کلمه جو
صفحه اصلی

liquidation


معنی : فسخ، تسویه، نا بودی، از بین رفتن، واریز حساب
معانی دیگر : واریز، پرداخت، نقد سازی، نقدینه سازی، انحلال، تصفیه، برچیدن، براندازی

انگلیسی به فارسی

تسویه، از بین رفتن، واریز حساب، نابودی


انحلال، تسویه، از بین رفتن، واریز حساب، فسخ، نا بودی


انگلیسی به انگلیسی

• process of determining and discharging the financial obligations of a business in preparation for closure; conversion of assets into cash; condition of being liquidated

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] تصفیه
[ریاضیات] تصفیه

مترادف و متضاد

فسخ (اسم)
abolition, cancellation, repeal, revocation, termination, dissolution, annulment, divorce, liquidation, rescission

تسویه (اسم)
adjustment, settlement, clearing, liquidation, settling, smoothing, solution

نابودی (اسم)
ruin, extirpation, naught, liquidation, annihilation, extermination, inexistence, inexistency, smash-up

از بین رفتن (اسم)
liquidation

واریز حساب (اسم)
liquidation

جملات نمونه

1. go into liquidation
(شرکت یاموسسه ی بازرگانی) دارایی ها را نقد کردن و قروض را دادن و شرکت را منحل کردن

2. How many companies have gone into liquidation/receivership during the current recession?
[ترجمه ترگمان]چه تعداد از شرکت ها در طی رکود اقتصادی فعلی به انحلال \/ تصفیه رفته اند؟
[ترجمه گوگل]چندین شرکت در طی رکود فعلی به انحلال / رفع موانع رسیده اند؟

3. The firm went into voluntary liquidation.
[ترجمه ترگمان]این شرکت به طور داوطلبانه منحل شد
[ترجمه گوگل]این شرکت به انحلال داوطلبانه رفت

4. Hundreds of small businesses went into liquidation .
[ترجمه ترگمان]صدها شرکت کوچک منحل شدند
[ترجمه گوگل]صدها کسب و کار کوچک به انحلال رسید

5. The company has gone into liquidation .
[ترجمه ترگمان]این شرکت منحل شده است
[ترجمه گوگل]این شرکت به انحلال رسیده است

6. Kent Opera goes into liquidation after Arts Council grant withdrawn.
[ترجمه ترگمان]بعد از اینکه شورای هنرهای کنت عقب نشینی کرد اپرای کنت از بین رفت
[ترجمه گوگل]کنت اپرا پس از پایان اعطای مجوز شورای هنر به انحلال می رود

7. The firm has been put into liquidation by it's owners, who say they can't afford to pay redundancy money.
[ترجمه ترگمان]این شرکت توسط مالکان این شرکت منحل شده است و آن ها می گویند که توان پرداخت پول را ندارند
[ترجمه گوگل]این شرکت توسط صاحبان آن به انحلال رسیده است، که می گویند نمی توانند پول اضافی را پرداخت کنند

8. Continental Assurance Company went into liquidation last month with estimated debts of £ 8m.
[ترجمه ترگمان]شرکت تضمین قاره ای در ماه گذشته با بدهی های پیش بینی شده ۸ میلیون پوندی به انحلال رفت
[ترجمه گوگل]شرکت اعتباری قاره ای در ماه گذشته با انهدام بدهی 8 میلیون پوند، به حالت انحلال رفت

9. Land Travel has gone into liquidation.
[ترجمه ترگمان]سفر زمینی از بین رفته است
[ترجمه گوگل]زمین سفر به انحلال رسیده است

10. The Trinity insurance group, now in liquidation, has written to policyholders warning they are now without cover.
[ترجمه ترگمان]گروه بیمه ترینیتی که اکنون در حال انحلال است، به policyholders هشدار داده است که در حال حاضر بدون پوشش هستند
[ترجمه گوگل]گروه بیمه ترینیتی، که اکنون در حال انحلال است، به بیمه گذاران هشدار داده که در حال حاضر بدون پوشش هستند

11. And so he overlooks liquidation of twenty million people in Soviet Union.
[ترجمه ترگمان]و بنابراین مشرف به انحلال بیست میلیون نفر در اتحاد جماهیر شوروی است
[ترجمه گوگل]بنابراین او از انحلال بیست میلیون نفر در اتحاد جماهیر شوروی چشم پوشی می کند

12. But his group also faces the threat of liquidation proceedings over a A$150million disputed indemnity agreement.
[ترجمه ترگمان]اما گروه وی همچنین با تهدید از بین بردن روند انحلال بیش از ۱۵۰ میلیون دلار توافقنامه غرامت مورد اختلاف مواجه است
[ترجمه گوگل]اما گروه او نیز با تهدید به اقدامات انحلال در مورد موافقتنامه بازپرداخت 150 میلیون دلاری مواجه است

13. Priority-gaining in the event of a company's liquidation is one of the principal reasons for taking security.
[ترجمه ترگمان]اولویت - به دست آوردن در صورت انحلال یک شرکت یکی از دلایل اصلی برای گرفتن امنیت است
[ترجمه گوگل]اولویت کسب درآمد در صورت انحلال شرکت یکی از دلایل اصلی امنیت است

14. Its wholesale arm has now gone into compulsory liquidation.
[ترجمه ترگمان]بازوی عمده فروشی آن اکنون به طور اجباری از بین رفته است
[ترجمه گوگل]بازو عمده فروشی آن در حال حاضر به انحلال اجباری رفته است

اصطلاحات

go into liquidation

(شرکت یا مؤسسه‌ی بازرگانی) دارایی‌ها را نقد کردن و قرض‌ها را دادن و شرکت را منحل کردن


پیشنهاد کاربران

انحلال

نقدینگی

توقیف اموال

انحلال یک شرکت
فسخ یک قرارداد
تسویه حساب
نقد کردن دارایی ها

انحلال، کشتن

کشتن کسی که معمولا با خشونت همراه است

قانون ضدرقیق شوندگی سهام


کلمات دیگر: