کلمه جو
صفحه اصلی

forwarding


معنی : ارسال، حمل و نقل
معانی دیگر : حمل ونقل، ارسال

انگلیسی به فارسی

حمل ونقل، ارسال


انگلیسی به انگلیسی

• sending, transferring, dispatching, transmitting, directing onward

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] حمل و نقل، انتقال مانده به صفحه ی بعد، ارسال

مترادف و متضاد

ارسال (اسم)
address, transmission, forwarding, dispatch, transmittance, transmittal, consignment, intromission, transmittancy

حمل و نقل (اسم)
forwarding, transport, haul, transportation

جملات نمونه

1. forwarding address
نشانی جدید،نشانی

2. forwarding agent
کارگزار ترابری،عامل حمل و نقل کالا و غیره،موسسه ی کالا رسانی

3. Did she leave a forwarding address ?
[ترجمه ترگمان]آدرسی هم از او گذاشته بود؟
[ترجمه گوگل]آیا او آدرس حمل و نقل را ترک کرد؟

4. We will be forwarding our new catalogue to you next week.
[ترجمه ترگمان]ما این فهرست جدید را هفته آینده به شما ارسال خواهیم کرد
[ترجمه گوگل]ما کاتالوگ جدید ما را برای هفته آینده فرستادیم

5. He moved house without leaving a forwarding address.
[ترجمه ترگمان]رفت خونه بدون اینکه آدرس دیگه ای رو بذاره
[ترجمه گوگل]او بدون ترک یک آدرس حمل و نقل نقل مکان کرد

6. The former owner had not left any forwarding address.
[ترجمه ترگمان]صاحب قبلی هیچ نشانی مخابره را باقی نگذاشته بود
[ترجمه گوگل]صاحب سابق هیچ آدرس حمل و نقل را ترک نکرده است

7. Behind our urban backs, without notice or forwarding address, our mussels had mysteriously disappeared.
[ترجمه ترگمان]پشت سر ما، بی آن که توجه یا نشانی دیگری پیدا کنم، mussels به طرز اسرارآمیزی ناپدید شده بود
[ترجمه گوگل]پشت شهرک ما، بدون اطلاع یا آدرس حمل و نقل، گوزن های ما به طور اسرار آمیز ناپدید شدند

8. Disappeared and left no forwarding address.
[ترجمه ترگمان]Disappeared و نشانی مخابره باقی نمانده است
[ترجمه گوگل]هیچ آدرس حمل و نقل وجود ندارد

9. He further stated his concerns by forwarding a paper to the Action Committee for their information.
[ترجمه ترگمان]او همچنین نگرانی های خود را با ارسال یک مقاله به کمیته اقدام برای اطلاعات آن ها بیان کرد
[ترجمه گوگل]او همچنین نگرانی های خود را با ارسال یک مقاله به کمیته اقدام برای اطلاعات خود ابراز کرد

10. Frau Grossman was rather slow in forwarding it.
[ترجمه ترگمان]خانم وستن کمی آهسته تر راه می رفت
[ترجمه گوگل]Frau Grossman در حمل و نقل آن کم بود

11. This relates to the forwarding of investors' names to the Inland Revenue by a firm of solicitors.
[ترجمه ترگمان]این مربوط به ارسال نام سرمایه گذاران به درآمد داخلی توسط یک شرکت حقوقی است
[ترجمه گوگل]این مربوط به انتقال اسامی سرمایه گذاران به درآمد داخلی توسط شرکت وکالت است

12. The Post Office will be forwarding my mail to my new address.
[ترجمه ترگمان]اداره پست نامه من را به آدرس جدید من ارسال خواهد کرد
[ترجمه گوگل]اداره پست ایمیل من را به آدرس جدید من ارسال می کند

13. Problems encountered while specifying the location for Moderated forwarding.
[ترجمه ترگمان]مشکلات با مشخص کردن مکان ارسال Moderated مواجه می شوند
[ترجمه گوگل]مشکلات در هنگام تعیین موقعیت مکانی برای حمل و نقل مدرج مواجه شد

14. Oh, he did? May I have his forwarding address, please ?
[ترجمه ترگمان]واقعا؟ میشه آدرس بعدیش رو داشته باشم، لطفا؟
[ترجمه گوگل]آه، او؟ لطفا آدرس حمل و نقل خود را بفرستم لطفا؟

پیشنهاد کاربران

Advancing, promoting , improving

مترقی، پیشرو


کلمات دیگر: