کلمه جو
صفحه اصلی

wearisome


معنی : خسته کننده
معانی دیگر : خسته کننده

انگلیسی به فارسی

خسته کننده


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: wearisomely (adv.), wearisomeness (n.)
(1) تعریف: causing fatigue; tiring.
مشابه: exhaustive, grueling, tiresome, tiring, weary

(2) تعریف: mentally wearying; tedious.
مشابه: tedious, tiresome, tiring, weary

• tiring, exhausting; boring; troublesome, burdensome
something that is wearisome is very tiring, boring, or frustrating; a formal word.

مترادف و متضاد

خسته کننده (صفت)
prolix, longsome, weary, boring, tedious, monotonous, grueling, tiresome, wearisome, weariful, wearying

جملات نمونه

1. Simple repetitive tasks can be very wearisome.
[ترجمه ترگمان]کاره ای تکراری ساده می تواند خیلی خسته کننده باشد
[ترجمه گوگل]وظایف تکراری ساده می تواند بسیار خسته کننده باشد

2. This is beginning to get wearisome.
[ترجمه ترگمان]کم کم خسته می شوم
[ترجمه گوگل]این شروع خسته کننده است

3. Sympathising with him eventually becomes somewhat wearisome.
[ترجمه ترگمان]sympathising با او بالاخره تا حدی خسته کننده می شود
[ترجمه گوگل]همدردی با او در نهایت خسته کننده می شود

4. This is a familiar, even rather worn-out and wearisome form of irony.
[ترجمه ترگمان]این یک نوع آشنا و حتی نسبتا کسل کننده است
[ترجمه گوگل]این یک شکل وحشی آشنا و حتی فرسوده و خسته کننده است

5. It's hard to describe just how wearisome all this is in performance.
[ترجمه ترگمان]توضیح دادن این که چقدر این کار خسته کننده است سخت است
[ترجمه گوگل]به سختی توصیف می کنید که چقدر خسته کننده این همه در عملکرد است

6. The fear of protracted, wearisome and painful dying can be stronger.
[ترجمه ترگمان]ترس از وقفه طولانی، خسته کننده و دردناک ممکن است قوی تر از آن باشد
[ترجمه گوگل]ترس از مرگ درازمدت، خسته کننده و دردناک می تواند قوی تر باشد

7. Waiting is the most wearisome of all activities - if, indeed, it can be called an activity.
[ترجمه ترگمان]انتظار از همه فعالیت ها بسیار خسته کننده است - اگر، در واقع، می تواند یک فعالیت باشد
[ترجمه گوگل]انتظار می رود خسته کننده ترین فعالیت ها باشد - اگر در واقع می توان آن را فعالیت نامید

8. But before I had finished this wearisome task, the cheque arrived out of the blue.
[ترجمه ترگمان]اما قبل از اینکه این کار خسته کننده را تمام کنم چک را چک کرد
[ترجمه گوگل]اما قبل از اینکه این کار خسته کننده را به پایان برسانم، چک از آبی بیرون آمد

9. I am doing a wearisome work.
[ترجمه ترگمان]من کاره ای خسته کننده را انجام می دهم
[ترجمه گوگل]من کار خسته کننده انجام می دهم

10. She grew cross and wearisome, snapping at and teasing Catherine continually.
[ترجمه ترگمان]مدام ناراحت و ناراحت می شد و مدام سربه سر کاترین می گذاشت و سربه سر کاترین می گذاشت
[ترجمه گوگل]کاترین به طور پیوسته متلاشی شد و متلاشی شد

11. BIOGRAPHIES can be wearisome contrivances, often too long and too detailed for their own good.
[ترجمه ترگمان]BIOGRAPHIES می تواند یک وسیله خسته کننده باشد، که اغلب بیش از حد طولانی است و برای خوب بودن آن ها بسیار دقیق است
[ترجمه گوگل]BIOGRAPHIES می تواند contrivances خسته کننده، اغلب بیش از حد طولانی و بیش از حد دقیق برای خود خوب است

12. Walking in the burning sunshine wearisome.
[ترجمه ترگمان]در آفتاب سوزان آفتاب در حال قدم زدن بود
[ترجمه گوگل]قدم زدن در آفتاب سوختن آفتاب

13. To many that belongs to the familiar wearisome pattern of abuse.
[ترجمه ترگمان]برای خیلی ها که به الگوی خسته کننده و خسته کننده سو استفاده تعلق دارند
[ترجمه گوگل]برای بسیاری از آن به الگوی خسته کننده آشنا از سوء استفاده تعلق دارد

14. Of all the wearisome faces the face of his pretty wife seemed to bore him most.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که چهره زن زیبای او بیش از همه او را کسل کرده است
[ترجمه گوگل]از همه خسته کننده به نظر می رسد صورت از همسر زیبا او بیشتر او را خیس می کند


کلمات دیگر: