1. a niagara of worthless books
سیلی از کتاب های بی ارزش
2. Without wisdom wealth is worthless.
[ترجمه ترگمان]بدون حکمت، ثروت خرد، بی ارزش است
[ترجمه گوگل]بدون حکمت ثروت بی ارزش است
3. This contract is worthless; you've been taken for a ride!
[ترجمه ترگمان]این قرارداد بی هوده است؛ شما را به سواری برده بودند!
[ترجمه گوگل]این قرارداد بی ارزش است؛ شما برای سواری گرفته شده اید!
4. These contradictions made his evidence worthless.
[ترجمه ترگمان]این تضادها منجر به بی ارزش شدن مدرک وی شدند
[ترجمه گوگل]این تضادها شواهد و مدارک خود را بی ارزش ساخته است
5. The guarantee could be worthless if the firm goes out of business.
[ترجمه ترگمان]اگر شرکت از کسب وکار خارج شود، تضمینی می تواند بی ارزش باشد
[ترجمه گوگل]تضمین می تواند بی ارزش باشد، در صورتی که شرکت از کار خارج شود
6. He dismissed the opinion polls as worthless.
[ترجمه ترگمان]او نظرسنجی های انجام شده را بی ارزش شمرد
[ترجمه گوگل]او نظرسنجی ها را بی ارزش خواند
7. He said the jewels were worthless fakes.
[ترجمه ترگمان]گفت که جواهرات بدلی بی ارزش هستند
[ترجمه گوگل]او گفت جواهرات تقلبی بی ارزش است
8. He chucked his money away on a worthless plan.
[ترجمه ترگمان]او پول خود را روی یک نقشه بی ارزش رها کرد
[ترجمه گوگل]او پول خود را بر روی طرح بی ارزش گذاشت
9. The co-defendants are charged with selling worthless junk bonds to thousands of unsuspecting depositors.
[ترجمه ترگمان]متهمان با فروش اوراق قرضه بی ارزش بی ارزش به هزاران نفر از سپرده گذاران ناآگاه متهم شده اند
[ترجمه گوگل]متهمان متهم به فروش اوراق قرضه ناخوشایند به هزاران نفر از سپرده گذاران ناخوشایند هستند
10. The diseased plants are quite worthless to the farmer.
[ترجمه ترگمان]گیاهان بیمار کاملا برای کشاورز بی ارزش هستند
[ترجمه گوگل]گیاهان بیمار به کشاورز بسیار بی ارزش هستند
11. He left his wife for a worthless actress.
[ترجمه ترگمان]زنش را برای یک هنرپیشه بی ارزش تنها گذاشت
[ترجمه گوگل]او همسرش را برای یک بازیگر بی ارزش ترک کرد
12. The information was worthless to me.
[ترجمه ترگمان]این اطلاعات برای من بی ارزش بود
[ترجمه گوگل]اطلاعات برای من بی ارزش بود
13. His parents had made him feel worthless.
[ترجمه ترگمان]پدر و مادرش او را بی ارزش کرده بودند
[ترجمه گوگل]پدر و مادر او را ساخته اند او احساس بی ارزش
14. Don't read worthless books.
[ترجمه ترگمان]کتاب های بی ارزش را نمی خواند
[ترجمه گوگل]کتابهای بی ارزش را بخوانید
15. The company's shares are now virtually worthless shares.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر سهام این شرکت در حال حاضر به طور مجازی سهام دارد
[ترجمه گوگل]سهام این شرکت تقریبا بی ارزش است