کلمه جو
صفحه اصلی

predictability


روانشناسى : پیش بینى پذیرى

انگلیسی به انگلیسی

• ability to be predicted, ability to be forecast, ability to be prophesied

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] قابلیت پیش بینی

جملات نمونه

1. Many young offenders commit further crimes with alarming predictability.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مجرمان جوان مرتکب جرایم بیشتری با قابلیت پیش بینی هشدار دهنده می شوند
[ترجمه گوگل]بسیاری از مجرمان جوان مرتکب جنایات بیشتر با پیش بینی هشدار دهنده می شوند

2. Your mother values the predictability of your Sunday calls.
[ترجمه ترگمان]مادر شما قابلیت پیش بینی تماس های روز یکشنبه را دارد
[ترجمه گوگل]مادر شما مقادیر قابل توجهی از تماس های یکشنبه شما را ارزیابی می کند

3. Day believes it will provide greater predictability in economic development efforts if all communities in Arizona have the same minimum wage.
[ترجمه ترگمان]روز بر این باور است که اگر تمام جوامع در آریزونا همان حداقل دست مزد را داشته باشند، قابلیت پیش بینی بیشتر در تلاش های توسعه اقتصادی فراهم خواهد کرد
[ترجمه گوگل]روز معتقد است که اگر در همه جوامع در آریزونا حداقل حداقل دستمزد وجود داشته باشد، پیش بینی می شود که تلاش های توسعه اقتصادی بیشتر شود

4. Each player seeks weakness, predictability, and pattern in the others and seeks to avoid it in himself.
[ترجمه ترگمان]هر بازیکن به دنبال ضعف، پیش بینی، و الگوی دیگران است و به دنبال اجتناب از آن در خود است
[ترجمه گوگل]هر بازیکن به دنبال ضعف، قابل پیش بینی بودن و الگویی در دیگران است و از خود می خواهد که از آن اجتناب کند

5. Axelrod also emphasizes the importance of predictability and ritual in maintaining a stable pattern of mutual trust.
[ترجمه ترگمان]Axelrod همچنین بر اهمیت پیش بینی و مراسم در حفظ الگوی پایدار اعتماد متقابل تاکید دارد
[ترجمه گوگل]Axelrod همچنین بر اهمیت پیش بینی و مراسم در حفظ یک الگوی پایدار اعتماد متقابل تأکید می کند

6. The predictability is as clear-cut as it is in the classical theory.
[ترجمه ترگمان]قابلیت پیش بینی به همان اندازه که در نظریه کلاسیک وجود دارد، واضح و واضح است
[ترجمه گوگل]پیش بینی پذیری همانطور که در نظریه کلاسیک است، به شکل روشن است

7. The predictability of the direct objects of gnash and purse is revealed by the pleonastic nature of?
[ترجمه ترگمان]پیش بینی موضوعات مستقیم of و purse توسط طبیعت pleonastic از آن آشکار می شود؟
[ترجمه گوگل]پیش بینی اهداف مستقیم قوزک پا و کیف پول توسط ماهیت پلونستیک نشان داده شده است؟

8. Too much control and predictability might eventually subvert the organizational goals.
[ترجمه ترگمان]کنترل بسیار زیاد و پیش بینی پذیری ممکن است در نهایت اهداف سازمانی را واژگون کند
[ترجمه گوگل]در نهایت کنترل و پیش بینی پذیری بیش از حد می تواند اهداف سازمانی را از بین ببرد

9. At the same time, we look for the predictability of outcome that is guaranteed by technological contrivance.
[ترجمه ترگمان]در عین حال، ما به دنبال پیش بینی نتیجه هستیم که با ابتکار فن آوری تضمین شده است
[ترجمه گوگل]در عین حال، ما برای پیش بینی نتایجی که با استفاده از تکنولوژیک تضمین شده است، نگاه می کنیم

10. Roles provide social life with order and predictability.
[ترجمه ترگمان]نقش ها زندگی اجتماعی را با نظم و پیش بینی تامین می کنند
[ترجمه گوگل]نقش ها زندگی اجتماعی را با نظم و پیش بینی فراهم می کند

11. This would give greater predictability to litigants and presumably effect a reduction in the amount of judicial time devoted to these matters.
[ترجمه ترگمان]این امر قابلیت پیش بینی بیشتر برای طرفین دعوی و احتمالا کاهش میزان زمان قضایی اختصاص داده شده به این موضوعات را می دهد
[ترجمه گوگل]این باعث می شود که افراد متعهد به پیش بینی بیشتری دست یابند و احتمالا کاهش زمان قضائی این مسائل را کاهش می دهد

12. Boeing Learns a Lesson in Predictability Mass layoffs prove costly in upswing when workers have taken skills, loyalty elsewhere.
[ترجمه ترگمان]بوئینگ به عنوان درس در مورد اخراج کارکنان در سال ۲۰۰۸ زمانی که کارگران مهارت، وفاداری در جای دیگر را به دست آورده اند، پر هزینه و پر هزینه می شوند
[ترجمه گوگل]بوئینگ یک درس در پیش بینی را می آموزد اخراج های توده ای در زمانی که کارگران مهارت ها، وفاداری در جای دیگر را به دست آورده اند، گران است

13. While predictability in behaviour of this kind may enhance the anticlerical view of the monk, it also renders his portrait mundane.
[ترجمه ترگمان]در حالی که قابل پیش بینی بودن در رفتار با این نوع ممکن است دیدگاه ضد روحانی راهب را افزایش دهد، اما این دیدگاه او را دنیوی (دنیوی)می کند
[ترجمه گوگل]در حالی که قابلیت پیش بینی رفتار چنین نوعی می تواند دیدگاه ضد کلاسیک راهب را تقویت کند، اما عرف جغرافیایی او نیز ظاهر می شود

14. Career self - efficacy shows significant predictability on the occupational scope of choices among Mastercandidate in Fudan Universtity.
[ترجمه ترگمان]خودکارآمدی کار، قابلیت پیش بینی قابل توجه در حوزه شغلی انتخاب ها در بین Mastercandidate ها در Fudan Universtity را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]خودکارآمدی شغلی، قابل پیش بینی قابل توجهی در زمینه انتخاب حرفه ای در میان دانشجویان کارشناسی ارشد در دانشگاه فودان است

15. This rule significantly enhance the legal certainty and predictability.
[ترجمه ترگمان]این قانون به طور قابل توجهی قطعیت قانونی و پیش بینی را افزایش می دهد
[ترجمه گوگل]این قانون به طور قابل توجهی وضوح و پیش بینی قانونی را افزایش می دهد

پیشنهاد کاربران

قابل پیش بینی

پیش بینی پذیری


کلمات دیگر: