کلمه جو
صفحه اصلی

colorless


معنی : بی رنگ، بی مزه، کم رنگ، رنگ پریده، غیر جالب
معانی دیگر : ملالت آور، (داستان و نمایش و غیره) بی مزه، بی بو و خاصیت، یکنواخت، خسته کننده، رنگ رفته، خاکستری، مات، کدر، ویر

انگلیسی به فارسی

بی‌رنگ، کم‌رنگ، رنگ‌پریده، غیر‌جالب، بی‌مزه


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: colorlessly (adv.)
(1) تعریف: lacking in color.
متضاد: colored, colorful
مشابه: neutral

(2) تعریف: of a dull or pale color.
مشابه: mousy, pale

- His face was colorless.
[ترجمه ترگمان] چهره اش بی رنگ بود
[ترجمه گوگل] صورتش بی رنگ بود

(3) تعریف: lacking variety or distinctive features; dull.
متضاد: colorful
مشابه: neutral, tame

- a colorless person
[ترجمه ترگمان] یه آدم بی رنگ …
[ترجمه گوگل] یک فرد بی رنگ

• pale; lacking color; dull, boring (also colourless)

دیکشنری تخصصی

[نساجی] بیرنگ - کمرنگ - رنگ پریده

مترادف و متضاد

بی رنگ (صفت)
neutral, achromatic, colorless, effeminate, gray, achromic, blate, tintless

بی مزه (صفت)
tame, arid, colorless, flaggy, flat, jejune, tasteless, insipid, unsavory, vapid, trivial, banal, wintry, wishy-washy, platitudinous, sapless, truistic

کم رنگ (صفت)
colorless, wan, wanly, inconspicuous, pale, pallid, lunar, washy

رنگ پریده (صفت)
colorless, wan, ghastly, peaked, pale, pallid, lurid, whey-faced

غیر جالب (صفت)
colorless, colourless

without hue


Synonyms: achromatic, achromic, anemic, ashen, ashy, blanched, bleached, cadaverous, doughy, drab, dull, faded, flat, ghastly, livid, lurid, neutral, pale, sickly, uncolored, wan, washed out, waxen, white


Antonyms: brilliant, colored, colorful, motley, rich, stimulating, vibrant, vivid


unlively, uninteresting


Synonyms: characterless, dreary, dull, insipid, lackluster, lifeless, prosaic, run-of-the-mill, tame, unmemorable, unpassioned, vacuous, vapid


Antonyms: brilliant, distinctive, intense, interesting, lively, stimulating, vibrant


جملات نمونه

1. his speech was long and colorless
نطق او طولانی و بی مزه بود.

2. His face was white and colorless.
[ترجمه ترگمان]چهره اش رنگ پریده و بی رنگ بود
[ترجمه گوگل]چهره اش سفید و بی رنگ بود

3. Water is not only colorless, but odorless as well.
[ترجمه ترگمان]آب تنها بی رنگ نیست، بلکه بی بو است
[ترجمه گوگل]آب نه تنها بی رنگ است، بلکه بی بو است

4. His complexion was colorless and he hadn't shaved.
[ترجمه ترگمان]صورتش بی رنگ بود و ریشش را اصلاح نکرده بود
[ترجمه گوگل]صورت او بی رنگ بود و او تراشیده نشده بود

5. That would be Jean Warner, a colorless young woman who has married into a self-absorbed New Hampshire family.
[ترجمه ترگمان]این کار ژان وارنر، یک زن جوان بی رنگ بود که با خانواده خود در نیوهمپشایر ازدواج کرده بود
[ترجمه گوگل]این ژان وارنر، زن جوان بی رنگ است که از یک خانواده جذاب نیوهمپشایر ازدواج کرده است

6. They would grow into frail and colorless women.
[ترجمه ترگمان]آن ها به زنان نحیف و بی رنگ تبدیل می شدند
[ترجمه گوگل]آنها به زنان ضعیف و بی رنگ تبدیل می شوند

7. Love is the force that leaves you colorless. Ovid
[ترجمه ترگمان]عشق نیرویی است که شما را بی رنگ کرده اووید
[ترجمه گوگل]عشق نیرویی است که شما را بی رنگ می کند اوید

8. I looked at her face in the colorless sunlight that streamed through the windows.
[ترجمه ترگمان]به صورت او در نور رنگ پریده آفتاب که از پنجره به داخل می تابید نگاه کردم
[ترجمه گوگل]در چهره ی او در نور خورشید بی رنگ که از طریق پنجره ها پخش می شد نگاه کردم

9. Hydrochloric acid is a colorless, corrosive acid.
[ترجمه ترگمان]Hydrochloric اسید یک اسید colorless و خورنده است
[ترجمه گوگل]اسید هیدروکلریک یک اسید خورنده و بی رنگ است

10. He led a colorless existence.
[ترجمه ترگمان]او زندگی بی رنگ و بی رنگ را رهبری می کرد
[ترجمه گوگل]او منجر به بی رنگ بودن شد

11. A colorless liquid polymer, C 6 H O of acetaldehyde, used as a solvent and a sedative.
[ترجمه ترگمان]یک پلیمر colorless بی رنگ، C ۶ H، acetaldehyde، به عنوان حلال و یک مسکن استفاده می شود
[ترجمه گوگل]یک پلیمر مایع بی رنگ، C 6 H O استالدئید، به عنوان یک حلال و آرام بخش استفاده می شود

12. A colorless, flammable material made from nitrocellulose and camphor and used to make photographic film.
[ترجمه ترگمان]یک ماده بی رنگ و قابل اشتعالی که از nitrocellulose و کافور ساخته شده و برای ساخت فیلم عکاسی به کار می رود
[ترجمه گوگل]مواد بی رنگ، قابل اشتعال ساخته شده از نیتروسلولز و کافور و مورد استفاده برای ساخت فیلم عکاسی

13. A colorless crystalline amine, C8H11NO, found in mistletoe, putrefied animal tissue, certain cheeses, and ergot and also produced synthetically, used in medicine as a sympathomimetic agent.
[ترجمه ترگمان]آمین کریستالی بی رنگ، C۸H۱۱NO، در داروش، putrefied، tissue، و ergot یافت می شود و همچنین به صورت مصنوعی تولید می شود، که در پزشکی به عنوان یک عامل sympathomimetic استفاده می شود
[ترجمه گوگل]یک آمین بلورین بی رنگ، C8H11NO، در داربست، بافت حیوانی پوشیده شده، پنیر خاص و قارچ و نیز مصنوعی تولید شده است، که در پزشکی به عنوان عامل سمیپامومیتیک استفاده می شود

14. A colorless, flammable, liquid cycloalkane, C5H derived from petroleum and used as a solvent and motor fuel.
[ترجمه ترگمان]مایعی بی رنگ، قابل اشتعال، مایع، C۵H که از نفت مشتق شده است و به عنوان حلال و سوخت موتور به کار می رود
[ترجمه گوگل]بی رنگ، قابل اشتعال، مایع سیکلوآکلان، C5H مشتق شده از نفت و به عنوان یک حلال و سوخت موتور استفاده می شود

His speech was long and colorless.

نطق او طولانی و بی‌مزه بود.


پیشنهاد کاربران

colorless ( adj ) = drab ( adj )
به معناهای: بی روح، بی رنگ و رو، خسته کننده، کسل آور


کلمات دیگر: