کلمه جو
صفحه اصلی

moralize


معنی : اخلاقی کردن، نتیجه اخلاقی گرفتن از
معانی دیگر : (معمولا به طور خسته کننده یا تحمیل آمیز) موعظه ی اخلاقی کردن، درباره ی اخلاقیات نگاشتن (یا حرف زدن یا اندیشیدن)، درس اخلاق دادن، درستی و نادرستی اعمال را مورد تجزیه و تحلیل قرار دادن

انگلیسی به فارسی

نتیجه اخلاقی گرفتن از، اخلاقی کردن


اخلاقی کردن، نتیجه اخلاقی گرفتن از


انگلیسی به انگلیسی

• explain or define in moral terms; improve moral of; enforce principles of morality (also moralise)
if someone moralizes, they tell people what they think is right or wrong; used showing disapproval.

مترادف و متضاد

اخلاقی کردن (فعل)
moralize

نتیجه اخلاقی گرفتن از (فعل)
moralize

preach


Synonyms: admonish, edify, lecture, pass judgment, pontificate, pontify, preachify, sermonize, teach


جملات نمونه

1. (c. popper) we want to moralize politics and not to politicize morals
ما می خواهیم سیاست را اخلاقی کنیم ولی نمی خواهیم اخلاقیات را سیاسی کنیم.

2. He's always moralizing about the behaviour of young people.
[ترجمه ترگمان]او همیشه در مورد رفتار افراد جوان بحث می کند
[ترجمه گوگل]او همیشه در مورد رفتار جوانان اخلاقی است

3. As a dramatist I hate to moralize.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک نمایشنامه نویس متنفرم از اخلاقیات
[ترجمه گوگل]به عنوان یک متفکر، من متناقض می کنم

4. The speaker began moralizing on the right way for people to behave, and his listeners soon lost interest.
[ترجمه ترگمان]سخنگو در مورد روش درست برای افرادی که رفتار می کنند صحبت کرد، و شنوندگان او به زودی علاقه خود را از دست دادند
[ترجمه گوگل]سخنران اخلاقیات را در راه درست برای رفتار مردم آغاز کرد و شنوندگانش به زودی علاقه خود را از دست دادند

5. She's always moralizing about the behaviour of today's young people.
[ترجمه ترگمان]او همیشه در مورد رفتار جوانان امروز صحبت می کند
[ترجمه گوگل]او همیشه در مورد رفتار جوانان امروز اخلاقی است

6. The play veers from loopy comedy to serious moralizing.
[ترجمه ترگمان]این نمایشنامه از کمدی loopy گرفته تا اخلاقی اخلاقی بود
[ترجمه گوگل]این بازی از کمدی عجیب و غریب گرفته تا اخلاقی جدی است

7. Another important characteristic of the sentimental comedy is its moralizing, ethical nature.
[ترجمه ترگمان]یکی دیگر از ویژگی های مهم این کمدی احساساتی اخلاقی، طبیعت اخلاقی است
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از ویژگی های مهم کمدی احساسی، طبیعت اخلاقی و اخلاقی آن است

8. Practically all moralizing is absent from Romantic drama.
[ترجمه ترگمان]عملا همه moralizing از درام رمانتیک غایب است
[ترجمه گوگل]عملا همه ی اخلاقی بودن در نقش رمانتیک نیست

9. Another outstanding characteristic of this genre is its didactic, moralizing character.
[ترجمه ترگمان]یکی دیگر از ویژگی های برجسته این ژانر، اخلاق آموزشی و اخلاقی آن است
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از ویژگی های برجسته این ژانر، شخصیت اخلاقی و آموزشی است

10. Practically all moralizing is absent from this play as it is from Romantic theater.
[ترجمه ترگمان]عملا همه moralizing از این نمایش غایب است چون این نمایش از تئاتر رومانتیک است
[ترجمه گوگل]تقریبا تمام اخلاقیات از این بازی غایب است، همانطور که از تئاتر رمانتیک است

11. The play was also noteworthy for its virtuous characters, it moralizing quality and the theme of recognition.
[ترجمه ترگمان]این نمایشنامه همچنین به خاطر شخصیت پاک آن، به معنی اخلاق و موضوع بازشناسی بود
[ترجمه گوگل]این بازی همچنین برای شخصیت های فضیلت خود، آن کیفیت اخلاقی و موضوع شناختن قابل توجه است

12. Then, too, right beside the moralizing lay a deep and thoroughgoing tolerance.
[ترجمه ترگمان]سپس، در کنار اخلاقی اخلاقی، در کنار اخلاقی اخلاقی، تحمل ناپذیری وجود داشت
[ترجمه گوگل]سپس، درست در کنار اخلاقیات، تحمل عمیق و دقیق هم قرار می گیرد

13. But it is not for me to moralize.
[ترجمه ترگمان]اما این کار به من مربوط نیست
[ترجمه گوگل]اما این برای من نیست که اخلاقی شود

14. While there is a certain grubby vitality to the show, it wears thin long before the final round of moralizing.
[ترجمه ترگمان]در حالی که یک زندگی کهنه و کثیف برای این نمایش وجود دارد، اما قبل از دور نهایی اخلاقی، رنگ آن نازک می شود
[ترجمه گوگل]در حالی که یک جنجال خاصی برای نمایش وجود دارد، آن را خیلی طولانی قبل از دور آخر اخلاق زدن نازک می پوشد

He is a boring teacher who moralizes instead of teaching geometry.

او معلم خسته‌کننده‌ای است که به جای تدریس هندسه، موعظه‌ی اخلاقی می‌کند.


پیشنهاد کاربران

جانماز آب کشیدن


کلمات دیگر: