کلمه جو
صفحه اصلی

normalisation

انگلیسی به فارسی

عادی سازی، هنجارسازی


انگلیسی به انگلیسی

• act of making normal; process of establishing normal diplomatic relations between two countries (also normalization)

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] نرمال ساختن

جملات نمونه

1. The two sides would like to see the normalisation of diplomatic relations.
[ترجمه ترگمان]دو طرف مایل به دیدن عادی سازی روابط دیپلماتیک بودند
[ترجمه گوگل]دو طرف می خواهند عادی سازی روابط دیپلماتیک را ببینند

2. The normalisation technique is not independent of the process of economic integration and to that extent it is not analytically clean.
[ترجمه ترگمان]روش عادی سازی مستقل از فرآیند ادغام اقتصادی نیست و تا حدی به صورت تحلیلی تمیز نیست
[ترجمه گوگل]تکنیک عدالت مستقل از روند ادغام اقتصادی است و تا حدی آن را از لحاظ تحلیلی تمیز نمی کند

3. Sustained aspartate aminotransferase normalisation occurred in 16 of 19 responders with raised aspartate aminotransferase levels on entry to the study.
[ترجمه ترگمان]فرآیند عادی عادی عادی شدن در ۱۶ از ۱۹ پاسخ دهنده با افزایش سطح aminotransferase aminotransferase در ورود به این مطالعه رخ داد
[ترجمه گوگل]پایدار عادی سازی آسپارتات آمینوترانسفراز در 16 نفر از 19 پاسخ دهنده با افزایش سطح آسپارتات آمینوترانسفراز در هنگام ورود به مطالعه رخ داده است

4. As well as simplifying the relations, normalisation also reduces anomalies which may otherwise occur when manipulating the relations in a relational database.
[ترجمه ترگمان]همچنین ساده کردن روابط، عادی سازی شرایط بی قاعدگی ها را کاهش می دهد که در غیر این صورت زمانی رخ می دهد که روابط را در یک پایگاه داده رابطه ای دستکاری می کند
[ترجمه گوگل]همچنین ساده سازی روابط، عادی سازی نیز باعث کاهش ناهنجاری هایی می شود که ممکن است در هنگام دستکاری روابط در یک پایگاه داده رابطه ای رخ دهد

5. Another will look at the normalisation of ties between North Korea and America.
[ترجمه ترگمان]دیگری به عادی سازی روابط بین کره شمالی و آمریکا نگاه خواهد کرد
[ترجمه گوگل]دیگر به عادی سازی روابط بین کره شمالی و آمریکا نگاه خواهد کرد

6. Acronym for Association Francaise de Normalisation. France's national standards - setting organization.
[ترجمه ترگمان]Acronym برای انجمن \"فرانسز د normalisation\" سازمان تنظیم استانداردهای ملی فرانسه
[ترجمه گوگل]لغو انجمن Francaise de Normalization استانداردهای ملی فرانسه - سازمان تنظیم

7. Normalisation of policy settings is under way elsewhere across Asia.
[ترجمه ترگمان]تنظیم تنظیمات سیاست در سایر نقاط آسیا در حال انجام است
[ترجمه گوگل]عادی سازی تنظیمات سیاست در سایر نقاط آسیا در حال انجام است

8. The jump in bond rates a desirable normalisation after a panic.
[ترجمه ترگمان]جهش در نرخ اوراق قرضه، عادی سازی مطلوب پس از یک وحشت بود
[ترجمه گوگل]پرش پیوند نرخ پس از یک وحشت یک نرمال مطلوب است

9. The case for normalisation is that low rates encourage bubbles and reward inefficient firms.
[ترجمه ترگمان]مورد عادی سازی این است که نرخ پایین حباب ها را تشویق می کند و به شرکت های ناکارآمد پاداش می دهد
[ترجمه گوگل]مورد برای عادی بودن آن است که نرخ پایین تشویق حباب ها و پاداش دادن به شرکت های غیرمؤثر است

10. Examples of function editing include gain change, normalisation of amplitude and filtering.
[ترجمه ترگمان]مثال هایی از ویرایش تابع شامل تغییر، عادی سازی دامنه و فیلتر کردن است
[ترجمه گوگل]مثال هایی از ویرایش تابع عبارتند از: تغییر به دست آوردن، نرمال شدن دامنه و فیلتر کردن

11. With ongoing normalisation of the financial system, the decoupling camp is again in strong ascension.
[ترجمه ترگمان]با عادی شدن سیستم مالی، کمپ decoupling دوباره در یک صعود قوی قرار دارد
[ترجمه گوگل]با عادی شدن سیستم مالی، اردوگاه جدا شدن دوباره در ارتش قوی است

12. The normalisation as the size of the internationally traded iron ore market swells.
[ترجمه ترگمان]عادی شدن اندازه بازار سنگ آهن در سطح بین المللی باد می کند
[ترجمه گوگل]عادی سازی به عنوان اندازه بازار سنگ آهن معامله بین المللی افزایش می یابد

13. Third, make future normalisation of fiscal and monetary policies credible.
[ترجمه ترگمان]سوم، عادی سازی آینده سیاست های مالی و مالی ممکن است
[ترجمه گوگل]سوم، عادی شدن سیاست های مالی و پولی در آینده، قابل اعتماد است

14. Fig. 24 First normal form First normal form: The first stage of normalisation includes the filling in of details.
[ترجمه ترگمان]شکل ۲۴ اولین شکل عادی عادی: اولین مرحله عادی شدن شامل پر کردن جزئیات است
[ترجمه گوگل]شکل 24 شکل اول طبیعی شکل اول عادی: مرحله اول عادی سازی، شامل پر کردن جزئیات است

پیشنهاد کاربران

نرمالیزه کردن
بهنجار سازی


کلمات دیگر: