کلمه جو
صفحه اصلی

footman


معنی : فراش، شاطر، پادو، نوکر، جلو دار
معانی دیگر : (در کاخ ها) یاور آبدارباشی، معاون آبدارخانه

انگلیسی به فارسی

نوکر، فراش، پادو، جلودار، شاطر


دستیار، شاطر، فراش، نوکر، پادو، جلو دار


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: footmen
• : تعریف: a manservant, usu. in uniform, who attends the door of a house or carriage, serves at table, and runs errands.
مشابه: lackey

• servant who attends a carriage or waits at a table
a footman is a male servant who does jobs such as opening doors or serving food.

مترادف و متضاد

فراش (اسم)
apparitor, bed, footman, mattress, servant, lackey, wife, sergeant-at-arms, guard of the ka'beh in mecca, lacquey

شاطر (اسم)
apparitor, footman

پادو (اسم)
peon, footman, lackey, page, busboy, scullion, errand boy, flunkey, flunky, footboy, lacquey, legman

نوکر (اسم)
help, man, swain, footman, servant, lackey, valet, server, menial, flunkey, henchman, famulus, handyman, flunky, footboy, manservant, lacquey, servitor, slavey, yes-man

جلو دار (اسم)
footman, herald, harbinger, van, front man, vanguard

جملات نمونه

1. The footman bowed the guests out.
[ترجمه ترگمان]خدمتکار با احترام میهمانان را مرخص کرد
[ترجمه گوگل]پایتخت از مهمانان بیرون می آید

2. They were bowed out by the footman.
[ترجمه ترگمان]پیشخدمت تعظیم کرد و گفت:
[ترجمه گوگل]آنها توسط پیمان خفه شدند

3. The footman went ahead against the hurricane.
[ترجمه ترگمان]خدمتکار به طرف گردباد پیش رفت
[ترجمه گوگل]پیاده روی در برابر طوفان پیش رفت

4. The footman walks out with the cook.
[ترجمه ترگمان]پیشخدمت با آشپز بیرون می آید
[ترجمه گوگل]پانمن با آشپز راه می رود

5. Artemis followed the footman across the faded rug, behind the backs of the guests.
[ترجمه ترگمان]آرتمس پشت سر مهمانان به دنبال پیشخدمت رفت
[ترجمه گوگل]آرتمیس پس از پیاده روی پدری که در پشت فرش فرو رفته بود، پشت سر مهمانها ایستاد

6. A footman came and did something deft with a spoon and a plate and a linen napkin.
[ترجمه ترگمان]خدمتکاری وارد شد و یک قاشق و یک بشقاب و یک دستمال کتانی به دست آورد
[ترجمه گوگل]یک پیمان آمد و با یک قاشق و یک ورق و یک دستمال کتانی چیزی را با خود برد

7. That sweet smell was death's footman.
[ترجمه ترگمان]این بوی شیرین خدمتکار مرگ بود
[ترجمه گوگل]این بوی شیرین، دستیار مرگ بود

8. Cupid draws his arrow on both footman and pharaoh.
[ترجمه ترگمان]رب النوع عشق به هر دو خدمتکار و فرعون تیر خورد
[ترجمه گوگل]کوپید فلش خود را در هر دو پاناما و فرعون تساوی می دهد

9. Footman: Murlocs? Here? They must have an encampment nearby!
[ترجمه ترگمان]footman: Murlocs؟ اینجا؟ حتما اردوگاه همین نزدیکی ها هست!
[ترجمه گوگل]Footman: Murlocs؟ اینجا؟ آنها باید یک مجتمع در نزدیکی دارند!

10. Week Footman: Double growth for Footmen and Swordsmen.
[ترجمه ترگمان]هفته footman: رشد مضاعف برای footmen و swordsmen
[ترجمه گوگل]Footman هفته: رشد دوگانه برای Footmen و Swordsmen

11. I am my own footman and parlour - maid for the moment.
[ترجمه ترگمان]من نوکر و نوکر خودم هستم
[ترجمه گوگل]من دستیار و دستیار خودم هستم - مامان برای لحظه ای

12. They had a footman in livery with them.
[ترجمه ترگمان]پیشخدمتی در لباس رسمی با آنان بود
[ترجمه گوگل]آنها با آنها لانه دار بودند

13. He saw her, encircled by mother, footman, maid, and porter, take her seat and drive away.
[ترجمه ترگمان]او را دید که مادر، خدمتکار، خدمتکار و دربان را احاطه کرده و از او دور شد
[ترجمه گوگل]او او را دید، که توسط مادر، پیکان، خدمتکار و حمل کننده محاصره شده بود، صندلی او را می برد و دور می کرد

14. Why, will the black footman tell tales?
[ترجمه ترگمان]چرا خدمتکار سیاه قصه می گوید؟
[ترجمه گوگل]چرا پاکت سیاه پوست به داستان می گوید؟

پیشنهاد کاربران

دربان

کمک آبدارچی


کلمات دیگر: