کلمه جو
صفحه اصلی

slavic


معنی : زبان اسلاوی، وابسته بنژاد اسلاو
معانی دیگر : وابسته به اسلاوها، اسلاوی (رجوع شود به: slav)

انگلیسی به فارسی

وابسته بنژاد اسلاو، زبان اسلاوی


اسلاویک، زبان اسلاوی، وابسته بنژاد اسلاو


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a branch of the Indo-European language family that includes languages of parts of Russia, eastern Europe, and south central Europe, such as Ukrainian, Polish, and Serbo-Croatian.
صفت ( adjective )
• : تعریف: of or pertaining to the Slavs or their cultures, languages, or the like.

• group of indo-european languages (includes russian, polish, czech, ukrainian, etc.)
of or pertaining to the slavic peoples (russians, bulgarians, slovenes, poles, etc.); pertaining to the slavic languages (russian, polish, czech, ukrainian, etc.)

مترادف و متضاد

زبان اسلاوی (اسم)
slavic

وابسته به نژاد اسلاو (صفت)
slavic

جملات نمونه

1. Slavic cheekbones caught the gentle light; one eyebrow was incomplete but the other was angled like a circumflex.
[ترجمه ترگمان]استخوان های گونه اش نور ملایمی را گرفتند؛ یکی از ابروهایم ناقص بود، اما طرف دیگر مثل یک تکه سنگ زاویه داشت
[ترجمه گوگل]گونه های اسلاویک نور ملایم را گرفتند؛ یک ابرو ناقص بود، اما دیگر مانند یک سیکل فلکس زاویه داشت

2. I call it Slavic just because the Slavs were there first.
[ترجمه ترگمان]من فقط به این دلیل به این موضوع اشاره می کنم، فقط به این دلیل که برادران اسلاو اول آنجا بودند
[ترجمه گوگل]من آن را اسلاوی می نامم فقط به این دلیل که اسلاوها برای اولین بار آنجا بودند

3. Outside, the streets are nearly deserted, the Slavic moon's face nearly full.
[ترجمه ترگمان]بیرون، خیابان تقریبا خلوت است صورت رنگ پریده اش تقریبا پر شده بود
[ترجمه گوگل]در بیرون، خیابانها تقریبا متروکه هستند، چهره ماه Slavic تقریبا کامل است

4. With Slavic delight in swerving to extremes, many an artist initially turned to abstraction.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از هنرمندان در ابتدا به انتزاع تبدیل شدند
[ترجمه گوگل]با توجه به لذت اسلاویک در سر و صدا به شدت، بسیاری از هنرمند در ابتدا به انتزاع تبدیل شده است

5. Slavic Croatian tribes from Poland arrived in what is present day Croatia in 7 th century AD.
[ترجمه ترگمان]قبایل Croatian کرواسی از لهستان به آنچه امروزی کرواسی در قرن هفتم بعد از میلاد است رسیدند
[ترجمه گوگل]قبایل کلاسیک اسلاوی از لهستان به آنچه در حال حاضر کرواسی در قرن هفتم میلادی می رسند وارد شدند

6. In Slavic and related tradition, dragons symbolize evil.
[ترجمه ترگمان]در سنت Slavic و سنت، اژدها سمبل شیطان است
[ترجمه گوگل]در اسلاوی و سنت مربوطه، اژدها نماد شر است

7. The Slavic language of the Bulgarians. Undaunted, on a subsequent trip I asked her to make it again.
[ترجمه ترگمان]زبان Slavic بلغاری ها برای یک سفر بعدی، از او خواستم دوباره آن را بسازد
[ترجمه گوگل]زبان اسلاوی بلغاری ها ناامید شدم، در یک سفر بعدی، از او خواستم که دوباره آن را انجام دهد

8. Covering the history of the Slavic people from prehistory to the nineteenth century, they represented Mucha's hopes and dreams for his homeland.
[ترجمه ترگمان]با پوشاندن تاریخ مردم اسلاو از دوران ماقبل تاریخ تا قرن نوزدهم، آن ها امید و آرزوی Mucha را برای میهن خود نشان دادند
[ترجمه گوگل]پوشش تاریخ سلاطین از پیش از تاریخ تا قرن نوزدهم، آنها امید و رویا موچا را برای میهن خود نشان دادند

9. The group named after Old Church Slavic Goddess of beauty, love, fertility and youth, wedding rituals and customs, songs and dances - LADA.
[ترجمه ترگمان]این گروه نام الهه زیبایی، عشق، باروری و جوانی، مراسم عروسی و رسوم، آوازها و رقص های دسته جمعی را نامگذاری کرده است
[ترجمه گوگل]این گروه با نام الهه زیبایی، عشق، باروری و جوانان، مراسم عروسی و آداب و رسوم، آهنگ ها و رقص ها به نام �کلیسای قدیمی� - LADA

10. Bulgarian is a Slavic tongue, as close to Russian as Danish is to Swedish.
[ترجمه ترگمان]زبان بلغاری زبان اسلاوی است و به زبان روسی به زبان سوئدی شباهت دارد
[ترجمه گوگل]بلغاری یک زبان اسلاوی است، همانطور که نزدیک به روسی به عنوان دانمارکی به سوئدی است

11. Originally a Slavic fortress, it was chartered in 1218 and was an important member of the Hanseatic League in the 14th century. Population, 2414
[ترجمه ترگمان]در اصل یک دژ اسلاوی بود که در ۱۲۱۸ chartered و عضو مهم اتحادیه هانسایی در قرن چهاردهم بود جمعیت، ۲۴۱۴
[ترجمه گوگل]در اصل قلعه اسلواکی بود که در سال 1218 تأسیس شد و در قرن 14 یکی از اعضای مهم حزب Hanseatic League بود جمعیت 2414

12. It is a pre-christian slavic name which means 'too dear', or 'very dear'.
[ترجمه ترگمان]این اسم زبان slavic مسیحی است که به این معنی است که خیلی عزیز است یا خیلی عزیز
[ترجمه گوگل]این یک نام اسلواکی پیش مسیحی است که به معنی 'بسیار عزیز' و یا 'بسیار عزیز' است

13. The Slavic language of the Belorussians.
[ترجمه ترگمان]زبان اسلاوی of
[ترجمه گوگل]زبان اسلاوی بلاروس

14. Originally a Slavic fortress, it was chartered in 28 and was an important member of the Hanseatic League in the 4th century. Population, 24'.
[ترجمه ترگمان]در ابتدا یک قلعه اسلاوی که در سال ۲۸ chartered شده بود و در قرن چهارم عضوی مهم از اتحادیه هانسایی بود جمعیت، ۲۴
[ترجمه گوگل]در اصل قلعه اسلواکی بود که در سال 28 به آن تعلق داشت و در قرن چهارم یکی از اعضای مهم حزب Hanseatic League بود جمعیت 24 ساله

15. It was a community of about 000 people who enjoyed a rare Slavic culture.
[ترجمه ترگمان]آن یک جامعه حدود ۱،۰۰۰ نفری بود که از یک فرهنگ Slavic نایاب بهره مند بودند
[ترجمه گوگل]این جامعه حدود 000 نفر بود که از یک فرهنگ اسلاوی نادر لذت می بردند


کلمات دیگر: