کلمه جو
صفحه اصلی

growing


روینده، نمو کننده

انگلیسی به فارسی

روینده، نمو کننده، فزاینده، رو به افزایش


در حال رشد، بزرگ شدن، رشد کردن، شدن، روییدن، کاشتن، بالیدن، رستن، سبز شدن، زیاد شدن، ترقی کردن، گشتن، رویانیدن، برزگ شدن، سبز کردن، عمل امدن


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: increasing or becoming larger.

- A growing number of people are shopping online for clothes.
[ترجمه ترگمان] تعداد رو به افزایشی از مردم برای خرید لباس به صورت آنلاین خرید می کنند
[ترجمه گوگل] تعداد روزافزون مردم برای خرید لباس آنلاین هستند

• act of becoming larger; raising, cultivation
becoming larger; of something which grows

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] رشد دادن رشد بلورهای نیمه رسانا از طریق تبلور آهسته از یک مذاب .

مترادف و متضاد

increasing


Synonyms: crescive, crescent, expanding, budding, germinating, maturing, burgeoning, fructifying, enlarging, amplifying, waxing, swelling, developing, mushrooming, spreading, thriving, flourishing, pullulating, dilating, augmenting, stretching, sprouting, living, viable, animate


Antonyms: lessening, withering, shrinking


جملات نمونه

1. a growing divergence of interests between the two countries
اختلاف رو به تزاید منافع آن دو کشور

2. a growing fear
ترس فزاینده

3. for growing children milk is just the ticket
برای کودکان در حال رشد شیر بهترین چیز است.

4. our growing cities are screaming for water
شهرهای در حال رشد ما برای آب فریاد می زنند.

5. slow growing
کم رشد

6. the growing cleavage between parents and children
شکاف فزاینده بین والدین و فرزندان

7. the growing divide between the rich and the poor
فاصله ی فزاینده بین اغنیا و فقرا

8. the growing might of the middle classes
توانمندی فزاینده ی طبقات متوسط

9. adventitious roots growing on a stem
ریشه های نابجا که بر ساقه روییده است

10. in iowa corn growing and hog raising dovetail efficiently
در ایالت آیووا کشت ذرت و پرورش خوک به طور موثری با هم هماهنگ شده اند.

11. our exports are growing by leaps and bounds
صادرات ما به سرعت در حال رشد است.

12. iran's petrochemical industries are growing
صنایع پتروشیمی ایران در حال رشد است.

13. the country's economy was growing
اقتصاد کشور در حال رشد بود.

14. the company is going through its growing pains
شرکت با مسایل اولیه دوران رشد مواجه است.

15. This new technique of artificially growing cells copies what actually happens in nature.
[ترجمه ترگمان]این روش جدید از سلول های رشد مصنوعی، آنچه واقعا در طبیعت اتفاق می افتد را کپی می کند
[ترجمه گوگل]این روش جدید از سلولهای مصنوعی رشد می کند که در طبیعت اتفاق می افتد

16. The new leaves are growing out.
[ترجمه ترگمان]برگ های جدید در حال رشد هستند
[ترجمه گوگل]برگ های جدید رشد می کنند

17. Can the human race carry on expanding and growing the same way that it is now?
[ترجمه ترگمان]آیا نژاد بشر می تواند به همین شکل رشد کند و رشد کند؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانم نژاد بشر را در حال گسترش و رشد در همان حال که در حال حاضر است؟

18. Is the coastal plain good for growing crops?
[ترجمه ترگمان]آیا جلگه ساحلی برای کشت محصولات خوب است؟
[ترجمه گوگل]دشت ساحلی مناسب برای رشد محصولات است؟

19. Don't feel bad growing old. I am right behind you.
[ترجمه ترگمان]پیر شدن احساس بدی نداشته باش من درست پشت سرت هستم
[ترجمه گوگل]احساس بدی در حال رشد کردن نیست من پشت سر شما هستم

20. There is a new trunk growing from the fallen dead tree.
[ترجمه ترگمان]یک تنه تازه از درخت مرده در حال رشد است
[ترجمه گوگل]یک تنه جدید از درخت مرده افتاده وجود دارد

21. There is growing opposition to the latest proposals.
[ترجمه ترگمان]احزاب مخالف در حال افزایش مخالفت خود با آخرین پیشنهادها هستند
[ترجمه گوگل]مخالفت رو به رشد با آخرین پیشنهادها وجود دارد

پیشنهاد کاربران

رشد

درحال رشد، روبه افزایش، روبه ازدیاد

Growing=amplify
بزرگ شدن؛رشد کردن

رو به رشد

رشد کردن _نمو زدن

پیشرفت کننده . رشد و نمو کننده growing flowers

رشد کردن

پرورش

رو به پیشرفت

رو به افزایش
در حال رشد
در حال پیشرفت

لایک یادت نره😁

پرورش دادن

چریدن


فزاینده، رو به افزایش

رو به رشد
رو به فزونی
افزاینده

روزافزون


کلمات دیگر: