کلمه جو
صفحه اصلی

foundry


معنی : ریخته گری، چدن ریزی، کارخانه گداز فلز، کارخانه ذوب فلز
معانی دیگر : (فلزکاری و شیشه سازی)، گداز و قالب ریزی، ریختارگری

انگلیسی به فارسی

کارخانه گداز فلز، کارخانه ذوب فلز، چدن ریزی، ریخته گری


ریخته گری، کارخانه گداز فلز، کارخانه ذوب فلز، چدن ریزی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: foundries
(1) تعریف: an establishment where metal is founded.

(2) تعریف: the process, art, or technique of founding metal.

• place where metal is cast; process of casting metals; objects created by casting
a foundry is a place where metal or glass is melted and formed into particular shapes.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] ریخته گری

مترادف و متضاد

ریخته گری (اسم)
found, casting, foundry

چدن ریزی (اسم)
casting, foundry

کارخانه گداز فلز (اسم)
foundry

کارخانه ذوب فلز (اسم)
foundry

plant


Synonyms: shop, forge, factory


جملات نمونه

1. Tell the foundry to cast another piston.
[ترجمه ترگمان]به the بگو پیستون دیگر را پرتاب کند
[ترجمه گوگل]برای ریختن یک پیستون دیگر به ریخته گری بگویید

2. Vitesse Semiconductor Corp is the foundry.
[ترجمه ترگمان]شرکت \"Vitesse کورپ\"، کارخونه is
[ترجمه گوگل]Vitesse Semiconductor Corp ریخته گری است

3. But the quickest way to the foundry is through the machine shop, especially in this weather.
[ترجمه ترگمان]اما سریع ترین راه برای ریخته گری، از طریق کارگاه دستگاه است، به خصوص در این آب و هوا
[ترجمه گوگل]اما سریع ترین راه برای ریخته گری، از طریق فروشگاه ماشین، به ویژه در این آب و هوا است

4. Round five of the Foundry Bouldering Competition was again poorly attended.
[ترجمه ترگمان]دور پنجم مسابقه Foundry bouldering دوباره برگزار شد
[ترجمه گوگل]دور پنجم از مسابقه بولدرینگ ریخته گری دوباره ضعیف بود

5. I got it second-hand from a foundry in Sunderland that closed down last year.
[ترجمه ترگمان]من یه دست دیگه از یه کارخونه تو \"لند\" که پارسال تعطیل کرده بود گرفتم
[ترجمه گوگل]من دست دوم از یک ریخته گری در ساندرلند گرفتم که سال گذشته بسته شد

6. The foundry was allowed to go to pot in the seventies and Pringle's started purchasing from outside suppliers.
[ترجمه ترگمان]شرکت ریخته گری اجازه داشت در دهه هفتاد به اندونزی برود و Pringle خرید را از تامین کنندگان خارجی آغاز کند
[ترجمه گوگل]ریخته گری مجاز به رفتن به گلدان در دهه هفتاد و Pringle شروع به خرید از تامین کنندگان خارجی

7. Owners of a Tempe foundry never worried about thieves stealing the pricey sculptures in their art garden.
[ترجمه ترگمان]صاحبان کشتارگاه هرگز نگران دزدی نیستند که مجسمه های گران را در باغ art بدزدند
[ترجمه گوگل]مالکان بستر Tempe هرگز در مورد دزدانی که مجسمه های گران قیمت را در باغ هنر خود دزدی نکردند نگران بودند

8. The foundry supplied some 42 spans of varying sizes which enabled the natives to travel from Benares to Calcutta by through train.
[ترجمه ترگمان]ریخته گری، حدود ۴۲ دامنه از اندازه های مختلف را تامین می کرد که بومیان را قادر ساخت تا از طریق قطار از Benares به کلکته سفر کنند
[ترجمه گوگل]این ریخته گری حدود 42 قطعه از اندازه های مختلف را فراهم می کند که بومیان را از طریق قطار از بانه ها به کالکتا می برد

9. Livings was their architect for the iron foundry at Stockton, which John now had ideas of enlarging.
[ترجمه ترگمان]Livings معمار خود بود که در stockton آهن کارگاه آهنگری بود که جان اکنون عقاید بزرگ را گسترش داده بود
[ترجمه گوگل]Livings معمار آنها برای ریخته گری آهن در استوککتون بود، که جان اکنون ایده های بزرگ شدن را داشت

10. The foundry sector has been chosen to provide contrasts with more growth orientated sectors, such as, chemicals and consumer electronics.
[ترجمه ترگمان]بخش ریخته گری به گونه ای انتخاب شده است که در تضاد با بخش های با محور رشد مانند مواد شیمیایی، مواد شیمیایی و الکترونیک مصرف کننده قرار گیرد
[ترجمه گوگل]بخش ریخته گری به منظور مقابله با بخش های رشد بیشتر، مانند مواد شیمیایی و الکترونیک مصرفی انتخاب شده است

11. Features clearly cast in Harvey's foundry include the iron balustrade over the porch and the balusters of the main staircase.
[ترجمه ترگمان]ویژگی ها به وضوح در ریخته گری هاروی شامل نرده های آهنی روی تراس و نرده پلکان اصلی می شوند
[ترجمه گوگل]ویژگی هایی که به وضوح در ریخته گری هاروی ریخته می شود شامل نرده های آهن بر روی حیاط و نرده های راه پله اصلی است

12. From the foundry patterns for the pedestal down tO the fine machining, Taylor had presumably done it all.
[ترجمه ترگمان]از روی الگوی ذوب آهن کم مانده بود تا ماشین کاری خوب را خراب کند، احتمالا تیلر هم این کار را کرده بود
[ترجمه گوگل]از مدل های ریخته گری برای پایه به پایین ماشینکاری خوب، تیلور احتمالا این همه کار را انجام داد

13. The bell foundry is not open to the public.
[ترجمه ترگمان]ریخته گری ناقوس برای عموم باز نیست
[ترجمه گوگل]ریخته گری زنگ برای مردم باز نیست

14. Foundry worker David Parr sank the booze at 10 bars in three hours while delivering darts fixtures.
[ترجمه ترگمان]دیوید Parr، دیوید Parr در عرض سه ساعت، در عرض سه ساعت، مشروبات الکلی را در عرض سه ساعت در حالی که تجهیزات دارت را به هم وصل می کرد فرو ریخت
[ترجمه گوگل]دیوید پارس، کارگران ریخته گری 10 بار در سه ساعت غرق در حالی که وسایل دندانه دار را عرضه می کند

پیشنهاد کاربران

کارخانه یا کارگاه ذوب آهن
A workshop or factory for producing metal casting


کلمات دیگر: