کلمه جو
صفحه اصلی

focalize


بر کانون متمرکز کردن یا شدن، کانون گیر کردن یا شدن، درکانون متمرکز کردن

انگلیسی به فارسی

در کانون متمرکز کردن


کانالیزه کردن، در کانون متمرکز کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: focalizes, focalizing, focalized
مشتقات: focalization (n.)
• : تعریف: in medicine, to limit or be limited to a specific area, as an infection; localize.

• bring to a focus; come to focus; focus; cause to be focused; concentrate, collect in one place; confine to a particular place (also focalise)

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] در کانون متمرکز کردن


کلمات دیگر: