1. membership dues
حق عضویت
2. membership roster
فهرست (اسامی) اعضا
3. membership swelled to a thousand
تعداد اعضا به هزار رسید.
4. membership card
کارت عضویت
5. a membership card
کارت عضویت
6. a membership card
کارت عضویت،برگه ی هموندی
7. the membership is opposed to this idea
اعضا با این عقیده مخالفند.
8. to bring into membership in the club
به عضویت باشگاه درآوردن
9. i proposed iraj for membership in the club
من ایرج را برای عضویت در باشگاه نامزد کردم.
10. this club has small membership
این باشگاه اعضا معدودی دارد.
11. to view applications for membership
به درخواستنامه های عضویت رسیدگی کردن
12. two new athletes were tapped for membership
دو ورزشکار جدید برای عضویت بر گزیده شدند.
13. They argue that the membership of the Council does not reflect the racial make-up of the city.
[ترجمه ترگمان]آن ها مدعی هستند که عضویت این شورا منعکس کننده منافع نژادی شهر نیست
[ترجمه گوگل]آنها استدلال می کنند که عضو شورا، ساختار نژادی شهر را منعکس نمی کند
14. Membership of the club has fallen from a peak of 600 people in 1990.
[ترجمه ترگمان]عضویت این باشگاه از اوج ۶۰۰ نفر در سال ۱۹۹۰ کاهش یافته است
[ترجمه گوگل]عضویت در باشگاه از اوج 600 نفر در سال 1990 افتاده است
15. There has been a gradual growth in membership.
[ترجمه ترگمان]رشد تدریجی در این عضویت وجود داشته است
[ترجمه گوگل]در عضویت به تدریج رشد کرده است
16. My membership has just been renewed.
[ترجمه ترگمان]عضویت من تازه شروع شده بود
[ترجمه گوگل]عضویت من به تازگی تمدید شده است
17. The club has a total membership of about 300.
[ترجمه ترگمان]این باشگاه دارای مجموع حدود ۳۰۰ نفر است
[ترجمه گوگل]این باشگاه در حدود 300 عضو دارد
18. Membership of the union could prove advantageous.
[ترجمه ترگمان]عضویت در اتحادیه میتونه مفید باشه
[ترجمه گوگل]عضویت اتحادیه می تواند سودمند باشد
19. His name is left out of the membership list.
[ترجمه ترگمان]نام او از لیست عضویت خارج شده است
[ترجمه گوگل]نام او از فهرست عضویت خارج شده است