کلمه جو
صفحه اصلی

computerize


معنی : کامپیوتری کردن
معانی دیگر : کامپیوتری کردن

انگلیسی به فارسی

کامپیوتری کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: computerizes, computerizing, computerized
(1) تعریف: to process or store (information) in an electronic computer.

(2) تعریف: to provide with a computer or computer system.

- The consultants computerized our business.
[ترجمه ترگمان] مشاوران کسب وکار ما را کامپیوتری کردند
[ترجمه گوگل] مشاوران ما کسب و کار ما را کامپایل کردند

(3) تعریف: to put into a form that can be processed by a computer.

- The Census Bureau computerizes all its data.
[ترجمه ترگمان] اداره آمار همه داده های آن را تایید می کند
[ترجمه گوگل] اداره سرشماری تمام اطلاعات آن را کامپیوتر می کند
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: computerization (n.)
• : تعریف: to change to an information system managed by computers.

• carry out or produce by means of a computer, equip with computers; store in a computer; mechanize (also computerise)
to computerize a system or type of work means to arrange for it to be done by computers.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] کامپیوتر ساختن فرایند تبدیل عملیاتی که قبلاً توسط وسایل مکانیکی، نظیر ساعت، یا الکترومکانیکی، نظیر موتورها و رله ها، انجام می شدند به عملیات تحت کنترل کامپیوتر . به عنوان نمونه می توان از ماشینهای حساب، ترازوها، دوربینها و ابزارهای آزمایشگر کامپیوتری نام برد.

مترادف و متضاد

کامپیوتری کردن (فعل)
computerize

جملات نمونه

1. I'm trying to make a spreadsheet up to computerize everything that's done by hand at the moment.
[ترجمه ترگمان]من دارم سعی می کنم به هر چیزی که در آن لحظه انجام شده است برسم
[ترجمه گوگل]من تلاش می کنم تا یک صفحه گسترده ایجاد کنم تا همه چیز را که با دست در حال انجام است، کامپایل کنم

2. The government invited tenders for a project to computerize the social security system.
[ترجمه ترگمان]دولت مناقصات یک پروژه را برای تقویت سیستم امنیت اجتماعی دعوت کرده است
[ترجمه گوگل]دولت دعوتنامه هایی را برای یک سیستم کامپیوتری سیستم اجتماعی تأمین کرد

3. Our company has decided to computerize its wages department.
[ترجمه ترگمان]شرکت ما تصمیم گرفته که از این کار مزد بگیرد
[ترجمه گوگل]شرکت ما تصمیم گرفته است تا بخش دستمزد خود را کامپایل کند

4. Many hospitals say they simply can't afford to computerize.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از بیمارستان ها می گویند که آن ها توان مالی ندارند
[ترجمه گوگل]بسیاری از بیمارستان ها می گویند که به سادگی نمی توانند کامپیوتر را بپردازند

5. The firm decided to computerize its wages department.
[ترجمه ترگمان]شرکت تصمیم گرفت که از این کار مزد بگیرد
[ترجمه گوگل]این شرکت تصمیم گرفت تا بخش حقوق و دستمزد خود را کامپایل کند

6. The coal industry has decided to computerize in the near future.
[ترجمه ترگمان]صنعت زغال سنگ تصمیم گرفته است که در آینده نزدیک شرکت کند
[ترجمه گوگل]صنعت ذغالسنگ تصمیم گرفته است که در آینده نزدیک به کامپیوتر برسد

7. Their decision five years ago to computerize the company is now paying dividends.
[ترجمه ترگمان]پنج سال پیش تصمیم آن ها برای شرکت در شرکت در حال حاضر سود سهام است
[ترجمه گوگل]تصمیمی که پنج سال پیش برای رایزنی با این شرکت در حال انجام است، اکنون سود سهام را به عهده دارد

8. We want to computerize the current manual system we have.
[ترجمه ترگمان]ما می خواهیم سیستم دستی کنونی که داریم را از بین ببریم
[ترجمه گوگل]ما می خواهیم سیستم کتابچه جاری ما را به صورت کامپیوتری بسازیم

9. This paper expounds how to computerize the management of package freights and selecting freights for the loading of hazardous goods so as to raise efficiency on the basis of safe transportation.
[ترجمه ترگمان]این مقاله به بحث در مورد چگونگی computerize مدیریت بسته ها و انتخاب freights برای بارگیری کالاهای خطرناک می پردازد تا کارایی را بر مبنای حمل و نقل ایمن افزایش دهد
[ترجمه گوگل]این مقاله نشان می دهد که چگونه کامپیوتر را مدیریت حمل و نقل بسته و انتخاب بار برای بارگیری کالاهای خطرناک به منظور افزایش بهره وری بر اساس حمل و نقل امن است

10. The soccer is computerize [sentence dictionary], which can easily accomplish actions such as passing and kicking the football.
[ترجمه ترگمان]فوتبال computerize [ فرهنگ لغت [ جمله ] است، که می تواند به راحتی فعالیت هایی مانند عبور و لگد زدن به فوتبال را انجام دهد
[ترجمه گوگل]فوتبال، کامپیوتر [واژه فرهنگ لغت] است که می تواند به آسانی انجام اقدامات مانند عبور و لگد زدن فوتبال

11. The firm has decided to computerize its wages department.
[ترجمه ترگمان]شرکت تصمیم گرفته است که بخش حقوق خود را افزایش دهد
[ترجمه گوگل]این شرکت تصمیم گرفته است تا بخش دستمزد خود را کامپایل کند

12. You are going to computerize the entire production line?
[ترجمه ترگمان]شما می خواهید کل خط تولید را از بین ببرید؟
[ترجمه گوگل]شما قصد دارید کل خط تولید را به صورت کامپایل کنید؟

13. The system is helpful to automatize and computerize the assessment and management of locomotive attendants.
[ترجمه ترگمان]این سیستم به automatize کمک می کند و ارزیابی و مدیریت پرسنل لوکوموتیو را تسهیل می کند
[ترجمه گوگل]این سیستم برای ارزیابی و مدیریت محتویات لوکوموتیو خودکار و کامپیوتری مفید است

14. It is widely used to convert books and documents into electronic files, to computerize a record-keeping system in an office, or to publish the text on a website.
[ترجمه ترگمان]این کتاب به طور گسترده برای تبدیل کتاب ها و اسناد به فایل های الکترونیکی به کار می رود تا یک سیستم نگهداری سوابق در یک دفتر ثبت شود، یا متن را در یک وب سایت منتشر کند
[ترجمه گوگل]این به طور گسترده ای برای تبدیل اسناد و مدارک به فایل های الکترونیکی استفاده می شود، سیستم حسابداری کامپیوتری را در یک دفتر و یا انتشار متن در یک وب سایت

15. With on the job training the workers train on the new computerize machines.
[ترجمه ترگمان]کارگران با آموزش شغلی، بر روی ماشین های computerize جدید آموزش می بینند
[ترجمه گوگل]با تمرین شغلی کارگران در دستگاه های کامپیوتری جدید تمرین می کنند

پیشنهاد کاربران

استفاده کردن از کامپیوتر برای ذخیره اطلاعات، کنترل کردن نحوه ی انجام کارها و . . . . . . .

انجام دادن کارها به وسیله ی کامپیوتر به جای استفاده از نیروی انسانی

مکانیزه کردن ( در مقابل استفاده از نیروی انسانی )


کلمات دیگر: