کلمه جو
صفحه اصلی

newsagent


(انگلیس) رجوع شود به: newsdealer، روزنامه فروش، خبرگزار

انگلیسی به فارسی

خبرنگار


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: (chiefly British) a store, or the owner of a store, that sells newspapers, magazines, and sweets; newsstand.

• a newsagent or newsagent's is a shop which sells newspapers, magazines, sweets, and cigarettes.

جملات نمونه

1. The newsagent is crowded, full of schoolchildren in uniform.
[ترجمه ترگمان]The شلوغ و پر از بچه های مدرسه ای با لباس رسمی است
[ترجمه گوگل]خبرنامه شلوغ است، پر از دانش آموزان در لباس

2. He returned with a Man from Mullingar, a newsagent who wanted a Halloween witch to hang up in his shop.
[ترجمه ترگمان]او با مردی از Mullingar، مردی که می خواست یک جادوگر هالو وین را در مغازه اش نگه دارد، برگشت
[ترجمه گوگل]او با یک مرد از مولینگار، خبرنگار که می خواست یک جادوگر هالووین در فروشگاه خود را آویزان، بازگشت

3. But if she couldn't have another baby the newsagent on the corner wanted some one in the mornings.
[ترجمه ترگمان]اما اگر نمی توانست بچه دیگری را در گوشه و کنار خانه داشته باشد، همان روز صبح یکی از آن ها را می خواست
[ترجمه گوگل]اما اگر او نمیتواند یک نوزاد دیگر داشته باشد، خبرنگار در گوشه خوابیده، یک صبح بخیر

4. She'd been buying some sweets at a local newsagent minutes before the accident.
[ترجمه ترگمان]قبل از تصادف چند دقیقه ای شکلات می خرید
[ترجمه گوگل]او بعضی از شیرینی ها را در یک مهمانی روزانه محلی پیش از حادثه خریداری کرده است

5. I hit home at a Liverpool city centre newsagent.
[ترجمه ترگمان]من در یک مرکز شهر لیورپول در newsagent به خانه برگشتم
[ترجمه گوگل]من در یک خبرنگار مرکز شهر لیورپول به خانه خیره شدم

6. The baker and the newsagent were open and there was a light on in the Carabinieri station that stood between them.
[ترجمه ترگمان]نانوایی و the باز بودند و نوری در ایستگاه Carabinieri که بین آن ها بود روشن بود
[ترجمه گوگل]نانوا و خبرنگار باز بودند و در ایستگاه کارابینیری ایستاده بودند که بین آنها ایستاده بود

7. The newsagent stood next to the bookmakers in a parade of dingy shops.
[ترجمه ترگمان]The در کنار the در یک رژه مغازه کوچک و کثیف ایستاده بودند
[ترجمه گوگل]خبرنگار در یک نمایشگاه مغازه های نیشکر کنار بقالی ایستاده بود

8. A young man who broke into a London newsagent after hours can't think of anything to steal apart from three top shelf adult magazines.
[ترجمه ترگمان]جوانی که بعد از ساعت ها وارد لندن شد نمی تواند به چیزی فکر کند که از روی جلد سه مجله بالغ دزدی کند
[ترجمه گوگل]یک مرد جوان که بعد از ساعت به یک خبرنگار بریتانیایی میرود، نمی تواند چیزی را به عنوان سرقت از سه مجله بالغ در بالای سر بگذارد

9. WHO 's the most dependable newsagent?
[ترجمه ترگمان]کی بیشتر از همه آدم قابل اطمینانی است؟
[ترجمه گوگل]WHO مهمترین خبرنامه معتبر است؟

10. I also continued when the amateur newsagent! Small sun, we go where!
[ترجمه ترگمان]من همینطور ادامه دادم وقتی که کارای غیر حرفه ای رو انجام دادم خورشید کوچک، ما به کجا می رویم!
[ترجمه گوگل]من همچنین زمانی که خبرنگار آماتور بودم ادامه دادم! خورشید کوچک، ما کجا برویم

11. WHS has been trading since 1792 as a newsagent and stationer.
[ترجمه ترگمان]از سال ۱۷۹۲ به عنوان a و stationer تجارت می کنه
[ترجمه گوگل]WHS از سال 1792 به عنوان خبرنگار و خبرنگار تجارت کرده است

12. Newsagent: Michael, how's my fledgling paper boy doing, this fine pristine morning?
[ترجمه ترگمان]مایکل \"، اون پسر بچه نوپا من چیکار می کنه\" این صبح خوب و تازه؟
[ترجمه گوگل]Newsagent: مایکل، چگونه پسر کاغذ نوپای من را انجام می دهد، این صبح زیبایی نابجا؟

13. There has been a wave of theft from newsagent.
[ترجمه ترگمان] یه سری دزدی از \"newsagent\" بوده
[ترجمه گوگل]موجی از سرقت از خبرنگار بوده است

14. The newsagent sells all the computer monthlies.
[ترجمه ترگمان]The همه کامپیوترهای computer را می فروشد
[ترجمه گوگل]خبرنگار همه ماهنامه های کامپیوتر را می فروشد

پیشنهاد کاربران

دکه روزنامه فروشی

البته بیشتر معنی کسی را میدهد که در دکه روزنامه فروشی کار میکند

عامل خبر ، روزنامه فروش

کسی که صاحب ( باجه ، دکه یا کیوسک ) روزنامه فروشی هست
a person who owns or manages a newsagent's

اگه newsagent's باشه میشه ( باجه ، دکه یا کیوسک ) روزنامه فروشی
a shop that sells newspapers and magazines, as well as some foods and things that people often buy such as cigarettes


خبرنگار ، عامل خبر ، کسی که در مطبوعات است ، روزنامه فروش

روزنامه فروشی


E. g. Could you buy a paper for me if you go by a newsagents?


کلمات دیگر: