کلمه جو
صفحه اصلی

lit


زمان گذشته و اسم مفعول فعل: light، مخفف: ادبیات، زمان گذشته فعل light، زمان گذشته ساده فعل light قسمت سوم فعل light

انگلیسی به فارسی

زمان گذشته ساده فعل Light


قسمت سوم فعل Light


روشن است


انگلیسی به انگلیسی

اختصار ( abbreviation )
• : تعریف: abbreviation of "literature," writings such as dramas, poems, novels, essays, and stories, esp. those that have lasting artistic value.
( verb )
• : تعریف: a past tense and past participle of light
مشابه: alight
( verb )
• : تعریف: a past tense and past participle of light

• illuminated, made light; aflame
metric unit of capacity
writings having lasting artistic value (i.e. poems, novels, essays, etc.); body of writing from a particular country (or time period, etc.); body of writing dealing with a certain subject; literary work; any printed material; profession of a writer

Infinitive: light, Past Participle: lit


دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] وصل

جملات نمونه

1. she lit a fire to reduce the chill
برای کاستن سرما آتش روشن کرد.

2. her face lit up at the sight of her child
با دیدن فرزندش چهره اش روشن تر شد.

3. the hall was lit with little electrics
تالار توسط لامپ های کوچک برقی روشن شده بود.

4. with his teeth he nipped the cigar's end and then lit it
با دندان ته سیگار برگ را کند و سپس آن را روشن کرد.

5. A sudden glare of headlights lit the driveway.
[ترجمه ترگمان]نور چراغ های جلوی اتومبیل را روشن کرد
[ترجمه گوگل]چراغهای ناگهانی چراغهای جلو راه ورودی را روشن می کنند

6. He ignored all the 'No Smoking' signs and lit up a cigarette.
[ترجمه ترگمان] همه علایئم سیگار کشیدن را نادیده گرفت و سیگاری آتش زد
[ترجمه ترگمان]همه علایم سیگار کشیدن را نادیده گرفت و سیگاری آتش زد
[ترجمه گوگل]او تمام نشانه های سیگاری را نادیده گرفت و سیگار را روشن کرد

7. Mother lit the gas and began to cook the dinner.
[ترجمه آمل خ] مادر بزرگ گاز را روشن کرد وبرای پختن شام شروع کرد
[ترجمه ###] مادر گاز را روشن کرد و برای درست کردن شام آماده شد
[ترجمه ترگمان]مادر گاز را روشن کرد و شروع به پخت شام کرد
[ترجمه گوگل]مادر گاز را روشن کرد و شام را شروع کرد

8. The pressure lamp lit up the tent.
[ترجمه ترگمان]چراغ فشار چادر را روشن کرد
[ترجمه گوگل]چراغ فشار چادر را روشن کرد

9. The speaker lit into the government for its tax bill.
[ترجمه ترگمان]سخنگو برای لایحه مالیات خود به دولت چراغ سبز نشان داد
[ترجمه گوگل]سخنران به لایحه مالیاتی خود به دولت روشن شد

10. The room was lit by spotlights.
[ترجمه ترگمان]اتاق با نور spotlights روشن شده بود
[ترجمه گوگل]اتاق با چراغهای روشن روشن شد

11. They lit a torch and set fire to the chapel's thatch.
[ترجمه ترگمان]مشعلی را روشن کردند و به بام نمازخانه کلیسا شلیک کردند
[ترجمه گوگل]آنها یک مشعل را روشن کردند و آتش سوزی را به کلیسای کلیسا آتش زدند

12. He lit a cigarette and perched on the corner of the desk.
[ترجمه ترگمان]سیگاری روشن کرد و روی میز نشست
[ترجمه گوگل]او یک سیگار را روشن کرد و در گوشه میز قرار گرفت

13. He lit a cigarette and handed it to her.
[ترجمه ترگمان]سیگاری روشن کرد و به او داد
[ترجمه گوگل]او یک سیگار را روشن کرد و آن را به او داد

14. Nowadays, houses are mostly lit by electricity.
[ترجمه ترگمان]این روزها خانه ها اغلب با برق روشن می شوند
[ترجمه گوگل]امروزه خانه ها بیشتر برق می گیرند

پیشنهاد کاربران

عالی - هیجان انگیز

خفن!

با حال

روشن، روشن شده

شگفت انگیز

. E. g
a detour that directs you through narrow, dimly lit streets

سوزاندن

مست یا نعشه، بر اثر مصرف زیاد مشروبات یا مواد مخدر

روشن کردن ( سیگار )

روشن کردن ( شمع )


کلمات دیگر: