کلمه جو
صفحه اصلی

stumpy


معنی : پر از کنده درخت، کوتاه و پهن
معانی دیگر : پوشیده از بیخ درخت (که تنه ی آن بریده و برده شده است)، خپله

انگلیسی به فارسی

خپله، کوتاه وپهن، پر از کنده درخت


لگد زدن، پر از کنده درخت، کوتاه و پهن


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
حالات: stumpier, stumpiest
(1) تعریف: short and thickset; stubby or stocky.
متضاد: gracile, slender, thin, willowy

(2) تعریف: covered with or abounding in stumps.

• full of stumps; short and thick, stocky, dumpy
stumpy things are short and thick.

مترادف و متضاد

پر از کنده درخت (صفت)
stubby, stumpy

کوتاه و پهن (صفت)
stumpy

جملات نمونه

1. It has a short stumpy tail covered with bristles.
[ترجمه ترگمان]دم کوتاه و کوتاهی دارد که با موهای سیخ سیخ شده
[ترجمه گوگل]این یک دم کوتاه کوتاه است که با موهایش پوشیده شده است

2. Does this dress make my legs look too stumpy?
[ترجمه ترگمان]این لباس باعث میشه پاهام خیلی کوتاه به نظر برسه؟
[ترجمه گوگل]آیا این لباس پاهای من را بیش از حد پررنگ نگاه می کند؟

3. Intimates knew him as Stumpy Will and remarked upon the craftsmanship and lifelike nature of his carved elm prosthesis.
[ترجمه ترگمان]intimates او را به عنوان Stumpy ویل می شناخت و به ماهیت واقعی و طبیعی of نارون اظهار داشت
[ترجمه گوگل]بستگانش او را به عنوان Stumpy Will شناختند و از ساخت و ساز طبیعت پروتز انجنیری حک شده خود یاد می کردند

4. They bumped up the stumpy hillside.
[ترجمه ترگمان]از تپه stumpy بالا رفتند
[ترجمه گوگل]آنها دامنه تپه رو به دام افتادند

5. We had one called Stumpy, a Dales short horn, light roan in colour, which we reared from a calf.
[ترجمه ترگمان]ما یکی از آن ها Stumpy داشتیم، یک شاخ گوزن کوچک، اسب قزل الا رنگی رنگ، که ما از یک گوساله پرورش دادیم
[ترجمه گوگل]ما تا به حال یک نام Stumpy، یک شاخ کوتاه دال، نور نور در رنگ، که ما از گوساله بزرگ شد

6. Somnolent now within its low grey walls and stumpy towers, it was once rich on salt, and powerful to boot.
[ترجمه ترگمان]اکنون در میان دیواره ای کوتاه خاکستری و دیواره ای کوتاه و کوتاه آن، روزگاری بر نمک و and قوی بود
[ترجمه گوگل]سمنتال در حال حاضر در داخل دیوارهای خاکستری پایین و برج های سنگین، آن را یک بار در نمک ثروتمند بود، و قدرتمند برای بوت شدن

7. He ran surprisingly fast on his stumpy legs but eventually he gave up and slowed to a despairing walk.
[ترجمه ترگمان]به طرز شگفت انگیزی روی پاهای کوتاه او می دوید، اما سرانجام تسلیم شد و به راه رفتن نومیدانه خود ادامه داد
[ترجمه گوگل]او به طور شگفت انگیزی روی پاهای تند و سریع خود ایستاده بود اما در نهایت به راه رفتن ناامید شد

8. Two stumpy cylinders, covered with brown corduroy, dangled from the edge of the coat furthest from the head.
[ترجمه ترگمان]دو سیلندر stumpy که از مخمل کبریتی پوشیده شده بود از لبه کتش آویزان بود
[ترجمه گوگل]دو سیلندر پرپشتی که با تیپ قهوه ای پوشانده شده است، از لبه کت دورتر از سر فرورفته است

9. Stumpy Martello towers, built to repel Napoleon, stand sentinel on the shoreline.
[ترجمه ترگمان]برج های Martello که برای مقابله با ناپلئون ساخته شده بودند، نگهبانی بر روی خط ساحلی را بر عهده داشتند
[ترجمه گوگل]برج های Martello برجسته، ساخته شده برای دفع Napoleon، ایستادن در نزدیکی خط ساحلی

10. The crowd approved the choice and Stumpy was wise enough to bow to the majority.
[ترجمه ترگمان]جمعیت موافقت کرد و stumpy به اندازه کافی عاقل بود که به اکثریت تعظیم کند
[ترجمه گوگل]جمعیت انتخاب را تصویب کرد و Stumpy به اندازه کافی عاقلانه بود که به اکثریت قاطعیت کند

11. Stumpy was a large, serious, well - behaved brown dog with a short tail.
[ترجمه ترگمان]stumpy یک سگ قهوه ای بزرگ با دم کوتاه بود
[ترجمه گوگل]Stumpy یک سگ قهوه ای بزرگ، جدی و رفتار خوبی بود که با دم کوتاه بود

12. Every Stumpy would say, " Martha, I'd like to ride in that airplane. "
[ترجمه ترگمان]\" \" \" \" \" \" \"مارتا می گفت:\" \" مارتا، دوست دارم سوار هواپیما شوم \"
[ترجمه گوگل]هر عصبی می گوید: �مارتا، من می خواهم در آن هواپیما سوار شوم '

13. They land and the pilot turns to Stumpy, "By golly, I did everything I could think of to get you to yell out, but you didn't. "
[ترجمه ترگمان]آن ها فرود می آیند و خلبان به stumpy می گوید: \" به خدا، من هر کاری که می توانستم انجام دادم تا شما را وادار به فریاد زدن کنم، اما این کار را نکردید \"
[ترجمه گوگل]آنها فرود می آیند و خلبان به Stumpy تبدیل می شود، 'به هر حال، من همه چیز را که می توانم از شما بپرسم تا شما را فریاد بزنم، انجام دادم، اما شما این کار را نکردید '

14. Stumpy stepped before the expectant crowd.
[ترجمه ترگمان]Stumpy در مقابل جمعیت منتظر ایستاده بود
[ترجمه گوگل]قدم زنی قبل از جمعیت انتظار می رود


کلمات دیگر: