کلمه جو
صفحه اصلی

indemnity


معنی : بخشودگی، تاوان، صدمه، جبران زیان
معانی دیگر : تضمین، پایندان، جبران، بیمه، غرامت، مصونیت، استثنا

انگلیسی به فارسی

تاوان، غرامت، جبران زیان، بخشودگی، صدمه


جبران خسارت، تاوان، جبران زیان، بخشودگی، صدمه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: indemnities
(1) تعریف: insurance against damage, loss, or liability.

- Many people have no indemnity to protect them in the case of floods.
[ترجمه ترگمان] بسیاری از مردم هیچ غرامتی برای محافظت از آن ها در مورد سیل ندارند
[ترجمه گوگل] بسیاری از مردم برای حفاظت از آنها در مورد سیل، هیچ پاداشی ندارند

(2) تعریف: compensation for damage or loss sustained.
مشابه: compensation, offset, satisfaction

- You are entitled to indemnity for the injuries you sustained.
[ترجمه ترگمان] شما حق دارید به خاطر آسیب هایی که متحمل شده اید، غرامت بپردازید
[ترجمه گوگل] شما حق برخورداری از مصدومیت را دارید

(3) تعریف: a legal exemption from liability or penalty incurred.

- Professional indemnity is a must for therapists carrying out the ordinary procedures of their practice.
[ترجمه ترگمان] خسارت حرفه ای یک الزام برای درمان روان درمانگر است که رویه های معمول طبابت خود را انجام می دهند
[ترجمه گوگل] برای درمانگرانی که روش های معمول اعمالشان را انجام می دهند، باید جبران خسارت حرفه ای باشد

• payment for loss or damage, compensation; insurance against possible loss or damage
if something provides indemnity, it provides insurance or protection against damage or loss, especially in the form of financial compensation.
an indemnity is an amount of money or goods that is received by someone as compensation for some damage or loss they have suffered.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] جبران خسارت ؛ بخشودگی ؛ معافیت
[حقوق] غرامت، تاوان، مصونیت از مجازات

مترادف و متضاد

بخشودگی (اسم)
absolution, impunity, immunity, acquittance, indemnity

تاوان (اسم)
indemnity, fine, requital, compensation, reparation, mulct, penalty

صدمه (اسم)
indemnity, hurt, shock, harm, maim, concussion, injury, disservice, displeasure, scathe

جبران زیان (اسم)
indemnity, indemnification

reimbursement


Synonyms: repayment, restitution, compensation, pay, payment, damages


جملات نمونه

1. a plan that offered indemnity against further financial loss
طرحی که ما را در مقابل زیان های بیشتر مالی بیمه می کرد

2. germany is still paying indemnity to some victims of nazism
آلمان هنوز هم به برخی از قربانیان نازی ها خسارت می پردازد.

3. he had to pay a large indemnity
او مجبور شد غرامت سنگینی بدهد.

4. the court did not pass on the question of indemnity
دادگاه درباره ی موضوع غرامت،نظری نداد.

5. Political exiles had not been given indemnity from prosecution.
[ترجمه ترگمان]تبعید شدگان سیاسی از تعقیب قضایی معاف نشده بودند
[ترجمه گوگل]تبعیدیان سیاسی از تعقیب قانونی برخوردار نیستند

6. They paid an indemnity to the victim after the accident.
[ترجمه ترگمان]بعد از تصادف به جبران خسارت به قربانی حقوق می دادند
[ترجمه گوگل]آنها بعد از حادثه قربانی را به عهده گرفتند

7. Under this treaty, they were to pay an indemnity for five million dollars.
[ترجمه ترگمان]تحت این پیمان، آن ها برای پنج میلیون دلار غرامتی به مبلغ پنج میلیون دلار پرداخت کردند
[ترجمه گوگل]بر اساس این معاهده، آنها باید مبلغ پنج میلیون دلار را پرداخت کنند

8. The government paid the family an indemnity for the missing pictures.
[ترجمه ترگمان]دولت برای این خانواده غرامتی به خانواده پرداخت کرد
[ترجمه گوگل]دولت قربانی نقض های گم شده خانواده شد

9. By contrast, traditional indemnity health insurance pays a large portion of the bill for whatever medical care patients seek.
[ترجمه ترگمان]در مقابل، بیمه سلامت، بخش بزرگی از این لایحه را برای هر نوع درمان پزشکی که به دنبال آن هستند می پردازد
[ترجمه گوگل]در مقابل، بیمه درمانی سنتی بیمه، بخش بزرگی از این لایحه را برای هر یک از بیماران درمانی دنبال می کند

10. Each partner is entitled to an indemnity for all bonafide expenses incurred on behalf of the partnership.
[ترجمه ترگمان]هر شریک مستحق دریافت غرامت بابت تمام هزینه های bonafide است که به نمایندگی از طرف شراکت متحمل می شود
[ترجمه گوگل]هر شریک حق برخورداری از تمامی هزینه های پاداش را که از طرف مشارکت متحمل شده اند، به عهده می گیرد

11. Only motor trade, legal expenses and professional indemnity covers are not available.
[ترجمه ترگمان]تنها تجارت موتوری، هزینه های حقوقی و پوشش های غرامت حرفه ای موجود نیست
[ترجمه گوگل]فقط تجارت موتور، هزینه های حقوقی و پوشش های حرفه ای در دسترس نیست

12. So make sure that you maintain a professional indemnity insurance policy for any work that you may intend to do!
[ترجمه ترگمان]بنابراین مطمئن شوید که برای هر کاری که ممکن است قصد انجام آن را داشته باشید، یک سیاست بیمه خسارت حرفه ای را حفظ کنید
[ترجمه گوگل]بنابراین اطمینان حاصل کنید که برای هر کاری که ممکن است قصد انجام آن را دارید، یک خط مشی بیمه حرفه ای را حفظ کنید!

13. The disadvantage of a bad debt warranty and indemnity is that all it does is provide a remedy for the purchaser.
[ترجمه ترگمان]ضرر یک ضمانت مالی بد و جبران خسارت این است که تمام این خسارت برای خریدار دارویی فراهم می کند
[ترجمه گوگل]ضعف ضمانت و بدهی بدهی بد است این است که همه چیز آن را برای خریدار فراهم می کند

14. Perhaps the Solicitors Indemnity Fund could publish regular figures.
[ترجمه ترگمان]شاید صندوق Solicitors Indemnity بتواند ارقام منظمی را منتشر کند
[ترجمه گوگل]شاید صندوق کمک هزینه وکالت دادگرا بتواند آمارهای منظم را منتشر کند

A plan that offered indemnity against further financial loss.

طرحی که ما را در مقابل زیان‌های بیشتر مالی بیمه می‌کرد.


He had to pay a large indemnity.

او مجبور شد غرامت سنگینی بدهد.


Germany is still paying indemnity to some victims of Nazism.

آلمان هنوز هم به برخی از قربانیان نازی‌ها خسارت می‌پردازد.


پیشنهاد کاربران

غرامت، تاوان


کلمات دیگر: