کلمه جو
صفحه اصلی

preferable


معنی : برتر، متمایز، مرجح، قابل ترجیح، دارای رجحان
معانی دیگر : مورد ترجیح، ارجح، سزاوارتر، پسندتر، خواستنی تر

انگلیسی به فارسی

مرجح، دارای رجحان، قابل ترجیح، برتر


ترجیحا، مرجح، قابل ترجیح، برتر، متمایز، دارای رجحان


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: preferably (adv.)
(1) تعریف: worthy of being most desired or preferred.
مشابه: better

(2) تعریف: most desired.

• worthy of being favored, worthy of being chosen first; more desirable
if one thing is preferable to another, it is more desirable or suitable.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] ارجح _ برتر

مترادف و متضاد

برتر (صفت)
superior, better, premier, preferable, higher, premiere, pre-eminent, dominant, prevalent, preponderant, paramount, uppermost, overriding, superempirical, top-dog

متمایز (صفت)
different, distinguished, preferable, distinct

مرجح (صفت)
preferred, preferable

قابل ترجیح (صفت)
preferable

دارای رجحان (صفت)
preferable

جملات نمونه

1. death is preferable to bondage
مرگ بر بردگی شرف دارد.

2. this is preferable to that
این بر آن رجحان دارد.

3. Death was considered vastly preferable to dishonour.
[ترجمه ترگمان]مرگ را بسیار بهتر از بی آبرویی می دانستند
[ترجمه گوگل]مرگ به شدت ترجیح داده شد تا بی شرمی

4. Any principle is preferable to none.
[ترجمه ترگمان]هیچ اصل و اصولی نسبت به هیچ کدام ترجیح داده نمی شود
[ترجمه گوگل]هر اصل مطلوب تر است

5. For this dish, fresh herbs and garlic are preferable.
[ترجمه ترگمان]برای این غذا، گیاهان و سیر تازه بهتر هستند
[ترجمه گوگل]برای این ظرف، سبزیجات تازه و سیر ترجیح داده می شود

6. It is preferable that you wait.
[ترجمه ترگمان]بهتر است صبر کنی
[ترجمه گوگل]بهتر است که منتظر بمانید

7. This option is preferable to any other.
[ترجمه ترگمان]این گزینه نسبت به دیگری بهتر است
[ترجمه گوگل]این گزینه ترجیح داده شده است به هر دیگر

8. Cold food would be preferable in this heat.
[ترجمه ترگمان]در این گرما غذای سرد بهتر است
[ترجمه گوگل]در این گرما غذای سرد ترجیح داده می شود

9. Being on your own is infinitely preferable to being in an unhappy relationship.
[ترجمه ترگمان]بودن به تنهایی بسیار بهتر از بودن در یک رابطه ناخوشایند است
[ترجمه گوگل]بودن در خودتان بی نهایت ترجیح دارد که در یک رابطه ناراضی باشد

10. He finds country life infinitely preferable to living in the city.
[ترجمه ترگمان]او زندگی کشوری را بی نهایت ترجیح می دهد تا در شهر زندگی کند
[ترجمه گوگل]او زندگی بی نهایت برای زندگی در شهر را ترجیح می دهد

11. Death was considered vastly preferable to dishonor.
[ترجمه ترگمان]مرگ به هیچ وجه بهتر از این نبود که او را رسوا کنند
[ترجمه گوگل]مرگ به شدت ترجیح داده شد تا بی شرمی

12. Health without riches is preferable to riches without health.
[ترجمه ترگمان]سلامت بدون ثروت به ثروت بدون سلامتی ترجیح داده می شود
[ترجمه گوگل]سلامتی بدون ثروت برای ثروت بدون سلامت ترجیح داده می شود

13. The hazards of the theatre seemed preferable to joining the family paint business.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که خطرات این تئاتر برای پیوستن به کسب وکار رنگ خانوادگی بهتر است
[ترجمه گوگل]خطرات تئاتر به نظر می رسید که ترجیح می دادند به شرکت های رنگی خانواده ملحق شوند

14. Anything was preferable to the tense atmosphere at home.
[ترجمه ترگمان]هر چیزی بهتر از این بود که جو در خانه باشد
[ترجمه گوگل]هر چیزی به خانه فضایی مطلوب تر بود

15. The time comes) when dying seems preferable to staying alive.
[ترجمه ترگمان]زمان به هنگام مرگ بهتر از زنده ماندن است
[ترجمه گوگل]زمان می آید) وقتی که مرگ به نظر می رسد ترجیح می دهد که زنده بماند

Death is preferable to bondage.

مرگ بر بردگی شرف دارد.


پیشنهاد کاربران

ترجیحی

ترجیحا

بهتر

ارجحیت داشتن


کلمات دیگر: