کلمه جو
صفحه اصلی

aggravation


بدتر کردن، وخیم سازی، تشدید، (عامیانه) ناراحتی خشم انگیز، رنجه، اذیت، آزار، مصدع، موجب وخامت یا بدی، تبدیل به بدتر، سخت کردن، سختی، شدت، تهییج، مایه تشدیدجرم

انگلیسی به فارسی

بدتر کردن، وخیم‌سازی، تشدید، تشدید جرم،، تهییج، رنجه


موجب وخامت یا بدی


(عامیانه) ناراحتی خشمانگیز، رنجه، اذیت، آزار، مصدع


تشدید


انگلیسی به انگلیسی

• making worse, exacerbation; irritation, annoyance

مترادف و متضاد

annoyance


Synonyms: affliction, aggro, bother, botheration, difficulty, distress, exasperation, hang-up, headache, irksomeness, irritation, pain, pain in the neck, pet peeve, provocation, teasing, vexation, worry


worsening of a situation,


Synonyms: condition deepening, exacerbation, exaggeration, heightening, increase, inflaming, inflammation, intensification, magnification, sharpening, strengthening, worsening


جملات نمونه

1. in order to prevent an aggravation of the problem
به منظور جلوگیری از وخیم تر شدن آن مسئله

2. the dog's barking was a constant aggravation
عوعو سگ مصدع همیشگی بود.

3. I just couldn't take the aggravation.
[ترجمه ترگمان]من فقط نتونستم the رو تحمل کنم
[ترجمه گوگل]من فقط نمی توانستم تشدید را بگیرم

4. I've been getting a lot of aggravation at work recently.
[ترجمه ترگمان]اخیرا یه عالمه کار aggravation انجام دادم
[ترجمه گوگل]اخیرا کارهای زیادی را در کار انجام داده ام

5. The drug may cause an aggravation of the condition.
[ترجمه ترگمان]این دارو ممکن است باعث تشدید وضعیت شود
[ترجمه گوگل]این دارو ممکن است موجب تشدید این بیماری شود

6. I don't need all this aggravation at work.
[ترجمه ترگمان]من به تمام این aggravation در کار احتیاج ندارم
[ترجمه گوگل]من به این همه تشدید در کار نیاز ندارم

7. This sometimes causes temporary aggravation of the movement disorder, but may eventually result in its improvement or complete subsidence.
[ترجمه ترگمان]این امر گاهی موجب تشدید موقت اختلال در حرکت می شود، اما ممکن است در نهایت منجر به بهبود و یا فرونشست خود شود
[ترجمه گوگل]این گاهی اوقات باعث تشدید موقت اختلال حرکتی می شود، اما ممکن است در نهایت منجر به بهبود آن یا فروپاشی کامل شود

8. With the economic integration and aggravation of the Chinese market globalization process, the retail business of our country is encountering unprecedented horizontal competition and market to push.
[ترجمه ترگمان]با ادغام اقتصادی و تشدید فرآیند جهانی سازی بازار چین، تجارت خرده فروشی کشور ما با رقابت بی سابقه افقی و بازار برای هل دادن مواجه است
[ترجمه گوگل]با ادغام اقتصادی و تشدید روند جهانی شدن بازار جهانی، تجارت خرده فروشی کشور ما با رقابت افقی بیطرف و بازار مواجه است

9. She stirred in aggravation as she said this.
[ترجمه ترگمان]در حالی که این حرف را می زد به شدت به هیجان آمد
[ترجمه گوگل]او گفت که این موضوع در حال تشدید است

10. Aggravation of bacterial drug resistance makes people face a draconic reality, that is post - antibiotics era.
[ترجمه ترگمان]استفاده از مقاومت باکتریایی بر روی مواد مخدر باعث می شود مردم با واقعیت draconic مواجه شوند، که دوران پس از آنتی بیوتیک ها است
[ترجمه گوگل]تسکین مقاومت دارویی باکتری باعث می شود افراد با یک واقعیت غریزی مواجه شوند، که عصر پس از آنتی بیوتیک است

11. A merchant who protests risks aggravation, so most are cageyabout criticising what amounts to restrictive practices.
[ترجمه ترگمان]یک تاجر که به شدت به خطر اعتراض می کند، بیش از همه انتقاد می کند که چه مقدار از شیوه های محدود کننده را مورد انتقاد قرار می دهد
[ترجمه گوگل]یک بازرگان که تظاهرات را به خطر می اندازد، به شدت مورد انتقاد قرار می گیرد که بیشتر به نوعی محدودیت عمل می کند

12. Can't stand the aggravation, all day I get aggravation. You know how it is. "
[ترجمه ترگمان]تحمل بدتر شدن اوضاع را ندارم، تمام روز بدتر می شود شما می دانید که چطور است \"
[ترجمه گوگل]تشدید را نمی توانم تحمل کنم، تمام روز من تشدید می شود می دونی این چجوریه '

13. The aggravation of her condition resulted from lack of care.
[ترجمه ترگمان]بدتر شدن وضعیت او ناشی از کمبود مراقبت بود
[ترجمه گوگل]تشدید وضعیت او ناشی از فقدان مراقبت است

14. Conflict by itself is not horrible, but its aggravation is.
[ترجمه ترگمان]کش مکش به خودی خود وحشتناک نیست، بلکه تشدید آن است
[ترجمه گوگل]اختلاف به خودی خود وحشتناک نیست، بلکه تشدید آن است

15. That he held this heresy was a further aggravation of his silence and secrecy and inwardness of disposition.
[ترجمه ترگمان]او عقیده داشت که این بدعت به منزله تشدید further سکوت و رازداری او بود
[ترجمه گوگل]این که او این خدعه را برگزار کرد، تشدید بیشتر سکوت و محرمانگی و بی نظمی او بود

in order to prevent an aggravation of the problem

به منظور جلوگیری از وخیم‌تر شدن آن مسئله


The dog's barking was a constant aggravation.

عوعو سگ مصدع همیشگی بود.


پیشنهاد کاربران

بد شدن رابطه بین افراد

I've been getting a lot of aggravation at work recently

آزار و اذیت


کلمات دیگر: