1. It's difficult to wean an addict off cocaine once they're hooked.
[ترجمه یوسف] ترک کردن برای اولین بار در معتادین کوکایین دشوار است
[ترجمه بهنام] ترک دادن معتادی که به کوکایین اعتیاد دارد مشکل است.
[ترجمه ترگمان]به سختی می توان یک معتاد را از کوکائین ون جدا کرد زمانی که آن ها به دام می افتند
[ترجمه گوگل]هنگامی که آنها را در آغوش می گیرند، سخت کوشی کردن معتاد کوکائین مشکل است
2. It can be extremely difficult to wean children off junk food.
[ترجمه ترگمان]جدا کردن بچه ها از غذاهای ناسالم می تواند بسیار دشوار باشد
[ترجمه گوگل]کودکانی که از مواد غذایی ناخواسته بیرون می روند، بسیار دشوار است
3. You must wean yourself from smoking.
[ترجمه ترگمان]شما باید از سیگار کشیدن خودتان را از دست بدهید
[ترجمه گوگل]شما باید از سیگار کشیدن خودداری کنید
4. The whole scheme is intended to wean people off welfare dependency.
[ترجمه ترگمان]این طرح قصد دارد تا مردم را از وابستگی به رفاه بازدارد
[ترجمه گوگل]کل طرح در نظر گرفته شده است تا مردم را از رفاه وابسته کند
5. The hospital managed to wean her off the drug.
[ترجمه ترگمان] بیمارستان موفق شد دارو رو از بدنش خارج کنه
[ترجمه گوگل]بیمارستان موفق به از بین بردن او از مواد مخدر
6. The patch enables smokers to wean themselves off cigarettes very gradually.
[ترجمه ترگمان]توده دود افراد سیگاری را قادر می سازد که به تدریج خود را از سیگار دور کنند
[ترجمه گوگل]این پچ سیگاری ها را قادر می سازد خود را از سیگار بیرون بیاورند
7. She tried to wean him away from football.
[ترجمه ترگمان] اون سعی کرد از فوتبال جداش کنه
[ترجمه گوگل]او سعی کرد او را از فوتبال دور کند
8. The doctor tried to wean her off sleeping pills.
[ترجمه ترگمان]دکتر سعی کرد قرص خواب آور بخوره
[ترجمه گوگل]دکتر سعی کرد از قرصهای خوابش برده شود
9. The doctor never told me to wean him off the drug-to watch out for depression, anything.
[ترجمه ترگمان]دکتر هیچ وقت به من نگفت که از دارو استفاده کنم تا از افسردگی مراقبت کنم، هر چیزی
[ترجمه گوگل]دکتر هرگز به من نگفت که او را از مواد مخدر بیرون بیاورد، برای مراقبت از افسردگی، هر چیزی
10. I am attempting to wean him but it is I and not the child who is loth to finish the business.
[ترجمه ترگمان]من سعی می کنم او را از این کار منصرف کنم، اما این من هستم و نه آن بچه ای که میل ندارد کار را تمام کند
[ترجمه گوگل]من سعی می کنم او را از بین ببرم اما این من و نه کودک است که برای کسب و کار به پایان رسیده است
11. He tried hard to wean them away from crime by persuading them to learn a trade instead.
[ترجمه ترگمان]او به سختی تلاش کرد تا آن ها را از جرم دور کند و آن ها را متقاعد کند که به جای آن تجارت را یاد بگیرند
[ترجمه گوگل]او سخت تلاش کرد تا آنها را از جرم محروم کند و آنها را متقاعد سازد تا به جای آن تجارت را یاد بگیرند
12. Comforts and consolations may appear to wean us from the gifts to the Giver.
[ترجمه ترگمان]Comforts و consolations ممکن است به نظر برسد که ما را از هدیه دادن به the بازدارد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد راحت و آرامش ما را از هدیه به وایبر برده است
13. However, he may gradually wean himself off without any pushing from you.
[ترجمه ترگمان]با این حال، ممکن است رفته باشد بدون هل دادن به تو، کم کم از بدنش خارج شود
[ترجمه گوگل]با این حال، او ممکن است به تدریج خود را از دست دادن بدون هر گونه فشار از شما
14. I now wean them on to prepared food.
[ترجمه ترگمان]حالا آن ها را برای تهیه غذای آماده می کنم
[ترجمه گوگل]من الان آنها را به غذای آماده می برم