsetting staffing predictions.
[ترجمه ترگمان]هر چند شرایط ممکن است باعث نوسان در حجم کار شده و در نتیجه منجر به پیش بینی های مربوط به پرسنل شود
[ترجمه گوگل]هر گونه شرایط ممکن است منجر به نوسان در بار کاری شود، بنابراین پیش بینی کارکنان از بین می رود

پیشنهاد کاربران

اهتزاز

نوسان

افت و خیر بی قاعده - نوسان بی قاعده - نوسانات و تغییراتی که یک ریتم مشخص را دنبال نمی کنند
The calculations do not take into account any fluctuation in the share price
این محاسبات هیچ افت و خیز بی قاعده ای از قیمت سهام را در نظر نمی گیرد

ناهمواری

نوسان , تغییر

# fluctuations in share prices
# fluctuations in the value of the dollar
# Fluctuations in temperature are common in spring

fluctuation ( شیمی )
واژه مصوب: اُفت وخیز 1
تعریف: انحراف هر کمیت از مقدار میانگین آن که معمولاً بین دو مقدارِ حدی کمینه و بیشینه تغییر می کند


کلمات دیگر: