کلمه جو
صفحه اصلی

besotted


مسحور، مبهوت

انگلیسی به فارسی

مسحور، مبهوت


مشروب خورده، گیج کردن، شیفته و مسحور کردن، مست کردن


انگلیسی به انگلیسی

• intoxicated; stupefied, bewildered
if you are besotted with someone or something, you like them so much that you seem foolish or silly.

جملات نمونه

1. an old man besotted by too much drink
پیرمردی که مشروب زیاد مست و خرابش کرده بود

2. The gentleman is besotted by a beautiful young girl.
[ترجمه شادی حامدی] این آقای محترم را دختر جوان زیبایی مسحور کرده است.
[ترجمه ترگمان]این آقا با یک دختر زیبا و زیبا besotted
[ترجمه گوگل]نجیب زاده توسط یک دختر جوان زیبا محاصره شده است

3. He is besotted with a girl.
[ترجمه شادی حامدی] دختری مسحورش کرده. ( دختری دلش را برده. )
[ترجمه ترگمان]اون با یه دختر خوابیده
[ترجمه گوگل]او یک دختر است

4. Her youth and beauty besotted him.
[ترجمه شادی حامدی] زیبایی و جوانی اش او را مسحور کرد. ( زیبایی و جوانی آن زنْ مرد را مسحور کرد. )
[ترجمه ترگمان]جوانی و زیبایی او در انتظارش بود
[ترجمه گوگل]جوان و زیبایی او را محکوم کرد

5. He was besotted with drink.
[ترجمه ترگمان]با مشروب هم besotted بود
[ترجمه گوگل]او با نوشیدنی مشغول به کار شد

6. He is completely besotted with his new girlfriend.
[ترجمه ترگمان]اون کاملا با دوست دخترش his
[ترجمه گوگل]او کاملا با دوست دختر جدیدش مخفی شده است

7. The boss is besotted by her youth and beauty.
[ترجمه ترگمان]رئیس توسط جوانی و زیبایی اش شیفته اش شده است
[ترجمه گوگل]رئیس جوانان و زیبایی او را تحت تأثیر قرار داده است

8. His mind was besotted with fear,ignorance and superstition.
[ترجمه ترگمان]ذهن او از ترس، نادانی و خرافات بود
[ترجمه گوگل]ذهن او با ترس، جهل و خرافات تضاد داشت

9. He was so completely besotted with her that he couldn't see how badly she treated him.
[ترجمه ترگمان]او کاملا با او بود و نمی توانست ببیند که چه قدر با او بد رفتاری کرده بود
[ترجمه گوگل]او به طور کامل با او مخالف بود که نمی توانست بداند چگونه با او رفتار می کرد

10. But when they met John was besotted with somebody else, and when that finished they were already close friends.
[ترجمه ترگمان]اما هنگامی که با جان مواجه شدند، جان خود را با کسی دیگر مقایسه کرد، و هنگامی که این کار به پایان رسید، دوستان نزدیک شده بودند
[ترجمه گوگل]اما هنگامی که آنها را دیدند، جان با کسی دیگر روبرو شد، و هنگامی که این کار را تمام کردند، دوستان نزدیکشان بودند

11. Besotted hankies can either be draped decorously on tree branches or buried.
[ترجمه ترگمان]besotted hankies می توانند به طور کامل بر روی شاخه های درخت بسته و یا به خاک سپرده شوند
[ترجمه گوگل]هانکی های سفارشی می توانند به صورت تزئینی در شاخه های درختی یا به خاک سپرده شوند

12. Even more foolishly, the besotted adolescent attempted to extend the relationship, and chased Byron to Geneva.
[ترجمه ترگمان]حتی بدتر از آن، دیوانه کنندگان نوجوان تلاش کردند تا رابطه خود را گسترش دهند و بایرن را به ژنو دنبال کردند
[ترجمه گوگل]حتی بیشتر احمقانه، نوجوانان بی سابقه تلاش کردند رابطه را گسترش دهند و بایرون را به ژنو پیگیری کردند

13. Coffee break fiction Richard was besotted with his wife, Susan.
[ترجمه ترگمان]قهوه در حال خرد شدن بود و ریچارد با همسرش، سوزان، در کنار همسرش بود
[ترجمه گوگل]داستان زیبای قهوه ریچارد با همسرش سوزان روبرو شد

14. My parents were besotted with each other and always in each other's arms.
[ترجمه ترگمان]پدر و مادرم با هم قهر بودند و همیشه در آغوش یکدیگر بودند
[ترجمه گوگل]والدین من با همدیگر و همیشه در آغوش یکدیگر بودند

پیشنهاد کاربران

مست و پاتیل

شیفته، عاشق


کلمات دیگر: