کلمه جو
صفحه اصلی

twentieth


معنی : بیستم، بیستمین، یک بیستم
معانی دیگر : شماره ی بیست

انگلیسی به فارسی

یک بیستم، بیستمین، بیستم


بیست، بیستم، بیستمین، یک بیستم


انگلیسی به انگلیسی

• number 20 in a series; one part of twenty equal parts, 1/20
coming immediately after the nineteenth; being one of 20 equal parts
the twentieth item in a series is the one that you count as number twenty.

صفت ( adjective )
• : تعریف: indicating rank or position between nineteenth and twenty-first.
اسم ( noun )
(1) تعریف: one of twenty equal parts of a whole.

(2) تعریف: the member of a series between nineteenth and twenty-first.

مترادف و متضاد

بیستم (صفت)
twentieth

بیستمین (صفت)
twentieth, vigesimal

یک بیستم (صفت)
twentieth

جملات نمونه

1. the twentieth century started in 1900
قرن بیستم از سال 1900 آغاز شد.

2. during the twentieth year of his reign
در بیستمین سال سلطنت او

3. i read that thinker's twentieth epistle
بیستمین مکتوب آن اندیشمند را خواندم.

4. Perseverance is failing nineteen times and succeeding the twentieth.
[ترجمه ترگمان]استقامت در نوزده بار موفق می شود و بعد از بیستم است
[ترجمه گوگل]استقامت 19 بار شکست خورده و موفق شدن بیستم است

5. Perseverance is falling nineteen times and succeeding the twentieth.
[ترجمه ترگمان]مداومت نوزده بار در حال سقوط است و بعد از بیستم
[ترجمه گوگل]پایداری ناپدید می شود و بیست و یکم به پایان می رسد

6. Jack and Kim celebrated their twentieth wedding anniversary in January.
[ترجمه ترگمان]جک و کیم در ماه ژانویه بیستمین سالگرد ازدواج خود را جشن گرفتند
[ترجمه گوگل]جک و کیم جشن سالگرد بیستمین عیدشان را در ماه ژانویه جشن گرفتند

7. He had to spend his twentieth birthday in the slammer.
[ترجمه ترگمان]او مجبور بود بیستمین سالگرد تولدش را در the بگذراند
[ترجمه گوگل]او مجبور بود بیستمین سالگرد تولدش را در اسلامر بگذراند

8. The twentieth century brought about revolutionary changes in our lifestyles.
[ترجمه ترگمان]قرن بیستم تغییراتی انقلابی در سبک زندگی ما به ارمغان آورد
[ترجمه گوگل]قرن بیستم تغییرات انقلابی در شیوه زندگی ما به وجود آورد

9. The twentieth century was called the century of the common man .
[ترجمه ترگمان]قرن بیستم میلادی نامیده می شد
[ترجمه گوگل]قرن بیستم قرن مرد معمولی نامیده شد

10. Tomorrow is her twentieth birthday.
[ترجمه ترگمان]فردا تولد بیستم اوست
[ترجمه گوگل]فردا بیستمین سالگرد تولد اوست

11. The second half of the twentieth century belonged to the young.
[ترجمه ترگمان]نیمه دوم قرن بیستم متعلق به جوانان بود
[ترجمه گوگل]نیمه دوم قرن بیستم به جوان تعلق داشت

12. Camus is considered to be one of the twentieth century's literary giants.
[ترجمه ترگمان]کامو در واقع یکی از غول های ادبیات قرن بیستم است
[ترجمه گوگل]کامو یکی از غول های ادبی قرن بیستم است

13. I'm planning to leave on the twentieth .
[ترجمه ترگمان]من قصد دارم بیستم را ترک کنم
[ترجمه گوگل]من قصد دارم در بیستم بروم

14. Peggy Guggenheim was one of the twentieth century's great art collectors.
[ترجمه ترگمان]Peggy Guggenheim یکی از بزرگ ترین مجموعه داران هنری قرن بیستم بود
[ترجمه گوگل]پگگی گوگنهایم یکی از مجموعه های هنری بزرگ قرن بیستم بود

پیشنهاد کاربران

عدد ترتیبی؛بیستم؛بیستمین


کلمات دیگر: