کلمه جو
صفحه اصلی

minority


معنی : عدم بلوغ، کهین، اقلیت، بخش کمتر
معانی دیگر : کهاده، اقلیت مذهبی (یا نژادی یا ملی)، خردسالی، صغر، کهادی، کهتری، عدم بلوه

انگلیسی به فارسی

اقلیت، اقلیت مذهبی (یا نژادی یا ملی)


خردسالی، عدم بلوغ، صغر، کهادی، کهتری


اقلیت، کهین، بخش کمتر، عدم بلوغ


انگلیسی به انگلیسی

• smaller group as opposed to the majority; part of a population differing in some characteristic (race, sex, etc.); state of being under legal age
a minority of people or things in a group is less than half of the whole group.
a minority is a group of people of a particular race or religion who live in a place where most of the people are of another race or religion.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] اقلیت
[برق و الکترونیک] اقلیت
[حقوق] صغر (سن)، اقلیت

مترادف و متضاد

عدم بلوغ (اسم)
infancy, nonage, minority

کهین (اسم)
minority, minimum

اقلیت (اسم)
minority

بخش کمتر (اسم)
minority

جملات نمونه

1. Only a small minority of the neighborhood didn't want a new park.
تنها اقلیت کوچکی از همسایگان، پارک جدید نمی خواستند

2. A minority of our athletes who competed in the Olympics were victorious.
اقلیتی از ورزشکاران ما که در مسابقه ی المپیک شرکت کردند، برنده شدند

3. Blacks are a minority group in the United States.
سیاه پوستان در ایلات متحده، گروه اقلیت هستند

4. minority government
دولتی که در پارلمان اکثریت ندارد

5. minority groups
اقلیت ها (مذهبی یا نژادی و غیره)

6. a minority of households have running water
تعداد قلیلی از خانواده ها آب لوله کشی دارند.

7. the minority party
حزب اقلیت

8. a small minority of voters
اقلیت کوچکی از رای دهندگان

9. be in a (or the) minority
در اقلیت بودن

10. he is past the age of minority
او از سن بلوغ گذشته است (بالغ شده است).

11. the majority respects the rights of the minority
اکثریت،حقوق اقلیت را محترم می شمارند.

12. Only a minority of British households do not have a car.
[ترجمه ترگمان]تنها یک اقلیت از خانواده های انگلیسی خودرو ندارند
[ترجمه گوگل]فقط یک اقلیت خانوارهای بریتانیا ماشین ندارند

13. Only a small minority of students is / are interested in politics these days.
[ترجمه ترگمان]تنها اقلیت کوچکی از دانش آموزان در این روزها به سیاست علاقه دارند
[ترجمه گوگل]فقط یک اقلیت کوچکی از دانش آموزان امروز به سیاست علاقه مند هستند

14. Minority groups need more effective parliamentary representation.
[ترجمه ترگمان]گروه های اقلیت به نمایندگی پارلمانی موثرتر نیاز دارند
[ترجمه گوگل]گروه های اقلیت به نمایندگی مجلس نمایندگان بیشتر نیاز دارند

15. For a minority, the decision was a disappointment.
[ترجمه ترگمان]برای اقلیت، این تصمیم نا امید بود
[ترجمه گوگل]برای یک اقلیت تصمیم ناامید شد

16. Only a small minority of the mentally ill are liable to harm themselves or others.
[ترجمه ترگمان]تنها اقلیت کوچکی از بیماران روانی قادر به آسیب رساندن به خود یا دیگران نیستند
[ترجمه گوگل]فقط یک اقلیت کوچکی از بیماران روانی مسئول خود و دیگران هستند

17. Outraged minority groups will not be placated by promises of future improvements.
[ترجمه ترگمان]گروه های اقلیت ساکت با وعده بهبودهای آینده، placated نخواهند شد
[ترجمه گوگل]گروه های اقلیت های خشمگین با وعده های پیشرفت های آینده جای نمی گیرند

18. Local authority nursery provision covers only a tiny minority of working mothers.
[ترجمه ترگمان]تهیه مهد کودک محلی تنها یک اقلیت کوچک از مادران شاغل را تحت پوشش قرار می دهد
[ترجمه گوگل]تدارکات مهد کودک در مؤسسات محلی تنها یک اقلیت کوچکی از مادران کارگر را پوشش می دهد

19. It's only a tiny minority of people who are causing the problem.
[ترجمه ترگمان]این فقط یک اقلیت کوچک از افرادی است که مشکل را ایجاد می کنند
[ترجمه گوگل]این تنها یک اقلیت کوچکی از افرادی است که باعث مشکل می شوند

20. We're in the minority, more people are against us than with us.
[ترجمه ترگمان]ما در اقلیت هستیم، مردم بیشتری نسبت به ما با ما مخالفند
[ترجمه گوگل]ما در اقلیت هستیم، مردم بیشتر نسبت به ما با ما هستند

21. Bad teachers are a tiny minority .
[ترجمه ترگمان]معلمان بد، اقلیت کوچکی هستند
[ترجمه گوگل]معلمان بد یک اقلیت کوچکی هستند

the minority party

حزب اقلیت


a small minority of voters

اقلیت کوچکی از رأی‌دهندگان


a minority of households have running water.

تعداد قلیلی از خانواده‌ها آب لوله‌کشی دارند.


they do not respect the rights of religious minorities.

آنان حقوق اقلیت‌های مذهبی را محترم نمی‌شمارند.


he is past the age of minority.

او از سن بلوغ گذشته است (بالغ شده است).


اصطلاحات

be in a (or the) minority

در اقلیت بودن


minority government

دولتی که در پارلمان اکثریت ندارد


minority groups

اقلیت‌ها (مذهبی یا نژادی و غیره)


پیشنهاد کاربران

تعداد کم . جزئی

اقلیت


کلمات دیگر: